اختتامیه‌ی هفتمین جشنواره‌ی استانی شعر طنز کیار برگزار شد.

در روز دوشنبه 1402/8/29 اختتامیه‌ی هفتمین جشنواره‌ی استانی شعر طنز کیار با حضور مسئولین و شاعران و علاقمندان و اهالی فرهنگ و هنر شهرستان کیار و استان برگزار شد.
در این جشنواره تعدادی از اعضای انجمن ادبی مهرداوار و عباس ارشاد ناغان از جمله؛ جناب آقای ناصر "حسین پور"، خانم"زهرا بابازاده"، آقای"مسلم بابازاده" و خانم "تارا اسکندری" شرکت نمودند.
این رویداد فرهنگی در سالن اجتماعات اداره آموزش و پرورش شهرستان کیار از ساعت ۲ تا ۴ عصر برگزار شد.

«پاییزِ عاشق»

پاییز فصل رنگارنگ رؤیاهاست، فصل قدم زدن روی برگ ها با صدای زیبای خش خش آن ها و باد، نیز ترانه ایست که می وزد گاهی به آرامیِ یک خواب شیرین و گاهی به تندیِ یک خواب سهمگین.

و امّا پاییز.....

در تعبیری می گویند: پاییز بهاریست که عاشق شده است، می خندد، می گرید و از رنجِ عشق برگ هایش می ریزد.

پاییز نیز مانند انسانِ عاشق، ثباتی ندارد، یک روز آفتابیست و روز دیگر ابری و پُر خروش.

پاییز پادشاه عاشقیست که از دوری ملکه اش می ریزد و راه را برای شنیدن صدای قدم های معشوقه اش با ریختن برگ‌ درختان هموار می کند.

آری پاییز هم دل دارد. دلتنگ که می شود می ریزد! دلِ پاییز، همچون دلِ عاشقیست که از دوری معشوقش، به آسمان که قلب اوست فرمان می دهد دلتنگم ببار و زمین را معطّر کن به بوی معشوقم و عطرِ نفس هایش.

در تعبیری دیگر پاییز ریزش غم ها از شانه های غم آلود درختان است، چون آدمی که لبریز شده از درد، رنج و غم هایی که فقط خود می داند و خدایش. پاییز هم شانه هایش سنگین شده، می خواهد با سبک بالی به خواب عمیق زمستانی برود و در رؤیایش رسیدن بهار را ببیند.

پاییز همین قدر زیبا و عاشق است، پس نگویید پاییز فصل زیبایی نیست، پاییز فصلِ اثبات عاشقیست برای آنان که‌ از عشق بویی نبرده اند!

​​#گوشه ای از دل نوشته های هر شبم

🌸🌱🌞 اُمّییید 🌞🌱🌸

نه صادق به زندگی هدایت شد، نه فروغ از ناامّیدی به اُمّید رسید. و نه سهراب قایقی ساخت تا به شهر رؤیاهایش برسد...

قلم و کاغذ، کارشان بازیست با ذهن تا روزمان را به شب و ماهش دلخوش کنند!

خوشبخت باشید...

همانی باشید که می خواهید.

اگر دیگران آن را دوست ندارند، بگذارید دوست نداشته باشند.

ولی تو همیشه همانی باش که خودت دوست داری....

💜🧡💚❤💙💛

ببینید یک عکسِ زیبا از آقای ناصر حسین پور شاعر و نویسنده‌ی وبلاگ انجمن مهردوار📷🍁

با هنرمندیِ "تقی بابازاده"، عکاس و عضو انجمن ادبی

آبان ماه۱۴۰۲

سیصد و پنجاهمین نشست ادبی مهردوار و عباس ارشاد ناغان به مناسبت هفته کتاب و کتابخوانی📚✏️

نشست ادبی کودک و نوجوان مهرداوار و عباس ارشاد ناغان، در کتابخانه‌ی علامه دهخدای ناغان به مناسبت هفته کتاب و کتابخوانی برگذار شد.
مجری این محفل ادبی خانم "زهرا بابازاده" بودند.

مهمانان و اعضای گرامی:
💫خانم ها💫
"ناهید بهارلو" ،"زهرا بابازاده" "حلیمه نظری"، "غزل و نیکا کمالی"،"هانیه و بهار احمدی"، "ثنا و مهسا دارابی"، "بهدیس برخورداری"

✨️آقایان✨️
"ناصر حسین پور"، "رضا شیروانی"، "هدایت الله دارابی"،"سیاوش فتاحی"، "بهداد برخورداری" و... بودند.

عضو جدبد انجمن: "سبحان احمدی"

اعضا شعر خوانی داشتند...

در ابتدا "نیکا کمالی" چند شعر زیبا و یک شعر از شاهنامه فردوسی خواندند.
"بهدیس برخورداری" شعر و حکایت خواندند.
"بهداد برخورداری" شعر خواندند.
"زهرا بابازاده" شعر خواندند.
"هانیه و بهار احمدی" متن و شعر خواندند.
خانم "حلیمه نظری" و "ناهید بهارلو" و آقای "هدایت الله دارابی" چند شعر از کتاب آقای "احمدی گهرویی" خواندند.

آقای "ناصر حسین پور" برای انتخاب هیئت مدیره برای مدیریت و رشد و شکوفایی انجمن تصمیم گیری کردند.
سپس خانم ها"بهدیس برخورداری"،"هانیه احمدی"، "مهسا دارابی" و "زهرا بابازاده" به عنوان هیئت مدیره انتخاب شدند.
آقایان"هدایت الله دارابی"و "سیاوش فتاحی" شعر خواندند...
و همچنین آقای "رضا شیروانی" با خوانش ترانه‌ای زیبا ما را خرسند کردند.
اعضا با هم بحث و گفت و گویی داشتند، و در آخر خانم ناهید بهارلو شعر دل‌انگیزی که به قلم خودشان نوشته بودند را خواندند.
در آخر، جلسه با ترانه‌ای از آقای "رضا شیروانی" و گرفتن عکسی خاطره‌انگیز توسط آقای "امید ظفریان"به اتمام رسید.

🌲💚چقدر خوب است که هر روز شاهد پیشرفت و موفقیت‌های بیشتری از انجمن هستیم و این قوت قلبی برای تک تک ماست تا بتوانیم سبز بمانیم🌲💚

هیات مدیره جایگزین

سلام بچه‌های خوب و اعضای محترم انجمن های ادبی ناغان


از مهرماه سال ۱۳۹۳ آقای ناصر حسين پور پیگیری های لازم را در جهت تاسیس انجمن ادبی در ناغان شروع نمود و پس از پیگیری های مستمر و با همکاری و حمایت آقایان؛ محمد علی شیروانی و وحید فرجی (از اعضای محترم شورای اسلامی شهر ناغان) و اسحاق فتاحی(از اعضای محترم انجمن)و سید یداله حسینی(ریس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان کیار ) نهایتا؛ انجمن شعر و ادب عباس ارشاد ناغان طور رسمی فعالیت خود را در تاریخ ۱۴ دی ماه ۱۳۹۵ شروع نمود.


و انجمن کودک و نوجوان مهر داوار ناغان در ۱۴ فروردین ماه ۱۳۹۸ فعالیت خود را آغاز نمود. اکنون نزدیک به ۷ سال از تأسیس انجمن شعر و ادب عباس ارشاد ناغان و بیش از ۴ سال از تأسیس انجمن ادبی کودک و نوجوان مهر داوار می گذرد.


یکی از اهداف اصلی تأسیس انجمن های ادبی که من دنبال کردم ، توانمند سازی اعضای انجمن های ادبی برای انجام کارهای اجرایی و بدست گرفتن مدیریت جلسات و در نهایت مدیریت آن است. به منظور توانمند سازی اعضای محترم راهکارهایی از قبیل؛ جلسه گردانی، اجراکننده یا مجری گری، هماهنگ کننده را تا کنون در کنار هم دنبال کردیم.
اما همه ی این ها برای رسیدن به توانمندسازی مدیریت انجمن توسط اعضا بوده است.
چون من به توانمندی اعضای محترم انجمن اعتماد دارم تصمیم دارم تا به طور غیر رسمی و بصورت تیم پشتیبانی یک گروه ۵ تا ۷ نفره از اعضای نوجوان و جوان انجمن مدیریت انجمن را بدست بگیرند. ما نیز آنچه لازم باشد جهت حمایت این تیم # هیات مدیره جایگزین# انجام خواهیم داد اما نقش ما فقط راهنمایی است.
بنابراین از اعضایی که درخود این توانمندی را حس می‌کنند در جلسه ی روز چهارشنبه حضور پیدا کنند تا در این مورد تصمیم گیری کنیم.
با سپاس
ناصر حسين پور
دبیر انجمن های ادبی ناغان
۲۱ آبان ۱۴۰۲

خانه ی ادبیات ناغان

حدود ۳ سال از پیشنهاد تاسیس " خانه ی ادبیات ناغان " توسط جناب آقای ناصر حسين پور می گذرد. امیدوارم با تشکیل این مرکز فرهنگی و ادبی بتوانیم گامی مهم در جهت استقلال انجمن های ادبی ناغان برداریم .

🌼داستان نویسی گروهی بین اعضای فعال انجمن ادبی کودک و نوجوان مهر داوار ناغان🌼

سلام بچه های با استعداد انجمن 🌺

#داستانِ_ابتکاری😍

میخوایم برای این هفته ابتکار به خرج بدید و ادامه ی داستان زیر رو هر کدوم از شما یک خط بهش اضافه کنه ، یعنی اولین نفری که یک خط نوشت کافیه ،نفر بعدی خط بعدی رو ادامه بده و ادامه بدین تا آخر .....

✅و اما شروع داستان ....

عنوان با رای گیری دوستان: ✨️بار کج به منزل نمی‌رسد✨️

😍🍁

✅ مهتاب ۱۳ ساله دانش آموز مدرسه ای بود که می بایست هر روز با پای پیاده به مدرسه ی روستای مجاور خود برود.. یکی از روزها...در بین راه به مدرسه دید چند دزد نقاب دار داشتند اموالی را که دزدیده بودند را بین خود تقسیم می کردند...(ناصر حسين پور)

مهتاب دزد ها را با دقت نگاه میکرد و دلش می‌سوخت و با خودش می‌گفت :«دزد های بی خبر . او میخواست کاری کند تا دزد ها دستگیر شوند....(بهدیس برخورداری)

اما کاری هم از دستش برنمی آمد؛پس باعجله به سمت مدرسه دوید تا به معلم شان خبر دهد وبا کمک معلم درس عبرتی به آنها دهند...(مهسادارابی)

مهتاب تمام چیز هایی را که دید به معلم شان گفت و معلم شان سریع به نیرو های انتظامی زنگ زد .....( ساغر رفیعی )

معلم به بچه ها گفت دزدها خطرناک هستندتا نیروی انتظامی بیایند همینجا درکلاس بمانید وخودش رفت جای که مهتاب گفته بوداما از دزدها خبری نبود(نگاررحمانی)

معلم که دید دزد ها فرار کردند ناامید شد و همین که خواست به سمت مدرسه حرکت کند چیزی توجه او را جلب کرد خوب که نگاه کرد دزد ها را دید که در پشت درخت ها مشغول کندن زمین هستند و اشیای گرانقیمتی را که دزدیدند در آنجا خاک میکنند.(غزل دارابی )

معلم وقتی دید بعد از گذشت چند دقیقه پلیس نیامد و وقتی او دید دزد ها در حال کندن زمین هستن ، تصمیم گرفت خودش دست بکار شود و کاری کند ، او( ستایش زمانی )

با بچه‌ها رفتند بیرون از کلاس معلم به دانش‌آموزان گفت:«من میروم حواسشان را پرت میکنم و شما بریزید سرشان و تا میتوانید (سونیا علیمردانی)

آنها را بزنید ، اما بچه ها مواظب باشید ، که در خطر نیوفتید ، اگر دیدید حریفشان نمی‌شوید ، سعی کنید اشیایی که میخواستند خاک کنند را بردارید و فرار کنید ، بچه ها و معلم رفتند که این نقشه را عملی کنند و ...(یسنا شیروانی)

معلم وقتی پشت سرش را نگاه کرد دید مهتاب از ترس به خود می لرزیدجلو رفت دستی برسر مهتاب کشید وگفت این کارِشما بچه هانیست چندنفراز شما به روستا بروید و.......(نگاررحمانی)

پلیس روستا را خبر کنید و برایش ماجرا را خیلی و واضح توضیح دهید و آنها هم همان کار را کردند و سریع آمدند وقتی که رسیدند و معلم.......(غزل کمالی)

معلم را درحال حفر کردن آن قسمت از خاکی بود که اشیا گرانبها چاله شده بود. معلم اشیا را در زیر لباس خود پنهان کرد و به سمتی دوید. پلیس تا معلم را در آن وضعیت دید.....(تارا اسکندری )

سریع با صدای بلند به معلم یه وایسا گفت و معلم برگشت که پشت سرش را ببیند ک با پلیس مواجع شد(طناز یوسفی)

سرهنگ پلیس پیش خود فکر کرد که معلم دزد است اما بچه ها تند تند و دوان دوان آمدند و گفتند او دزد نیست او معلم است آنها که نقاب دارند دزد هستند و سرهنگ پلیس دستور دستگیر کردن دزد ها را داد و دزد ها فرار کردند و پلیس ها هم به دنبال آنها رفت.....(غزل کمالی)

اما یک چیز جالب بود که چرا آن اشیا گرانبها در لباس معلم پنهان بود یکی از افسران پلیس که نزد معلم و دانش آموزان بود، جلو آمد و دید که معلم قصد پنهان کردن چیزی را دارد و قصد فرار را دارد .افسر پلیس از معلم می‌پرسد که چه در لباس خود پنهان کردی .معلم هم از فرصت استفاده می‌کند و پا به فرار می‌گذارد.....(تارا اسکندری )

بچه ها فهمیدند که معلم با دزدان هم دست بوده است . و تمام این اتفاقاتی که باعث معطلی شد همه نقشه معلم برای فراری دادن دزد ها بود ( غزل دارابی)

معلم دوان دوان به روستای مجاور رسید و به سمت طویله ی برادرش رفت و اسبی را برداشت و پا به فرار گذاشت که یکدفعه ...(مهسادارابی)

پلیس های روستای مجاور دور آن را گرفتند و از بی چاره ای تسلیم شد و لیز خورد از روی زین اسب افتاد و اسب با پا رو سینه اش کوبید و فرار کرد اسب و او دچار شکستگی دنده شد و ......(غزل کمالی)

پلیس ها دزد ها و معلم را به همراه اشیا گرانقیمت به کلانتری بردند . پلیس ها هر چه تحقیق کردند متوجه نشدند که اشیا متعلق به چه کسانی هستند پس تصمیم گرفتند اشیا گرانقیمت را به پول تبدیل کنند و آن را به افراد محله بدهند .افراد محله تصمیم گرفتند با پول اشیا سرویسی برای بچه های محله بگیرند و.....(بهدیس برخورداری)

واز آنان بابت شجاعت که به خرج دادن تشکر کنند مهتاب حسابی خوشحال بودکه می‌تواند باسرویس به مدرسه برود......(مهدیه خسروی)

اما آنها دیگر معلم نداشتند ، پس آن پول حقوق معلمی دلسوز و مهربان شد؛که قراربود به روستا بیاید و برای بچه ها تدریس کندو کلی خاطره با بچه ها بسازد.....(مهسادارابی)

پس از چند روز معلمی مهربان به مدرسه آمد و بچه ها آن را خیلی دوست داشتند و یک سال کامل را در کنار هم با خوبی و خوشی به سر بردند(بهدیس برخورداری)

مهتاب و بچه ها امسال یک سال آسوده و بدون جنگ و دعوا داشتند و این شد پایان قصه ی شیرین ما👏🏻😊😍(غزل کمالی)

رای گیری توسط "تارا اسکندری"👇🏻

تله بی تفاوتی؛ آیا انجمن های ادبی ناغان به مرز از هم گسیختگی رسیدند؟

هر سازمانی مانند هر انسانی تولد،رشد، بلوغ، شکوفایی و پیری و مرگ را تجربه خواهند کرد.انجمن های ادبی ناغان نیز از این اصل مستثنی نیستند. اما ما تلاش می‌کنیم این مرگ زودرس نباشد.اگر نیروسازی نکنیم این اتفاق سریع خواهد افتاد.گاهی نیروی انسانی وجود دارد ولی آنها نسبت به رشد و رونق انجمن بی تفاوت هستند. الان ما با این مسائل روبرو هستیم و نیاز به ابتکار و راه حل داریم.

«برگزیدگان پنجمین دوره مسابقات استعدادیابی اجرا و گویندگی اعلام شد».

انجمن ادبی کودک و نوجوان مهر داوار ناغان پنجمین دوره ی استعداد یابی اجرا و گویندگی در بخش ناغان را برگزار کرد و افراد برگزیده ی این دوره شناخته شد .

افراد برگزیده به ترتیب:
✅زهرا بابازاده، بهدیس برخورداری، غزل کمالی و ستایش زمانی
و افراد شایسته ی تقدیر :
✅سحر رفیعی، ملینا یوسفی، غزل دارابی
، نادیا کیوانی، صبا رمضانی، نگار رحمانی می باشند

✨️سیصد و چهل و نهمین نشست ادبی برگذار شد✨️

<نشست ادبی، در کتابخانه‌ی علامه دهخدای ناغان برگذار شد.>

مجری این نشستِ صمیمانه خانم "زهرا بابازاده" بودند.

در ابتدا آقای "ناصر حسین پور" توضیحاتی از کتابِ استاد "هوشنگ ابتهاج" دادند و چند غزل و مثنوی و دوبیتی خواندند.

لحظاتی خوش با آموزش شعر نویسی توسط آقای " ناصر حسین پور" که انواع قالب‌ها و هجاهای شعر را یادآوری کردند و نکات خوبی آموزش دادند متداعی شد و اعضا با دقت کامل گوش می‌سپردند.

اعضای دیگری که در این نشست حضور داشتند:

"مونا حسین پور" و "لیلا برخورداری"

امروز ما دو میهمانِ خواننده داشتیم، آقای "رضا شیروانی" و آقای "ارسلان نامدار پور" که ترانه‌های زیبایی را اجرا نمودند.

جلسه‌ای در یک چهارشنبه‌ی دیگر، میان 'کتاب‌های دانا و خوش بیان' با گرفتن عکس یادگاری توسط آقای " امید ظفریان" به اتمام رسید🌼🤍

بزرگترین ثروت آدمی چیست؟

امروز در پی پاسخ به این سؤال بودم که بزرگترین ثروت آدمی چیست؟ پس بررسی چندین سایت این موارد را به ترتیب بیشترین تکرار یافتم:

۱- عقل، تفکر، خودآگاهی و...

۲- حال خوب

۳- تندرستی و سلامت

۴- خانواده ی خوب

۵- دوستان خوب....

بیانیه و نظرات انجمن شعر و ادب عباس ارشاد ناغان در طریق همین وبلاگ منتشر می شود.

انجمن شعر و ادب عباس ارشاد ناغان یک نهاد مردم نهاد و دارای مجوز فعالیت از اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان کیار است و دارای شماره ثبت و شناسنامه ملی است.

بیانیه و نظرات رسمی انجمن از طريق وبلاگ مهر داوار ناغان توسط آقای ناصر حسين پور منتشر می شود.سایر نظراتی که غیر از این وبلاگ و غیر از آقای ناصر حسین منتشر شوند نظرات شخصی و فاقد مسئولیت حقوقی برای انجمن است.

ناصر حسين پور

دبیر انجمن شعر و ادب عباس ارشاد ناغان

۱۴ آبان ۱۴۰۲

«نگفتیم چرااا»؟!

ضربه خوردیم و شکستیم و نگفتیم چراااا؟!

ما دهان از گِله‌ بستیم و نگفتیم چراااا؟!

جایِ «بنشین» و «بفرما» بِتَمرگی گفتند

ما شنیدیم و نشستیم و نگفتیم چراااا؟!

«تو» نگفتیم و «شمایی» نشنیدیم و هنوز

ساده مثلِ کفِ دستیم و نگفتیم چراااااا؟!

چه «چراها» که شنیدیم و ندانیم چراااااا

ما همین بوده و هستیم و نگفتیم چراااا؟!

_شادی صندوقی

هجوم شیشه به سنگ

دیروز شنیدم تابلو یکی از خیابان های شهر که به نام یکی از مفاخر شهر بود مجددا توسط فرد یا افرادی رنگ پاشی شد. برای این که صحت این خبر را تایید کنم امروز به خیابان مذکور رفتم و دیدم تابلو آن خیابان با رنگ سفید رنگ پاشی شده یا برچسب نام گذاری خیابان کنده شده است.

نمیدانم نیت آن فرد یا افراد چه بود اگر نیت آنها غرض ورزی شخصی بود که نشانگر آن است آن فرد یا افراد تفکیکی بین شخص و نماد فرهنگی قائل نبودند . وقتی شخصی نماد فرهنگی برای یک جامعه می شود دیگر متعلق به شخص نیست بلکه متعلق به جامعه ای است که روی آن اثر گذار بوده است.

اما اگر با آگاهی این عمل انجام شده است و قصد آن تخریب چهره ی فرهنگی و ادبی آن شخص محترم است باید بداند با رنگ پاشیدن به یک تابلو نمی تواند نام و یاد آن را از دل و اندیشه اهالی آن تهی کند بلکه مصداق حمله شیشه به سنگ است یعنی آن چه می شکند شیشه است نه سنگ. هنرمندان سنگ مقاومی هستند که گذشت زمان و هجوم شیشه به آنها نتیجه ای جز شکست شیشه را در پی نخواهد داشت.

اعضای انجمن شعر و ادب عباس ارشاد ناغان در مراسم یادبود زنده یاد مرید محمدی حضور یافتند

در روز جمعه ۱۲ آبان ماه سال ۱۴۰۲ ساعت ۲ عصر مراسم یادبودی برای زنده یاد استاد مرید محمدی در مسجد امام حسین گهرو برگزار شد.

در این مراسم تعدادی از اعضای محترم انجمن شعر و ادب عباس ارشاد ناغان حضور یافتند.

در این مراسم استاد خسرو سلیمی ناغانی ضمن احترام به مقام ادبی استاد مرید محمدی در وصف ایشان چند بیت شعر خواندند همچنین آقای ارسلان نامدارپور در این محفل یادبود به شاهنامه خوانی پرداختند.

اسامی شرکت کننده گان این محفل: استاد خسرو سلیمی ناغانی، آقایان هدایت الله دارابی ، ناصر حسین پور، ارسلان نامدارپور، اسحاق فتاحی ناغانی و ابراهیم رئیسی

در این محفل تعدادی از کارکنان اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی استان چهارمحال و بختیاری و شهرستان کیار حضور داشتند.

اعضای انجمن شعر و ادب عباس ارشاد ناغان در مراسم خاکسپاری استاد مرید محمدی حضور یافتند

مراسم خاکسپاری استاد مرید محمدی در روز پنجشنبه ۱۱ آبان در شهرکرد برگزار شد ؛ تعدادی از اعضای محترم انجمن شعر و ادب عباس ارشاد ناغان (آقای علی حسین پور ، خانم ناهیدبهارلو و...)در این مراسم شرکت نمودند.

سیصد و چهل و هفتمین نشست ادبی در باغی با فضای پاییزی برگذار شد🍁🧡

نشست امروز، روز چهارشنبه به تاریخ 1402/8/10 با شوق و ذوق دیگری در باغ گیلاس "آقای هدایت الله دارابی" برای دوست داران قلم برگذار شد و ما مهمان ایشان و همسر گرامی‌شان بودیم.
مهمانان امروز:
🍁خانم‌ها، "بهارلو" "سلیمی"، "رئیسی"، "دارابی"، "برخورداری"، "اسکندری"، "بابازاده" و....🍁
🍁اقایان: "حسین پور"، "دارابی"، "بابازاده"، "رفیع زاده" و... بودند.🍁
مجری این جسله خانم "تارا اسکندری" بودند و جلسه با شعرخوانی اعضا شروع شد.
در ابتدا "خانم ناهید بهارلو" شعرهای زیبایی برایمان خواندند، سپس "آقای ناصر حسین پور" دفتر شعرشان را با خود آوردند و شعرهای قدیمی ترشان را خواندند.
"خانم برخورداری" به مناسبت روز دانش آموز در سیزدهم آبان ماه شعری را تقدیم حضار کردند.
نوبت به "خانم زهرا بابازاده" رسید و ایشان مطالبی که از کتاب انگیزشی‌ آماده کرده بودند را شرح دادند.
اعضا غرق در صحبت از شعرخوانی بودند و "خانم رئیسی" شعری بختیاری را به صورت حرفه‌ای و با لحنی دلگرم خواندند.
"آقای هدایت دارابی" شعر طنزی که محبوب دل‌های همه است را دوباره خواندند و همچنین خانم‌ها "سلیمی و رفیع زاده هم شعر خواندند.
در آخر از مهمانان پذیرایی شد و نشست پاییزی امروز در میان درخت‌های نارنجی پوش با گرفتن عکس یادگاری توسط آقای "تقی بابازاده" عکاس حرفه‌ای و عضو انجمن ادبی به اتمام رسید.📷🌼

بی واسطه؛مرید محمدی را این گونه یافتم.

شناخت من از استاد مرید محمدی به سال ۱۳۹۵ برمی گردد. در زمستان آن سال به دنبال ثبت انجمن شعر و ادب عباس ارشاد ناغان بودم و برای این کار به اداره ثبت اسناد و املاک شهرستان شهرکرد که در آن زمان در خیابان کاشانی بود رفتم. از کارشناسان آن اداره خواستم چگونگی‌ ثبت انجمن را بدانم. گفتند برو کنار درب ورودی اداره یک دکه ای هست آنجا با دریافت هزینه ای کار ثبت را انجام می دهند. رفتم دکه که خیلی شلوغ بود.گفت اساس نامه را بزن روی سی دی و برایمان بیاور. چون بل اساس نامه انجمن های ادبی آشنا نبودم. رفتم اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان چهارمحال و بختیاری که در خیابان کاشانی واقع بود( این اولین باری بود که پا در اداره ی کل ارشاد استان گذاشتم). هنگام ورود به طبقه ی هم کف، یک پیرمردی را دیدم که با من احوال پرسی کرد و گفت؛ حالتون خوبه آقای حسین پور؟ تعجب کردم که این کیست که مرا می شناسد. گفتم شاید مرا با برادرم علی اشتباه گرفته. به وی گفتم؛ من برادر علی هستم و دنبال اساس نامه ی انجمن های ادبی می گردم که با هم رفتیم طبقه ی دوم اداره ی کل. و گفت: من معلم ادبیات هستم و شاگردان زیادی از من اصول شعر را یاد گرفته اند از جمله آقای خسرو سلیمی ناغانی. از من خواست که انجمن را زیر مجموعه انجمن عمان سامانی ببریم که من قبول نکردم اما به درخواست من پاسخ داد و یک کپی از اساس نامه ی انجمن فکر کنم اشراق... به من داد.مانند معلم تا حدی مرا برای ثبت راهنمایی کرد.

پس از آن نیز در جشنواره ی تمداربیت اردل یک جلد از کتاب چوبی آواز که از سروده های خودشان بود به من دادند.

از آن به بعد کنجکاوی من برای شناخت ایشان بیشتر شد و یک بار هم در همایش هفته ی دفاع مقدس در شلمزار با هم در خصوص قیصر امین پور به گفتگو نشستیم. من شعر قیصر را خواندم اما استاد از نزدیک با قیصر آشنایی داشتند.

در همایش شهدای گهرو که در کانون پرورش فکری کودکان گهرو برگزار شد.از خاطرات اندیمشک و تک تک شهدای گهرو گفتند.اگر چه در جبهه حضور فیزیکی نداشتند اما دانش آموزانی داشتند که پا در جبهه گذاشتند و شهید شدند.

در همایش دفاع مقدس روستای دزک که در قعله ی آن روستا برگزار شد شعری در توصیف حضرت فاطمه ی زهرا خوانند که احساسات همه ی حضار را درگیر کرد و او را تحسین نمودند و من حس کردم چقدر ارادت به حضرت فاطمه ی زهرا دارند که چنین اشعارش آتش به دل دلدادگان آن حضرت می گذارد.

و بعد از آن اسناد را زیاد دیدم...

برای دومین جشنواره استانی شعر داوار ناغان که در سال ۱۳۹۸ که در سالن تربیت بدنی ناغان همراه با آقایان علیرحم شایان و خسرو سلیمی ناغانی حضور یافتند و به طور ویژه از آنان تجلیل شد.

تجزیه و تحلیل فعالیت‌های روزانه ی من

امروز دوشنبه ۸ آبان ۱۴۰۲ زمانی که برای فعالیت های روزانه ی خود صرف کردم را محاسبه نمودم.دیدم ۷۰ درصد وقت مفید خود را یا خودم وارد فعالیت های انجمن ادبی می شوم یا دیگران به من را به سمت و سوی انجمن ادبی سوق می دهند.این در صورتی است که من در هفته ی اول آبان ماه سال جاری تصمیم گرفتم بیشتر بجای این که وقتم را صرف کارهای اجرایی انجمن کنم وقتم را صرف امورات دیگر از جمله صرف مطالعه مقاله ها و آثار ادبی کنم یا در این مورد قلم بزنم.

اما امروز نه قلمی برداشتم و نه کتابی.باید کارهای اجرایی را به نوجوانان و جوانان بسپارم تا هم آنان فرصت کسب تجربه بدست بیاورند و هم من با فراغ بال بتوانم در حوزه ی ادبیات، بتوانم ایده های خود را به روی کاغذ بیاورم.

به قول امروزی ها، در انجمن من بیشتر نقش هماهنگ کننده و سیاست گذار داشتم باشم تا نقش اجرایی.

استاد مرید محمدی شاعر پیشکسوت بختیاری چهره در نقاب خاک کشید

متن پیام تسلیت اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی استان چهارمحال و بختیاری و اطلاع رسانی در خصوص زمان خاکسپاری زنده یاد مرید محمدی بدین شرح است:


▪️الَّذي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَکُمْ أَيُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ هُوَ الْعَزيزُ الْغَفُورُ
▪️«همان‌که مرگ و زندگی را پدید آورد تا شما را بیازماید که کدامتان نیکوکارترید و اوست ارجمند آمرزنده»


با عرض‌ تسلیت درگذشت زنده‌یاد‌ استاد "مرید‌ محمدی" شاعر، نویسنده و پژوهشگر توانمند چهارمحال و بختیاری و ضمن ابراز همدردی با خانواده ایشان و جامعه فرهنگی و هنری کشور به اطلاع می‌رساند؛

مراسم وداع و خاکسپاری پیکر این فرهیخته گرانقدر، پنج‌شنبه ۱۱ آبان ۱۴۰۲ از ساعت ۹ تا ۱۱ در قطعه نام‌آوران آرامستان‌ بهشت رحمت شهرکرد برگزار می‌شود.

یادشان ماندگار و روحشان قرین رحمت الهی


🔹💠🔹
همراه با فرهنگ، هنر و رسانه چهارمحال و بختیاری در پیام‌رسان‌های بله و ایتا

@ershad_chb

جلسات انجمن های ادبی ناغان مانند گذشته در عصر روزهای چهارشنبه برگزار می شود.

ببینید چند عکس با حضور استاد محمد علی بهمنی <<شاعر و غزل سرای محبوب کشور>>

عکسی به یاد ماندنی از استاد محمد علی بهمنی، با حضور انجمن ادبی کودک و نوجوان مهرداوار و عباس ارشاد ناغان و انجمن ادبی هفشجان🌱

...در دهکده‌ی هزار چشمه‌ی‌ هفشجان...

1402/8/1

سیصد و چهل و ششمین نشست عباس ارشاد ناغان و انجمن ادبی کودک و نوجوان مهر داوار تقدیم می‌کند.🌱

🍂به نام حق🍂

نشست ادبی، بعدظهر روز سه شنبه، در تاریخ 1402/8/2 در 《کتابخانه علامه‌ دهخدای ناغان》 برگذار شد.
مجری این نشست خانم "زهرا بابازاده" بودند.
امروز خدمت، دانش آموزانِ خانم "ناهید بهارلو"، مهمانان انجمن ادبی مهر داوار ناغان بودیم.


مهمانان خود را معرفی کردند و شعرهای زیبایی خواندند.
مهمانان: "عاطفه"، "امیر محمد"، "سارینا"، "فاطمه زهرا"، "الناز"، "ستایش"، "آناهیتا"، "آیناز" "سوگند"، و "آقای آدینه پور" پدر یکی از اعضا بودند.🌸


در ادامه در خدمت بزرگسالان بودیم، آقای "ناصر حسین پور" از نشست هفشجان و مکان قدیمی آن سخنرانی کردند، سپس از کتاب در حال چاپ آقای "علی محمد شیروانی ناغانی" که عنوان آن کلمات بختیاریِ شهر ناعان بود رونمایی کردند و توضیحاتی ارائه دادند.
آقای "علی محمد شیروانی" این کتاب را معرفی کردند و در امتداد آن شعر خواندند، آقای "عبدالمجید هاشمی" هم سخنرانی کردند، سپس "آقای هدایت الله دارابی" شعری طنز از خودشان با عنوان <زبانم لال> برایمان خواندند و جلسه‌ی امروز با خوانش شعری از آقای "ناصر حسین پور" به اتمام رسید.

سیصد و چهل و پنجمین نشست ادبی برگذار می‌کند.🌷

🌸به نام خدا🌸

یک نشست ادبی دیگر در ظهر دوشنبه و اولین روز از آبان ماهِِ پاییزی، در تاریخ 1402/8/1 در《دهکده‌ی هزار چشمه‌ی هفشجان》با حضورِ شاعر و غزل سرای محبوب کشورمان، "استاد محمد علی بهمنی" با هماهنگی انجمن هفشجان و دعوت از انجمن‌ شعر عباس ارشاد ناغان و انجمن ادبی کودک و نوجوان مهرداوار ناغان برگذار شد.
در این نشست، در خدمت شاعران گرانقدری بودیم.
مجری این برنامه "آقای اسدی" بودند.
ابتدا "آقای ناصر حسین پور" با معرفی خود و معرفی "آقای خسرو سلیمی" سخنرانی را آعاز کردند.
🌱《آقای حسین پور شاعر چهار کتاب، سراینده‌ی کتاب‌های "رهاگر" "نامکان آباد"، "فرا اشتیاق" و "شادی زار" هستند...》
🌱《استاد "خسرو سلیمی ناغانی" نیز سراینده‌ی کتابِ شعر <سروش سخن> هستند》...
سپس "آقای ناصر حسین پور"از اعضا خواستند تا شعر خوانی کنند.
خانم ها "ناهید بهارلو" شاعر گویش بختیاری، "سحر رفیعی" شاعر شعر سپید، "بهدیس برخورداری" عضو
انجمن مهر داوار، "زهرا بابازاده" نویسنده کتاب کوه و کوهیار، "تارا اسکندری" مجری و سازنده‌ی ویدئوِ انجمن، "مهسا دارابی" "مهدیه خسروی" "طناز یوسفی" و غزل کمالی" اعضای انجمن مهر داوار...
و آقایان شاعر "هدایت الله دارابی"، "سیاوش فتاحی"، "خسرو سلیمی"، "آقای پریش"، "اسفندیار خدادادی"،"وحید کیانی" "میرزاخانی"، "فروزنده" و دیگر حضار، شعر خوانی کردند.
یکی از اعضای انجمن هفشجان "نادیا کیوانی" دکلمه خوانی داشتند.
در آخر استاد "محمد علی بهمنی" عزیز برایمان شعرهای خوب و به یاد ماندنی‌شان را خواندند، سپس موسیقی‌ای از شعر "استاد بهمنی" پخش شد و عکس‌های یادگاری گرفته شد📷🍂

'این هم یک تجربه بسیار شیرین، در یک مکانِ قدیمی و چمشگیر شد!
با وجود مسئولین دلسوز و سرشار از محبتِ انجمن مهرداوار به خصوص "آقای ناصر حسین پور".
امیدوارم، در آینده‌ای نه چندان دور، در حضور شاعران و نویسندگان دیگری هم باشیم و انجمن‌مان در کشور جز برترین انجمن ها بشود.'

به قلمِ: زهرا بابازاده