فراخوان مسابقه ی سعدی خوانی منتشر شد

انجمن ادبی کودک و نوجوان مهر داوار ناغان مسابقه ی حفظ و درست خوانی «شعر و نثر» *سعدی بزرگ* را برگزار می کند.

این مسابقه ویژه ی گروه سنی کودک و نوجوان (زیر ۱۸ سال) خواهد بود و در دو بخش حفظ و صحیح خوانی برگزار می شود.

اشعار منتخب این مسابقه در زیر همین فراخوان به اشتراک گذاشته خواهد شد.
✅زمان برگزاری مسابقه ۱۷ بهمن ماه می باشد.
✅ این مسابقه ویژه ی کودکان و نوجوانان بخش ناغان می باشد.
✅ به شش نفر از افراد برگزیده هدایای نفیس و لوح تقدیر اهدا خواهد شد.
✅مسابقه بصورت حضوری برگزار خواهد شد.

👈 با اشاره(کلیک) بر روی هر لینک زیر متن شعر و بسته صوتی شعر را دریافت کنید.

۱_این باد بهار بوستان است؟
یا بوی وصالِ دوستان است؟
👈
https://ganjoor.net/saadi/divan/ghazals/sh79


۲_همه عمر برندارم سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
👈
https://ganjoor.net/saadi/divan/ghazals/sh523


۳_در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم
بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
👈
https://ganjoor.net/saadi/divan/ghazals/sh403

۴_از در درآمدی و من از خود به در شدم
گفتی کز این جهان به جهان دگر شدم
👈
https://ganjoor.net/saadi/divan/ghazals/sh374


۵_ای یار جفا کرده‌ی پیوند بریده
این بود وفاداری و عهد تو ندیده؟
👈
https://ganjoor.net/saadi/divan/ghazals/sh494

۶_بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران
کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران
👈
https://ganjoor.net/saadi/divan/ghazals/sh450


۷_باد آمد و بوی عنبر آورد
بادام شکوفه بر سر آورد
👈
https://ganjoor.net/saadi/divan/ghazals/sh181


۸_من از آن روز که در بند توام آزادم
پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم
👈
https://ganjoor.net/saadi/divan/ghazals/sh371


۹_ای روی تو راحت دل من
چشم تو چراغ منزل من
👈
https://ganjoor.net/saadi/divan/ghazals/sh470

۱٠_لاابالی چه کند دفتر دانایی را
طاقت وعظ نباشد سر سودایی را
👈
https://ganjoor.net/saadi/divan/ghazals/sh20

👈
https://ganjoor.net/saadi/golestan/dibache
۱۱_حفظ و خوانش دیباچه ی گلستان سعدی

بازآ...

بازآ که در فراق تو چشم امیدوار
چون‌گوش روزه دار بر الله اکبر است

#شیخ اجل سعدی

بازآ که از قیامت شوق جمال تو
وقت است نامه بال پریدن برآورد

#صائب_تبریزی

بازآ کز انتظارِ تو هر شب هزار بار
چشمِ امیدواری‌ام از خواب می‌جهد

#صائب_تبریزی

بازآ که از جداییِ تیغِ تو زخم‌ها
چون ماهیانِ تشنه دهن باز کرده‌اند ...

#صائب_تبريزى

بازآ که در آن محبس قدر تو نداند کس
با سنگ دلان منشین چون گوهر این کانی

#مولانا

بازآ که بخوانی رقم سینهٔ ریشم
من نامهٔ افتاده به خاک از کف خویشم...

#بیدل_دهلوی

بازآ که سنگ خاره و گل خنده می‌کنند
بر سست‌عهدی تو و بر سخت‌جانی‌ام

#رهی_معیری

بازآ که در هوایت خاموشی جنونم
فریادها برانگیخت از سنگ کوهساران

#شفیعی_کدکنی

بازآ که بی فروغ تو، این روزهای تار
بر من چنان گذشت که بگذشت شامِ من
ای دیوِ شب ! فرشتهٔ خورشید را بکش
تا صبحدم دوباره نیاید به بام من

#نادر_نادرپور

از دل برود هر آنکه از دیده برفت...؟!

‌از دل برود هر آن‌چه از دیده برفت؟

ضرب‌المثل‌ است. اما کسانی نه تنها منکر آنند بلکه معتقدند هر آنچه ناپدید می‌شود درخشش و پایداری بیشتر می‌یابد:

«خاطره‌ٔ موجودی غایب، در ظلمات دل، روشن می‌شود. هر چه بیش‌تر ناپدید شده باشد، بیش‌تر می‌درخشد. روح نومید و غم‌زده این روشنایی را در افقش می‌بیند؛ ستاره‌ای است در تاریکیِ درون.»
(بینوایان، ویکتور هوگو، ترجمه‌ٔ محمدرضا پارسایار، جلد دوم، ص۶۱، نشر هرمس)

«کسی را که ترک می‌کند چقدر آسان‌تر می‌توان دوست داشت! زیرا آن شعله برای کسانی که دور می‌شوند پاک‌تر می‌سوزد: شعله‌ای که جم خوردنِ پیدا و ناپیدای آن تکّه پارچه از پنجره‌ٔ کشتی یا قطار برمی‌افروزدش. در کسی که دور می‌شود، جدایی همچون رنگریزه‌‌یی نفوذ می‌کند، و او مالامال از درخشندگیِ دلنشینی می‌شود.»
(خیابان یکطرفه، والتر بنیامین، ترجمه‌ٔ حمید فرازنده، ص۱۵، نشر مرکز)

سعدی نیز دربارهٔ ندیدن و فراموش کردن تأملی دارد. می‌گوید کسی با رفتن و از نظر غایب شدن، از دل و ضمیر نیز می‌رود که پیشتر در دل آدمی جاگیر نشده باشد:

گفتم اگر نبینمت، مهر فرامُشَم شود
می‌روی و مقابلی، غایب و در تصوّری
〰️
دیگران چون بروند از نظر از دل بروند
تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی
〰️
سعدیا با یارْ عشقْ آسان بوَد
عشق باز اکنون که یار از دست رفت

اینکه غیاب، سبب درخشش می‌شود را دوگونه می‌توان فهمید. در یک نظر، ناپدید شدن دست حافظه را برای خاطره‌آفرینی بازمی‌گذارد و اجازه می‌دهد تصویری اغراق‌شده از محبوب بیافرینیم.
و از منظری دیگر، غیاب سبب می‌شود که نقاب‌ غفلت و حجاب عادت و معاصرت کنار زده شود و چشم ما تیزتر و ژرف‌تر بنگرد و دوست بدارد.

اهمیت زبان فارسی

زبان فارسی وطن من است!

خانلری یکی از خادمان نستوه زبان فارسی بود. به زبان فارسی خدمات ماندگار کرد. شاعر قابلی بود و نثر فارسی را بغایت شیوا و درست می‌نوشت و آثارش از سرمایه‌های زبان فارسی است.

یک شاخۀ مهم تجدّد ادبی ایران معاصر را رهبری می‌کرد. جریان‌ساز بود. چند متن کهن زبان فارسی را تصحیح کرد. برای زبان فارسی دستور نوشت و دستورش یک نقطۀ عطف بود. زبانشناس بود. آواشناس بود. در عروض فارسی تحقیقات مهم و پایه‌ای دارد. کتاب تاریخ زبان فارسی‌اش مأخذ محقّقان است. در بنیاد فرهنگ تعداد زیادی متن کهن چاپ کرد و پژوهش‌های اساسی را پی‌ریزی کرد. همان یک جلد از فرهنگ تاریخی زبان فارسی که زیر نظر او منتشر شد، یک کار مبنایی است. با پی‌افکندن سپاه دانش کوشید تعلیمات عمومی را گسترش دهد. سواد را مقدمۀ ترقّی و آزادی ایران می‌دانست. می‌گفت باید مردم ایران باسواد شوند تا دست‌کم بتوانند «رأی خود را "به زبان فارسی" بنویسند». به همین دلیل نگران تدریس زبان فارسی در مدارس بود. همچنین به ترویج زبان فارسی در قلمرو تاریخی آن عنایت داشت. به تمام مسائل عمدۀ زبان فارسی توجه داشت و با بینشی روشن و منطقی عالمانه و استوار دربارۀ ترجمه، لغت‌سازی، فرهنگستان، زبان رسمی، گویش‌ها، آفات شیوه‌های نویسندگی معاصر و.. مقالات متعدّد نوشت. او حامی شاعران و نویسندگان و محقّقان جوان بود و در مجلۀ ممتاز و پیشرو و معتبر سخن آثارشان را منتشر می‌کرد.

خانلری نسبت به زبان فارسی "غیرت" داشت. استاد شفیعی نوشته که خطّ قرمز خانلری برای چاپ شعر و قصه در مجلۀ سخن درستی زبان فارسی بود و به سبب کاربستِ این معیار بسیار کسان با او دشمن شدند. بخشی از دشمنان ثابت‌قدم خانلری هواخواهان نیما هستند و بخشی از مخالفت خانلری با نیما به زبان کژ و کوژ برخی از شعرهای نیما برمی‌گشت.

زبان فارسی برای خانلری با ایران و سرنوشت آن پیوند داشت. کارِ بازی نبود. در نگاه او حیات و ممات ایران به زندگی و بالندگی زبان فارسی بستگی داشت. نام خانلری و زبان فارسی به هم پیوند خورده است... عبارات زیر را بخوانید. به نظر من که خط‌ به‌ خط نوشته‌های او را خوانده‌ام و آن را چراغ روشن شب‌های روزگارم کرده‌ام، این چند سطر از زیباترین نوشته‌های سخن‌سالار است:

«من فارسی را عزیز می دارم و به خود می‌بالم که این زبان من و کسان من است؛ زبانی که شیرینی آن را دشمن و دوست و خویش و بیگانه چشیده‌اند؛ زبانی که مولوی و حافظ و سعدی و فردوسی وخیام بدان شعر سروده اند و در دورترین نقطۀ آسیا، قرن‌ها پیش از این، مطربان چینی غزلش را به گوش جهانگردان اندلس خوانده‌اند.

نزد من وطن آن نیست که شما می‌پندارید. این چهار خط فرضی که دور ایران کشیده‌اند وطن مرا محدود نمی کند. هرجا که فرهنگ ایرانی هست وطن من است زیرا در آنجاست که روح من و ذوق من آشنا می‌یابد و به گمان من وطن آنجاست که آشنایی‌هایی هست. نمی گویم که فرهنگ همان زبان است اما زبان هم یکی از اجزاء فرهنگ است و جزء بزرگی است!

پس آنان که به زبان فارسی تاخته‌اند به وطن من می‌تازند. چرا در دفاع درشت نباشم؟ خاصه که می‌بینم دست غرض دشمنان در این کار است.

یکی از جهانگردان اروپایی پنجاه شصت سال پیش از این نوشته بود که ایران چیزی ندارد جز زبانی که در سراسر آسیای میانه و غربی رایج است و به همین سبب اقوام آسیایی چشم مهر و دلبستگی به این سرزمین دارند. آری زبان فارسی نیروی بزرگ ملّی بود و دشمن آن را به زیان خود دید و با آن درآويخت»...

خیز تا بر کلک آن استاد جان افشان کنیم...

#ایران_من 🎼💚🤍

واحد های اندازه‌گیری در بختیاری



واحدهای اندازه گیری در سرزمین بختیاری

بی شک یکی از نشانه های پیشرفت هر فرهنگ و تمدنی وجود معیاری دقیق برای سنجش زمین،طول و...است .

الف- واحدهای سنجش زمین در گرمسیر :

(1) منman

من مقدار زمینی است که ظرفیت پذیرش یک من بذر (در مناطق مختلف بختیاری متفاوت است) و بار آوردن آن را داشته باشد . مساحت متوسط آن زمینی است به طول پنجاه قدم و به عرض بیست قدم (هر قدم حدود یک مترمی باشد).

با این احتساب یک من زمین از نظر سطح قابل کشت تقریبا معدل 1000 متر مربع می باشد

(2) پاpa

مردم قوم بختیاری قدرت کارایی یک گاو کاری را که به منظور امور کشاورزی مورد استفاده قرار می گیرد به چهار برابر تقسیم می کنندکه هر قسمت آن را یک پا می گویند. یک پا زمین مقدار زمینی می باشد که با استفاده از یک چهارم نیروی گاو بتوان آن را در طول یک سال شخم زد مقدار تقریبی آن ده من زمین بذر افکن است.

(3)نیم گاوnimga

مقدار زمینی است که با استفاده از نصف نیروی گاو یعنی دو پا بتوان آن را در طول یک سال از کار در آورد . مقدار تقریبی آن بیست من زمین بذر افشان است.

(4)گاوga

گاو مقدار زمینی است که نیروی کارآیی یک گاو یک سال بتواند آن را قابل بهره برداری کند. مقدار تقریبی آن 40 من بذر افکن است که در آن معمولا 30 من بذر گندم و 10 من بذر جو از هم می افشانند

(5) خیش xis

نام وسیله شخم زمینی است که به دو راس گاو کاری یا دو راس قاطر بسته می شود و با نیروی آنها به حرکت می افتد و همچنین نام اصلی ترین و بزرگترین واحد سنجش زمینهای زراعی است . یک خیش زمین مقدار زمینی می باشد که با استفاده از نیروی کارایی دو راس گاو در طول یک سال بتوان ان را شخم زد و بذر پاشید . مقدار این زمین حدود 80 من بذر افکن است که در آن معمولا 20 من بذر جو و 60 منبذر گندم می پاشند . بیشتر زمینهای کشاورزی گرمسیر دیمی است.

ب- واحدهای سنجش زمینهای زراعی سردسیر :

(1) ششدانگ در سردسیر علاوه بر زمینهای دیمی ،زمین آب هم وجود دارد و سیستم آبرسانی و آبیاری شده است که هر مزرعه ای یک واحد مستقل کشاورزی به حساب آید که به آن ششدانگ می گویند . این ششدانگ زمین زراعی از چشمه ها و یا کانالهای مربوط به همین واحد بهره می گیرند و میزان آب در شبانه روز به نسبت اجزاء این ششدانگ تقسیم می شود

(2) حبهhabe

هر دانگ را به دوازده حبه تقسیم می کنند و ششدانگ زمین همیشه برابر با 72 حبه زمین است.

(3) جو jo

هر دنگ زمین به 16 جو یا 16 شعیر sair تقسیم می شود که هر ششدانگ 96 جو یا 96 شعیر است.

ج- واحدهای وزن

علاوه بر واخد های کیلو ، سیر و گرم که اخیرا در بختیاری متداول شده است ، بختیاریان هنوز هم اجناس قابل توزینی را که با مغازه داران یا بین خودشان مبادله می کنند بر اساس اوزان قدیمی که در بین آنان رایج بوده است محاسبه می کنند

(1)مثقال

یک مثقال برابر وزن سکه های قدیم یک ریالی ناصرالدین شاهی است که معادل 5 گرم می شود

(2) نخود noxod

نخود از مثقال کمتر است و 24 نخود یک مثقال می شود

(3) پی نارpaynar

برابر 20 مثقال

(4) ده نار danar

برابر چهل مثقال

(5) بیست و پنج bistepanj

برابر80 مثقال

(6) پنجاه panja

برابر 160 مثقال

(7) صد درمsadderam

برابر 320 مثقال

(8) نیم منniman

برابر 640 مثقال

(9) من

برابر 1200 مثقال می باشد ، مقدار من در هر نقطه ای از خاک بختیاری یا پیرامون آن که بختیاریان به نحوی با آنان به مبادله کالایی دارند به قرار زیر است :

من در سردسیر بختیاری(کوهرنگ،چلگرد،شهرکرد و غیره) برابر شش کیلوگرم

من در روستای گتوند شوشتر برابر هفت و نیم کیلو گرم

من در دزفول برابر 8 کیلو گرم

من در هویزه (از توابه دشت آزادگان خوزستان) برابر 49 کیلوگرم

من در خلف آباد برابر 98 کیلوگرم است

مردم بختیاری فقط منهای شش کیلویی و هفت و نیم کیلوگرمی را مورد استفاده قرار می دهند

(10)تی tey

بختیاریها هنگامی که چهار پایان را بار می کنند بار را به دوقسمت مساوی تقسیم می کنند تا تعادل لازم برای حمل آن بر قرار شود از این خورجینها ، هورها و نظایر آنها را که بر پشت چهار پایان می نهند و بار در آن می گذارند ، بر اساس همین سیستم حفظ تعادل، دو محفظه ای می بافند . و وزن بار خود را خود بختیاریان با سبک سنگین کردن آن می دانند . نصف این بار را یک تی می نامند و به روایت خودشان وزن تقریبی ان در سردسیر هفت ونیم من با احتساب من شش کیلویی و در گرمسیر شش من با احتساب من هفت کیلویی است .

(11)بارbar

بار حداکثر ورنی است که یک چهار پا می تواند آن رابدون خسته شدن یک منزل کوهستانی حمل کند و مقدار تقریبی آن در ییلاق برابر پانزده من شش کیلویی و در قشلاق دوازده من هفت کیلویی است

(12) خروارxarvar

خروار واحدی است که مغازه داران سرزین بختیاری و یا عمده فروشان آن را می شناسند و بیشتر با آن سروکار دارند . مقدار آن معادل با پنجاه من شش کیلویی در سردسیر و چهل من هفت کیلویی در گرمسیر است.

از وزنهایی که در بالا ذکر شد ، از نیم من به پایین مخصوص مغازه داران منطقه بختیاری می باشد و ایشان مایحتاج خود را همانند قند و چای و غیره بر اساسهمین اوزان بختیاری می کنند ، ولی از نیم به بالا بیشتر مورد استفاده خود بختیاریان است و پشم ، گندم ، آرد،روغن و دیگر تولیداتشان را با آنها می سنجند

د- واحد سنجش طول :

واحد های سنجش طول که در زیر ذکر می شود فقط در بین مردم ایل رایج است و از آنها در مبادله با مغازه داران و پیله وران منطقه استفاده نمی شود.

(1) gereگره برابر است به یک بند انگشت سبابه دست

(2) دسdas دس پهنای چهار انگشت بهم چسبیده دست سبابه انگشت کوچک است

(3) پنجه panje برابر با پهنای پنج انگشت به هم چسبیده دست از انگشت شصت تا آخرین حد پهنای انگشت کوچک

(4) چار انگشتcaranogst

فاصله چهر انگشت دست از نوک سبابه تا نوک انگشت کوچک در حالی که انگشتان کاملا باز باشند

(5) بلست belest

طول آن از نوک انگشت کوچک است تا نوک انگشت شصت به طرزی که همه انگشتان کاملا باز باشند و انگشت کوچک و شصت حتی الا مکان در یک امتداد قرار گیرند . چون آن تقریبا به اندازه یک چهارم گز است به آن چارک هم می گویند

(6) نیم گزnimgaz

اندازه نیم گز از سر آرنج تا نوک انگشت میانی دست می باشد در حالی که کف دست و انگشتان کاملا در امتداد آرنج قرار گرفته باشد

(7) گزgaz

اگر یک دست درست به صورت صاف و کشیده در امتداد شانه قرار گیرد و سر کاملا رو به شانه دیگر باشد ، از نوک بینی تا نوک انگشت میانی دست کشیده ،یک گز محسوب می گردد . اندازه تقریبی آن رد اشخاص متنایب و متوسط ،یک زرع یا یک متر است .

(8) کله kele

اندازه آن با اندازه طول قامت شخصی که شیئ قابل سنجیدنی را اندازه می گیرد ، معمولا گودی آب یا بلندی دروازه یا دیوار را با آن می سنجند.

(9) فرسخfarsax

برابر است با مقدار راهی که یک آدم معمولی در بیابان و کوه به حالت پیاده بدون تند و کند رفتن و خسته شدن تقریبا در زمان یک ساعت طی نماید.

(10) منزل menzel

مقدار راهی است که یک نفر پیاده با یک راس چهار پای بار کرده بدون اینکه خودش یا چهر پایش خسته شود ،بتواند در یک روز طی کند . این مقذار راه معمولا سه تا پنج ساعت طی می شود . بعد از طی این راه فرد پیاده و چهر پا ، یک شب استراحت می کنند و روز بعد منزل دیگر طی می شود.

(11)گامgam

به منظور اندازه گیری طولهایی که روی زمین قرار دارند ،یک گام کشیده را مقیاس قرار می گیرند و طول آن از پاشنه پای عقب تا نوک انگشت پای جلو و اندازه تقریبی آن همان یک گز می باشد.

(12) پا pa

برای اندازه گیری طولهای کوچک که روی زمین قرار دراند از اندازه پا استفاده می کنند یعنی از انتهای پاشنه تا سر انگشت یک پا که این مقیاس را به اصطلاح پا می گویند ، این مقیاس پا برای اندازه گیری طول با مقیاس پایی که در اندازه گیری سطح زمین زراعی به کار می رود ،تفاوت دارد.

ه- واخد های اندازه گیری حجم :

واحد های اندازه گیری حجم مایعات

برای اندازه گیری حجم مایعات واحد ثابت و مشخصی ندارند و با ظروف مختلف مایعاتی همانند شیر ، روغن و کره و غیره را پیمانه می کنند و وام می دهند و با همان ظرف نیز پس می گیرند ، ولی برای فروش روغن و کره و همانند آن از وزنهایی که در قسمت واحد وزن آورده شد استفاده می کنند . دو نوع واحد اندازه گیری به شرح زیر بیشتر متداول و مرتب نام برده می شود.

اول- کمچهkamce

مقدار گنجایش یک قاشق چوبی است که تقریبا یک استکان مایع گنجایش دارد .

دوم – فنجان fenjan

ظروف کوچکی که از مس یا روی که گنجایش آن از کمچه بیشتر ولی با گفتن اسامی آنها فقط مقدار تقریبی آن در ذهن شنونده مشخص می شود.

واحد های اندازه گیری حجم غلات: اول- گره مست geremost

مقداری از آرد یا گندم و یا همانند ان که در یک مُشتِ بسته جای گیرد

دوم- تلاپهtalape

مقداری از آرد یا گندم که در یک کف دست در حالی که همه انگشتان به هم چسبیده اند و کف دست باز است ، جای می گیرد . به تلاپه شلاق هم می گویند.

سوم- مست most

گنجایش دو کف دست است در حالی که دستها از طرف انگشت کوچک به هم چسبیده باشند و دو دست حالت یک ظرف را به خود بگیرد

چهارم-کیل keyl

کیل اصولا معنی پیمانه را می دهد . بیشتر به وسیله ظرفی که گنجایش یک من را داشته باشد اما بختیاریها هر ظرفی را که در دسترس باشد به جای پیمانه به کار می برند و با آن کیل می کنند . مثلا یک لگن و اگر هیچ وسیله ای نباشد با کلاه کیل می نمایند و هر تعداد کلاه به گندم داده اند با همان تعداد پس می گیرند.

و- سایر واحد ها

(1)سنگsang

واحد اندازه گیری آب چشمه ها و رودخانه ها سنگ است و آن مقدار آبی می ا شد که قادر به چرخاندن سنگ یک آسیای آبی باشد . مثلا برای تعیین آب رودخانه یا یک چشمه می گویند این رود دو سنگ و یا این چشمه یک سنگ آب دارد.

(2)هستhast(استخوان)

بختیاریها به طور کلی هر راس دام را اعم از گاو ، گوسفند،بز،قاطر،اسب و غیره را به ده هست تقسیم می کنند

(3)مرmar

به منظور شمارش اشیاء از همان اعداد یک ،دو،سه و الی آخر استفاده می کنند، اما وقتی تعدادشمردنی ها زیاد باشد ، هر پنجاه عددی را مر می گویند.

(4) شمارش روزها

برای شمارش روزها معمولا از واژه شب استفاده می کنند . مثلا می گویند فلانی پنج شب در فلانجا بود و کمتر کلمه روز به کار می برند.

منبع:ساختار اقوام در استان چهارمحال وبختیاری نویسنده: حمید رضا رحمانی

در مورد مُلا زلفعلی بختیاری بخوانیم

زندگی واشعار ملازلفعلی بختیاری (ازپیشگامان بزرگ شعر گویشی بختیاری)

(۱۲۶۰ـ ۱۳۴۰ هـ.ق/ ۱۲۲۲ـ ۱۳۰۰ هـ.ش)

ملازلفعلی بختیاری(کُرونی) متخلص به «مجرم» از شاعران برجسته و پیشگام در شعر مکتوب گویشی بختیاری پیش از «داراب افسر» است، اما کمتر معرفی گردیده و ناشناخته مانده است. در خصوص سالروز تولد وی اطلاع دقیقی در دست نیست اما بنابر تحقیقات محلی و برخی اسناد، سال تولد وی را در حدود سال ۱۲۶۰هـ.ق (۱۲۲۲ خورشیدی) در روستای کُران از توابع استان چهارمحال بختیاری نوشته اند و ظاهرا وی تا سال ۱۳۴۰ هجری قمری (۱۳۰۰ خورشیدی) در قید حیات بود.

قطعا اشعار ملازلفعلی الهام بخش شاعران گویشی بعدی از جمله «داراب افسر» گردید. اشعار ملازلفعلی با درونمایه طنز و واژگان اصیل بختیاری بیانگر «تبحر و اشراف فراوانی است که ایشان به گویش بختیاری داشته اند»
………..

گود چغاخور

(گود چغاخود جایگاه خوانین و سرداران بختیاری در قدیم بود که در استان چهارمحال بختیاری است)

شیر و شیر بچه ور ایرون طرف لر داره
نه همه سمت لر گود چغاخور داره

شاه ایرون ز هُنه باج به قیصر ندهه
تا که سردار و سپهدار و بهادر داره

نی کَشِن حرف ز ارجاسب و از لشگر تور
به حمایل به قرون تا دوفشنگ پرداره

عَرو و ترک و لرستون همه سون ور خدمت
کی گُد ای حرف از او مردم بلُـر داره

گوش وُر سیت سماور بنه ور ایل لرون
که چی مزقون چقدر قُل قل وشُرشر داره

مو به قربون تو رحمی بنما ور مجرم
چارنفر بچه حیرد، رَخت دِر و نون خور داره!
............

قسمت هایی از دیگر اشعار ملازلفعلی بختیاری

غرمیدن برفو

دوشینه رسیدم کِله مالی دم افتو
دیدم به منه چشمه بتی مِلث مه نو

چشمون سیه ریس چو مه زلف چی عرقو
مه یادم اوید از سر کَژدین و تک و دو

ابروی کمون وار و مژه ترکش پُر تیر
وا ملث صیادی که وَنه تیر روا رو

سوزی و اَوِند ول کلوس غنچه چَویل تر
کَوگون به سر برف فراون به تک و دو

مجرم تو به الفاظ لری دردت ایگوی
اما چه کنی ره، همه عُرمت به منه خَو


داستانک🌿🪻

قرار بود من پزشک شوم. یعنی این قرار را با پدرم گذاشته بودیم. قرار بود درسم را خوب بخوانم، بعد در بهترین دانشگاه ایران قبول شوم و پزشکی بخوانم. این قرار مال وقتی بود که اصلا نمی‌دانستم دانشگاه و کنکور چیست. از برق چشمان پدرم وقتی از پزشکی حرف می‌زد فهمیده بودم باید چیز قشنگی باشد.
اما اصلی‌ترین تصمیم زندگی‌ام را در پانزده سالگی گرفتم...


پدرم گفت باید مهندس شوی. مهندسین ارشد محل کارش او را قانع کرده بودند که پول در مهندسی‌ست.
بعد با عجله خودش را به خانه رسانده بود و گفته بود: پسرم پزشکی سخت است، آخرش هم معلوم نیست تخصصی که میگیری به درد پول در آوردن بخورد یا نه.
اما مهندسی خیلی بهتر است چهار سال درس میخوانی، می‌شوی مهندس، یک امضا میزنی و تمام.
بعد ماشین‌های خوشکل و مدل بالا میخری، خانه‌های آنچنانی. حتی می‌توانی در هر شهر یک خانه داشته باشی. این‌ها را میگفت و لذت می‌برد.


احساس می‌کرد یک لیموزین مشکی صفر کیلومتر ایستاده است جلوی خانه‌مان و دو بادیگارد مشکی‌پوش خوش‌تیپ من را بدرقه خانه کرده‌اند.
آن زمان اما من عاشق دختری شده بودم که خانه‌شان روبروی خانه ما بود.
درست روبرو. هر شب یک ربع مانده به دوازده بدون اینکه قرار قبلی گذاشته باشیم می‌آمدیم جلوی پنجره و همدیگر را نگاه میکردیم.
هر شب برایش نامه می‌نوشتم که دوستش دارم و قرار است پزشک مشهوری شوم و برایش یک خانه زیبا و النگو بخرم. بعد که تصمیم بابا عوض شد تمام نامه‌ها را پاره کردم و دوباره برایش از مزایای همسر یک مهندس شدن نوشتم.


و توضیح دادم که مهندس‌ها خانه‌ها و النگوهای بهتری برای همسرشان می‌خرند...
هیچوقت قسمت نشد نامه را به او بدهم، چون تا می‌آمدم تصمیمی بگیرم،
قرارهایمان عوض می‌شد.
یک روز راننده اتوبوس میشدم، یک روز حسابدار، یک روز فوق تخصص قلب میشدم
و یک روز مخترع سامانه‌های موشکی.
فکر میکردم قبل از اینکه کسی را دوست بداری باید تکلیف قرارها با پدرت را مشخص کنی. بالاخره وقتی همسر آینده‌ات از تو النگو خواست، باید بتوانی بگویی چشم...


یک روز هم دیدم که دست به دست پسری حداقل پنج سال از من بزرگتر بود قدم می‌زند. رگ غیرت شرقی‌ام باد کرد و آمدم دوباره همه‌ی نامه‌ها را پاره کردم و ریختم توی چاه توالت. دیگر هیچوقت پای پنجره نرفتم، هیچ وقت تلاش نکردم تا بدانم اسمش چیست و با پدرش قرار گذاشته است که چکاره شود. بعد از آن دیگر قراری با پدرم نگذاشتم. نه دکتر شدم و نه مهندس، نه نابغه ریاضیات و نه تکنسین ماهر الکترونیک....
شاعر شدم و تمام زندگی‌ام با کلمه گذشت. یک روز کاغذی برداشتم و بزرگ روی آن نوشتم:
یادم باشد قبل از اینکه با پسرم قرار بگذارم که چکاره شود...

به او یاد دهم که خوب عاشق شود، خوب عاشقی کند و بجای النگو و خانه‌ی زیبا،
برای معشوقش قشنگ بخندد و جرأت کند که روزی چند بار به او بگوید:
دوستت دارم.
مهندسی که نداند چگونه باید بگوید دوستت دارم، به درد لای جرز دیوار میخورد.
پزشکی که نداند درد دل بی صاحاب معشوق‌اش را چگونه باید دوا کند، آمپول زن هم نیست.
بعد نامه را تا کردم و گذاشتم توی صندوقچه‌ای که نامه‌های زیادی را از قبل در دلش جا داده بود.


| مهدی صادقی |

#وبلاگ
#داستانک🌱

واژگان بختیاری را فراموش نکنیم🌹

🎹🌹🎹🌹
#فرهنگ_لغت_بختیاری به فارسی
اقــــوام و خویشـــاوندان
#بو ، بِــوِه = پدر
#دا ، دایــه = مادر
#کـاکــا = برادر بزرگتر در بعضی از طوایف برای عمو هم بکار می رود
گَئــو = برادر
دَدِه = خواهر بزرگتر
دَدو = خواهر البته (د) دوم به طرز خاصی تلفظ می شود و با نوک زبان ادا می شود
#بــاوا = پدر بزرگ
#دالــو = مادر بزرگ
#کچــی = عمه
#بـتــی ، بُتِــه = خاله
#آقــا = عمو
#حالــو = دایی
#تاتــه = پیرمرد البته برای عمو هم بکار می رود مثل تاته زا = عمو زاده
#خورزمــار = خاله زاده
#تاتــه زا= عمو زاده
#خــورزا = عمه زاده ، خواهر زاده
#براشــور = برادر شوهر
خُوســی = پدر خانم ، مادر خانم ، پدر شوهر ، مادر شوهر ( اینجا از کلمه نر و ماده هم استفاده می شود که مثلا...👇
#خوسی نره = پدر شوهر ، پدر زن یا
#خوسی ماهه = مادر زن و مادر شوهر )
#خوشــی یـَر = خواهر شوهر
#خواهر زن = بصورت کاملا فارسی بیان میشود در صورتی که بقیه فامیل ..
زن و شوهر کاملا به زبان بختیاری ادا می شوند و این یکی از پیچیدگی های زبان بختیاری است که تسلط بیگانگان به این زبــــــان راجهت تسلط زبانی مشکل میکند.
هُمـریش = باجناق
#زینه براشــوَر = زن برادر شوهر ( جاری)
دُوا = داماد
بِهیــگ = عروس
کُــــر = پسر
دُدَر = دختر البته از کلمه های ماهینه و ماهرو هم برای گفتن دختر استفاده می شود.
باشد که مورد استفاده عزیزانی که دچار فراموشی زبان مادری شده اند قرار بگیرند

قطعه شعری از فردوسی در باب جهان گذرا

دمی را با ابیات تکان دهنده حکیم توس در باب تزلزل بنیان جهان و دشواری مرگ بگذرانیم:

جهان کشتزاریست با رنگ و بوی
درو مرگ و، عمر آب و، ما کشت اوی
چنان چون درو راست همواره کشت
همه مرگ رائیم ما خوب و زشت
...
فلک را ندانم چه دارد گمان
که ندهد کسی را بجان خود امان
کسی را اگر سالها پرورد
در او جز بخوبی همی ننگرد
چو ایمن کند مرد را یک‌زمان
از آن پس بتازد بر او بی گمان
ز تخت اندر آرد نشاند بخاک
ازین کار نی ترس دارد نه باک
...

برنجید و گسترد و خورد و سپرد
برفت و به جز نام نیکی نبرد

بسی رنج برد اندر آن روزگار
به افسون و اندیشهٔ بی‌شمار

چو پیش آمدش روزگار بهی
از او مردری ماند تخت مهی

نپیوست خواهد جهان با تو مهر
نه نیز آشکارا نمایدت چهر

شعری گویشی و زیبا از استاد فیض الله طاهری اردلی

روحِ سوزِ " گُلِ باوینَنِه " آزار نَدِیم
بُنگِ شادینه وِجا ناله یِ هیجار ندیم

ره ندیم "خارِ سه کُت" دشتِنه اِز پا بووَنه
بَهرِ "خَرزَهله و زوله" کِلِ "چندار" ندیم

هر بُته، سربُته و ریشه یِ خُس سوز اِکُنه
جایِ هر"کُهنه بلیطینِه" به هر خار ندیم

کَخدا جورِ نها نید صِلادارِ ولات
بیشه و باغ ولاتِ به طُمع خوار ندیم

دردِ مِن سینه یِ "سوزونِ" مُداوا بکُنیم
زحمِ سربَسته یِ"کُه زرده"به "کَلّار" ندیم

" اوول و مِهلَو و کِلخُنگِنِه " باور بکنیم
قُرقِ ایلِ به نامردِ تَوَردار ندیم

دَس مِنِ دستِ یَکی، دونه مِنِ دَس بِگِرِیم
فرصتِ زوزَنِه به طافه یِ کفتار ندیم

- - - - - -

کاش ئِی بی که بپاشی به تیامون افتو
تا زِله روزِنِه هِد ، دونه به شوگار ندیم

........................فیض ا... طاهری اردلی

🔹 واژه نامه 🔹 ..............................

باوینه : گُل ، رستنی دارویی با خواص درمانی
نَدِیم : ندهیم
هیجار : بانگ کمک خواهی
ناله هیجار : کمک خواهی در اوج ناراحتی و گریه
خار سه کُت : خار سه تیغ و هرزه که مورد تنفر کشاورزان است.
بَهر : سهم ، قِسمت
خرزهله : گونه ای گیاه ( درختچه) کم فایده
زول : نوعی خار ، هرزه
کِل : تی ، بغل ، کنار
چِندار : چنار
بُته : بوته
کهنه بلیط : بلوط کهنسال
کَخدا : کدخدا ، فرد مورد وثوق طایفه یا آبادی
ولات : سرزمین ، دیار ، منطقه
زحم : زخم
سوزون : سوزو ، کوهی با گستره ی عظیم و پربرکت و ذخیرگاه انواع درختان و گونه های متعدد گیاهان ، جانوران و... یکی از سرچشمه های غربی کارون و از حوزه های بزرگ آبی زاگرس
که زرد: زردکوه بختیاری : از کوههای مرتفع و برفگیر ایران و از حوزه های بزرگ آبخیز کشور، سرچشمه رودهای کارون و زاینده رود و...
کَلار : از کوههای مرتفع و برفگیر و از حوزه های عظیم آبخیز کشور و منشا دو دریاچه چغاخور ، گندمان و دو آبگیر علی آباد و سولگان و...
اوول : سرو کوهی ( درخت)
مهلو : گونه ای درخت در مناطق جنگلی زاگرس
کلخنگ : پسته وحشی ( درخت)
قُرق : منطقه حفاظت شده و امن
دونه : دو را ؛ میدان را ، دو ، میدان
توردار : تبر به دست ، تبردار
طافه : طایفه
نها : پیشتر ، پیش ، جلو ، جلوتر ( زمان گذشته)
تیامون : چشم هایمان ؛ جمع تیه ، چشم
افتو : آفتاب ، خورشید‌
زله روز : زله رو ، صبح ، شفق صبحگاهی
شوگار : مقابل روزگار ، شب تار و ظلمانی
از صفحه ی تلگرام استاد @feiz_taheri

بزرگداشت عطار نیشابوری 🌹

💢 25 فروردین؛ روز بزرگداشت عطار نیشابوری

فریدالدین ابوحامد محمد عطار نیشابوری از شاعران و عارفان نام‌آور ایران زمین است که به قرن ششم و هفتم هجری قمری در وادی نیشابور زیست، به مکه و ماوراءالنهر رفت و سرانجام در هجوم مغولان جان از دست داد.

او که عمرش را به داروسازی و درمان بیماران مشغول بود در اشعار و آثارش به حدی پیش رفت که در وصف شعرش در بیتی منسوب به مولانا آمده است: هفت شهر عشق را عطار گشت / ما هنوز اندر خم یک کوچه‌ایم

شعر شیخ نیشابور چنان است که از او به نام بزرگ‌ترین معلم عرفان فارسی یاد می‌کنند. معتقدند؛ سادگی، گیرایی و بی پیرایه بودن سخن عطار به خوبی از پس جذب خواننده بر می‌آید و آمیخته شدن شعرش با تمثیلات و حکایات و طرح مضامین دینی در قالب هنر، سخنش را شیرین‌تر کرده است.

عمده آثاری که از این شاعر نیک اندیش برجای مانده است را می‌توان در مثنوی‌هایش خلاصه کرد که در صدر آن‌ها، منطق‌الطیر جای دارد. منطق‌الطیر، حکایت مرغانی است که به جست‌و‌جوی سیمرغ، هفت وادی را پشت سر می‌گذارند تا بداند طلب و مطلوب یکی است.

مقبره‌ای که هم‌اکنون در نزدیکی نیشابور به نام سراینده منطق‌الطیر است در عهد تیموری رو به ویرانی گذاشت که به فرمان وزیر سلطان حسین بایقرا مرمت و تعمیر شد تا یاد عطار در کنار آثارش ماندگار بماند.

🍃 ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش
بر در دل روز و شب منتظر یار باش
🍃 دلبر تو دایماً بر در دل حاضر است
رو در دل برگشای حاضر و بیدار باش

#مفاخر_ایرانی

🔹💠🔹

غزلی از محسن فرداودی

هے خوماخوم مینِ فِرگِت ایرُم و جون ایگِرُم
تا وه خوم یاهُم که نیدے بُضغ و بارون ایگرم

برفِ سنگینت چنو تَہمِسته رے یَک رے دلُم
تا بخو وابوهہ اَو از نو زمہسون ایگرم

تا بریدے از دلم دل، خنده از جونُم برید
هُمدرُنگُم درد اَوید و لَو به دندون ایگرم

هر غمے مینِ دل مو جا خوسہ داره ستین
سی غمِ تو مَیلسے چے سر دیارون ایگرم

تا خیالِ مو ایوفتہ مِن خیالِ خالِ تو
هے خیالِ سر نہادن بہ بیاوون ایگرم
#محسن_فرداودی

عصر شعر بهارانه

در روز چهارشنبه ۱۵/۱/۱۴۰۳ جلسه ی انجمن های ادبی طبق برنامه ی هفتگی که اجرا می شد، در سالن کتابخانه ی دهخدا برگزار شد، در این نشست در ابتدا خانم ناهید بهارلو به خواندن داستان نماز کله گنجشکی برای کودکان پرداخت و در ادامه کودکان و نوجوانان داستان ها و اشعاری که نوشتند را خوانش کردند.. جلسات انجمن ادبی کودکان و نوجوان برای بار دوم میزبان کمپین کتابخوانی با من بخوان با مسئولیت خانم ناهید بهارلو بودند.. ادامه ی نشست ادبی با بازی های مشاعره ی کلمه و شعر همراه بود و در پایان نشست بزرگسالان به شعرخوانی پرداختند.

21 اسفند سالروز بزرگداشت حکیم نظامی بزرگ را گرامی می داریم.

💢 ۲۱ اسفند؛ روز بزرگداشت حکیم نظامی گنجوی

جمال‌الدین ابومحمّد الیاس بن یوسف بن زکی بن مؤیَّد متخلص به نظامی، شاعر و داستان‌سرای ایرانی سده ششم هجری (دوازدهم میلادی) است که در زمره گویندگان توانا و صاحب سبک و پیشوای داستان‌سرایی در ادبیات پارسی شناخته می‌شود.

شاهکار بی‌مانند نظامی، خمسه یا پنج گنج است که پنج مثنوی مخزن‌الاسرار، خسرو و شیرین، لیلی و مجنون، هفت‌پیکر و اسکندرنامه را در برمی‌گیرد. این پنج گنج حکیم زبردست پارسی در قلمرو داستان‌های غنایی، اثری پرآوازه خوانده می‌شود که او را به پیشوای این‌گونه شعر در ادب فارسی نیز نامور کرده است.

نظامی از شاعرانی است که توانست شعر تمثیلی را در زبان فارسی به حد اعلای تکامل برساند و ازاین‌رو تأثیری شگرف از خود بر جای گذاشت به طوری که می‌توان او را در کنار شاعرانی مانند فردوسی، سعدی و حافظ از استادان مسلم زبان فارسی قلمداد کرد.

وی که به گفته خویش از پدری پارسی و مادری کُرد و در شهر گنجه قفقاز به دنیا آمد به جز سفری کوتاه به تبریز چندان از زادگاهش خارج نشد و پس از مرگ در آرامگاهی که در حوالی این‌ شهر منسوب به اوست، آرام گرفت.

به پاس و یاد این شاعر بلندآوازه ایرانی از سال ۱۳۹۵ و بنا به مصوبه شورای عالی انقلاب اسلامی، ۲۱ اسفند در سالنمای کشور به نام روز بزرگداشت نظامی گنجوی ثبت شد.

🍃 همه عالم تَن است و ایران؛ دل
نیست گوینده زین قیاس؛ خجل
🍃 چون‌که «ایران» دل زمین باشد
دل ز تَن بِه بوَد، یقین باشد

#مفاخر_ایران

خبر برپایی نشست آسیب شناسی شعر گویشی در رسانه ی اداره فرهنگ و ارشاد استان چهارمحال و بختیاری منتشر ش

💠 شعر بختیاری از پاسداشت زبان مادری تا فراز و نشیب‌های عصر کنونی

زمان بسیاری است که گویش بختیاری در پیوندی درونی با زبان فارسی، هویت فرهنگی خود را در بستری تاریخی به پیش می‌برد، هویتی که شاخص‌ترین بازنمایی آن را می‌توان در شعر عامه و خواص بختیاری به روشن‌ترین شکل دریافت کرد اما دگرگونی‌های شعر بختیاری در گذرگاه‌های کنونی موجب شده است تا جمعی از شاعران و پژوهشگران در نشستی در ناغان به بررسی این موضوع بپردازند.

انجمن شعر و ادب عباس ارشاد شهر ناغان چندی قبل میزبان جمعی از شاعران و پژوهشگران حوزه فرهنگ و ادب بود که به بهانه بررسی آسیب‌های شعر بختیاری، گرد هم آمده و علاوه بر شعرخوانی، دیدگاه‌ها و نظرات خود را در این باره بیان کردند.

ادامه خبر:
https://chb.farhang.gov.ir/fa/news/735674

🔹💠🔹
همراه با فرهنگ، هنر و رسانه چهارمحال و بختیاری در پیام‌رسان‌های بله و ایتا.

میهمانی عصر شعر گل نرگس به میزبانی دبیرستان و پردیس نرجس برگزار شد.  

جلسه عصر شعر گل نرگس به مناسبت اعیاد شعبانیه در دبیرستان نرجس و هنرستان پردیس ناغان برگزار شد.

🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
در روز چهارشنبه ۱/۱۲/۱۴٠۲ اعضای انجمن کودک و نوجوان مهر داوار و انجمن شعر و ادب عباس ارشاد ناغان به مناسبت اعیاد شعبانیه و آشنایی دانش آموزان با انجمن های ادبی شهرناغان، نشستی در آموزشگاه نرجس برگزار کردند که به گفته ی مدیر و معاون اموزشگاه مورد استقبال دانش آموزان و همکاران ایشان قرار گرفت.
در این نشست آرمیتا برخورداری نویسنده ی با استعداد عضو انجمن، مجری بودند، در ابتدا دبیر انجمن های ادبی جناب آقای ناصر حسین پور ضمن اظهار خوشحالی بخاطر برپایی این نشست در مورد اهمیت شعر و ادب در زندگی صحبت کردند و چندین شعر و دکلمه از اعضا انجمن را برای حضار پخش کردند، در این نشست 112 دانش آموز و 8 نفر از دبیران دبیرستان خصور داشتند و از دانش آموزان مدرسه شیدا خلیلی، ندا ابراهیمی، معصومه یوسفی به شعر خوانی در این نشست پرداختند و پس از آن آقایان هدایت دارابی، عبدالحمید هاشمی و خانم ناهید بهارلو و بهدیس برخورداری و نیکا کمالی به صحبت و شعر خوانی پرداختند. در پایان جلسه خانم عسل مرادیان به نقالی پرداختند که بسیار مورد استقبال قرار گرفت و در انتها از مدیر مدرسه خانم برخورداری بخاطر خلق این فرصت برای انجمن و دانش آموزان تقدیر و تشکر شد؛ امیدواریم پس از این نشست علاقه مندان و مستعدان شعر و ادب و اجرا در انجمن های ادبی شهر ناغان عضو شوند.

عصر شعر انجمن های ادبی ناغان با موضوع کتابخوانی برگزار شد.

در روز چهارشنبه 25/11/1402 نشست ادبی انجمن های ادبی شهر ناغان ساعت 15 در کانون اندیشه ی ناغان برگزار شد.
در این نشست غزل کمالی گرداننده ی جلسه بود و خانم ناهید بهارلو با آوردن کتاب داستان کوتاه و شعر کودکانه، کمپین "با من بخوان " را بر پا کرد و هر کدام از کودکان و نوجوانان حاضر و حتی بزرگسالان عضو انجمن با خواندن این کتاب ها به این کمپین پیوستند..
اعضا حاضر در این نشست: آقایان ناصر حسین پور، هدایت الله دارابی، امیر ارسلان برخورداری، امیر علی ابراهیمی، ابوالفضل طاهری
خانم ها: فاطمه سلیمی، ناهید بهارلو، مژگان رئیسی، طناز یوسفی، نیکا کمالی، غزل کمالی، اناهیتا ارامی، ستایش طاهری.
انجمن ادبی در این نشست میزبان کودکانی از روستای باجگیران بودند.
انجمن ادبی مهرداوار ناغان با رویکردی جدید که آموزش داستان نویسی است فعالیت خود را از جلسه ی آینده شروع خواهد کرد و امید است که کودکان و نوجوانان توانا به این کارگاه بپیوندند.

شب چله (یلدا)

شب زايش خورشيد و آغاز سال نو ميترايی

دکتر «فريدون جنيدي» درباره یلدا گوید:

هزاران سال است كه جشن شب چله در خانه ايرانيان برگزار مي‌شود. اين جشن حتي در زمان حمله مغول و تركان بي‌تمدن هم برگزار مي‌شد.
استمرار و ادامه برگزاري اين جشن و جشن‌هاي امثال آن نشانه پيوند ناگسستني ايرانيان امروز با فرهنگ نياكان‌شان است. اما آنچه باعث تعجب انسان متمدن و پيشرفته امروزي است، چگونگي دستيابي ايرانيان باستان به گاه‌شماري است كه اين چنين دقيق طلوع و غروب خورشيد را بررسي كرده است.

رضا مرادی غیاث آبادی در وبگاه خود می نویسد:

دیر زمانی است كه مردمان ایرانی و بسیاری از جوامع دیگر، در آغاز فصل زمستان مراسمی را برپا می‌دارند كه در میان اقوام گوناگون، نام‌ها و انگیزه‌های متفاوتی دارد. در ایران و سرزمین‌های هم‌فرهنگ مجاور، از شب آغاز زمستان با نام «شب چله» یا «شب یلدا» نام می‌برند كه همزمان با شب انقلاب زمستانی است. به دلیل دقت گاهشماری ایرانی و انطباق كامل آن با تقویم طبیعی، همواره و در همه سال‌ها، انقلاب زمستانی برابر با شامگاه سی‌ام آذرماه و بامداد یكم دی‌ماه است. هر چند امروزه برخی به اشتباه بر این گمانند كه مراسم شب چله برای رفع نحوست بلندترین شب سال برگزار می‌شود؛ اما می‌دانیم كه در باورهای كهن ایرانی هیچ روز و شبی، نحس و بد یوم شناخته نمی‌شده است. جشن شب چله، همچون بسیاری از آیین‌های ایرانی، ریشه در رویدادی كیهانی دارد.

خورشید در حركت سالانه خود، در آخر پاییز به پایین‌ترین نقطه افق جنوب شرقی می‌رسد كه موجب كوتاه شدن طول روز و افزایش زمان تاریكی شب می‌شود. اما از آغاز زمستان یا انقلاب زمستانی، خورشید دگرباره بسوی شمال شرقی باز می‌گردد كه نتیجه آن افزایش روشنایی روز و كاهش شب است. به عبارت دیگر، در شش‌ماهه آغاز تابستان تا آغاز زمستان، در هر شبانروز خورشید اندكی پایین‌تر از محل پیشین خود در افق طلوع می‌كند تا در نهایت در آغاز زمستان به پایین‌ترین حد جنوبی خود با فاصله 5/23 درجه از شرق یا نقطه اعتدالین برسد. از این روز به بعد، مسیر جابجایی‌های طلوع خورشید معكوس شده و مجدداً بسوی بالا و نقطه انقلاب تابستانی باز می‌‌گردد. آغاز بازگردیدن خورشید بسوی شمال‌شرقی و افزایش طول روز، در اندیشه و باورهای مردم باستان به عنوان زمان زایش یا تولد دیگرباره خورشید دانسته می‌شد و آنرا گرامی و فرخنده می‌داشتند.

در گذشته، آیین‌هایی در این هنگام برگزار می‌شده است كه یكی از آنها جشنی شبانه و بیداری تا بامداد و تماشای طلوع خورشید تازه متولد شده، بوده است. جشنی كه از لازمه‌های آن، حضور كهنسالان و بزرگان خانواده، به نماد كهنسالی خورشید در پایان پاییز بوده است، و همچنین خوراكی‌های فراوان برای بیداری درازمدت كه همچون انار و هندوانه و سنجد، به رنگ سرخ خورشید باشند.

بسیاری از ادیان نیز به شب چله مفهومی دینی دادند. در آیین میترا (و بعدها با نام كیش مهر)، نخستین روز زمستان به نام «خوره روز» (خورشید روز)، روز تولد مهر و نخستین روز سال نو بشمار می‌آمده است و امروزه كاركرد خود را در تقویم میلادی كه ادامه گاهشماری میترایی است و حدود چهارصد سال پس از مبدأ میلادی به وجود آمده؛ ادامه می‌دهد. فرقه‌های گوناگون عیسوی، با تفاوت‌هایی، زادروز مسیح را در یكی از روزهای نزدیك به انقلاب زمستانی می‌دانند و همچنین جشن سال نو و كریسمس را همچون تقویم كهن سیستانی در همین هنگام برگزار می‌كنند. به روایت بیرونی، مبدأ سالشماری تقویم كهن سیستانی از آغاز زمستان بوده و جالب اینكه نام نخستین ماه سال آنان نیز «كریست» بوده است. منسوب داشتن میلاد به میلاد مسیح، به قرون متأخرتر باز می‌گردد و پیش از آن، آنگونه كه ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه نقل كرده است، منظور از میلاد، میلاد مهر یا خورشید است. نامگذاری نخستین ماه زمستان و سال نو با نام «دی» به معنای دادار/خداوند از همان باورهای میترایی سرچشمه می‌گیرد.

استادمير جلال الدين کزازي در این باره میگوید:

مهر به معناي خورشيد و يكي از بغان ايراني و هندي است و تاريخ پرستش به سال ها پيش از زرتشت مي رسد. پس از ظهور زرتشت، اين پيامبر ايراني خداي بزرگ را اهوارمزدا معرفي كرد. ايزدان و بغان را به دو دسته اهورايي و ديواني تقسيم كرد. در باور زرشتي، بغان تيره اهورايي ستوده و تيره ديواني نكوهيده شود. يكي از ايزدان اهواريي مهر ايراني و هني بود. مهر ايزدي نيك است و قسمتي از اوستا به نام او، نام گذاري شده است. در مهريشت اوستا آمده است: «مهر از آسمان با هزاران چشم بر ايراني مي نگرد تا دروغي نگويد.»
ايزد مهر در يكي از شهرهاي خاوري ايران از دوشيزه اي به نام ناهيد زاده شد. پس از مدت اندكي كشور به كيش مهرپرستي گرويد. مهرپرستي از مرزهاي ايران فراتر و به رم رفت. پادشاهان رم به آن گرويدند و دين رسمي رم شد. «يوليانوس» يا «ژوليان» يكي از پادشاهان رومي گروه گروه مردم ترسا را به دين مهر مي كشاند و دعوت مي كرد. هنوز هم نيايش هاي اين شاه رومي با مهر برجاست. «اي پدر در آسمان نيايش مرا بشنو» «يوليانوس» در اين نيايش خدا را پدر مي نامد. اين اسمي بود كه ترسايان به تقليد از مهرپرستان بر خداي خود گذاشتند. روميان سال هاي بسيار تولد مهر و شب چله را جشن مي گرفتند و آن را آغاز سال مي دانستند. حتي پس از گسترش دين مسيحيت، باز كشيشان نتوانستند از گرفتن اين جشن ها جلوگيري كنند و به ناچار مجبور شدند به دروغ اين شب را زادروز تولد عيسي معرفي كنند تا روز 25 دسامبر را به بهانه تولد عيسي جشن بگيرند نه تولد ايزدمهر،‌ هنگامي كه به آيين و مراسم مسيحيان در كريسمس نگاه مي كنيم بسياري از نشانه هاي ايراني اين مراسم را در مي يابيم. ايرانيان قديم در شب چله درخت سروي را با دو رشته نوار نقره اي و طلايي مي آراستند. بعدها مسيحيان درخت كاج را به تقليد از مهرپرستان و ايرانيان تزيين كردند. مهر از دوشيزه با كره اي به نام آناهيتا در درون غاري زاده شد كه بعدها مسيحيان عيسي را جايگزين مهر و مريم را جايگزين آناهيتا قرار دادند. يكي ديگر از وام گيري هاي مسيحيان از مهرپرستان، روز مقدس مسيحي يعني يكشنبه است.

نخستین روز زمستان در نزد خرمدینانی كه پیرو مزدك، قهرمان بزرگ ملی ایران بوده‌اند (كه هنوز هم حامیان سرمایه‌داری لجام گسیخته اندیشه‌های عدالت‌جویانه او را سد راه منافع طبقاتی خود می‌دانند) سخت گرامی و بزرگ دانسته می‌شد و از آن با نام «خرم روز» یاد می‌كرده و آیین‌هایی ویژه داشته‌اند. این مراسم و نیز سالشماری آغاز زمستانی هنوز در میان برخی اقوام دیده می‌شود كه نمونه آن تقویم محلی پامیر و بدخشان (در شمال افغانستان و جنوب تاجیكستان) است. همچنین در تقویم كهن ارمنیان نیز از نخستین ماه سال نو با نام «ناواسارد» یاد شده است كه با واژه اوستایی «نوسرذه» به معنای «سال نو» در پیوند است.

امروزه می‌توان تولد خورشید را آنگونه كه پیشینیان ما به نظاره می‌نشسته‌اند، تماشا كرد: در دوران باستان بناهایی برای سنجش رسیدن خورشید به مواضع سالانه و استخراج تقویم ساخته می‌شده كه یكی از مهمترین آنها چارتاقی نیاسر كاشان است كه فعلاً تنها بنای سالم باقی‌مانده در این زمینه در ایران است. پژوهش‌های نگارنده كه در سال 1380 منتشر شد (نظام گاهشماری در چارتاقی‌های ایران)، نشان می‌دهد كه این بنا بگونه‌ای طراحی و ساخته شده است كه می‌توان زمان رسیدن خورشید به برخی از مواضع سالانه و نیز نقطه انقلاب زمستانی و آغاز سال نو میترایی را با دقت تماشا و تشخیص داد. چارتاقی نیاسر بنایی است كه تولد خورشید بگونه‌ای ملموس و قابل تماشا در آن دیده می‌شود. این ویژگی را چارتاقی «بازه هور» در راه نیشابور به تربت حیدریه و در نزدیكی روستای رباط سفید، نیز دارا است كه البته فعلاً دیواری نوساخته و الحاقی مانع از دیدار پرتوهای خورشید می‌شود.

تقدیر و تشکر از عوامل نشست یلداوار انجمن های ادبی شعر ناغان

#اعضای محترم انجمن های ادبی ناغان
# هنرمندان و خوانندگان گرامی
#مادران گرامی
# عکاس محترم تقی بابازاده
# مجری محترم تارا اسکندری
# عوامل اجرایی جشن
# مسئولین محترم بخش و شهر ناغان (بخشدار و شهردار و اعضای محترم شورای اسلامی شهر ناغان)
# سرپرست گروه سرود و اعضای محترم گروه سرود لاله های عشق
# مسئول محترم کانون اندیشه ناغان

درود بر شما باد

بدون شک حضور پر خیر و برکت شما در نشست ادبی و فرهنگی بزرگداشت شب یلدا، برکتی بی بدیل از جانب پروردگار متعالی است.
ضمن گرامیداشت حضور پر مهر و خجسته تان ، سلامتی و توفیقات روزافزون از محضر باری‌تعالی برای شما خواستاریم و از زحمات شما برای اجرای هر چه بهتر این نشست تشکر و قدر دانی میکنیم 🙏🙏🙏🌷🌷

از طرف هیئت مدیره انجمن های ادبی شهر ناغان

امروز ۲۲/۹/۱۴۰۲.چهارشنبه ی برفی پاییزی نشستی در کتابخانه ی دهخدا ناغان از سلسله نشست های انجمن های ادبی شهر ناغان برگزار شد .

در این نشست صمیمانه کودکان و نوجوانان با استعداد انجمن مهر داوار ( نیکا کمالی، آنیتا شیروانی، کوچکترین اعضا انجمن و ستیا شیروانی ، نرگس اکبری غزل کمالی )به شعر خوانی پرداختند

و در ادامه ی این نشست ادیبانه جناب آقایان هدایت الله دارابی ، علیمحمدشیروانی و ناصر حسین پور و خانم ها ناهید بهارلو ، حلیمه نظری و لیلا برخورداری حضور داشتند .

در پایان نشست جناب آقای علیمحمد شیروانی به کوچکترین اعضا انجمن هدایایی به رسم یادبود اهدا کردند .انجمن های ادبی شهر ناغان قدر دان محبت های جناب آقای شیروانی هستند 🌹

عصر برفی این نشست با ثبت عکس یادگاری همراه بود 🌹

سیصد و پنجاه و ششمین نشست انجمن های ادبی شهر ناغان برگزار شد .

امروز ۲۲/۹/۱۴۰۲.چهارشنبه ی برفی پاییزی نشستی در کتابخانه ی دهخدا ناغان از سلسله نشست های انجمن های ادبی شهر ناغان برگزار شد .

در این نشست صمیمانه کودکان و نوجوانان با استعداد انجمن مهر داوار ( نیکا کمالی، آنیتا شیروانی، کوچکترین اعضا انجمن و ستیا شیروانی ، نرگس اکبری غزل کمالی )به شعر خوانی پرداختند

و در ادامه ی این نشست ادیبانه جناب آقایان هدایت الله دارابی ، علیمحمدشیروانی و ناصر حسین پور و خانم ها ناهید بهارلو ، حلیمه نظری و لیلا برخورداری حضور داشتند .

در پایان نشست جناب آقای علیمحمد شیروانی به کوچکترین اعضا انجمن هدایایی به رسم یادبود اهدا کردند .انجمن های ادبی شهر ناغان قدر دان محبت های جناب آقای شیروانی هستند 🌹

عصر برفی این نشست با ثبت عکس یادگاری همراه بود 🌹

فراخوان چهارمین جشنواره استانی شعر داوار ناغان منتشر شد .

فراخوان چهارمین جشنواره استانی شعر داوار(مادرانه) ناغان:
انجمن شعر و ادب عباس ارشاد ناغان با همکاری اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان کیار، چهارمین جشنواره استانی شعر داوار(مادرانه) ناغان را برگزار می نمایند.

محورهای جشنواره:
زندگی و تکریم مقام والای حضرت فاطمه (س) و مادران و همسران شهید،حجاب و عفاف و توصیف مقام رفیع مادر و منزلت زن.

گستره جشنواره: استان چهارمحال و بختیاری

شرایط و توضیحات جشنواره:

هر شاعر مجاز به ارسال ۳ اثر به دبیرخانه است.
ارسال شعر در همه ی قالب های شعری مجاز است.

آثار ارسالی به جشنواره نبایست قبلاً در جشنواره دیگری پذیرفته و یا چاپ شده باشند.
کلیپ تصویری برگزیدگان جشنواره در فضای مجازی و آپارات منتشرخواهد شد.

بخش های جشنواره:
۱- بخش زبان معیار(فارسی) ۳ برگزیده.
۲_ بخش بختیاری ۳ برگزیده.
جوایز جشنواره:
نفر اول: ۱۲۰۰۰۰۰ تومان همراه با لوح سپاس
نفر دوم: ۱۰۰۰۰۰۰ تومان همراه با لوح سپاس
نفر سوم: ۸۰۰۰۰۰ تومان همراه با لوح سپاس

با توجه به کیفیت آثار دریافتی، ممکن است با نظر هیات داوران و دبیرخانه تعداد آثار برگزیده تغییر کند.
جوایز به برگزیدگانی اهدا می گردد که در آیین پایانی جشنواره حضور یابند.
مهلت ارسال آثار:۱۴۰۲/۷/۲۰
زمان اختتامیه۱۴۰۲/۸/۲
مکان برگزاری: استان چهارمحال و بختیاری- شهرستان کیار- شهر ناغان.
دبیرخانه جشنواره: شهرستان کیار- شلمزار- اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان کیار.
تلفن:03832624233
نمابر:03832624232
chb.kiyar@farhangmail.ir: آدرس الکترونیکی
شماره کانال مجازی(ایتا، بله و ...)
09913141657
وبلاگ دریافت اخبار جشنواره: http://naghan.blogfa.com

گزارش جلسه ۱۹ شهریورماه ۱۴۰۲

در روز یکشنبه 19 شهریور 1402 نشست هم اندیشی در مورد ترانه ی دا در کانون اندیشه ی شهر ناغان برگزار شد .
این هم اندیشی با حضور جناب آقایان هدایت الله دارابی، ناصر حسین پور ، ارسلان نامدارپور و خانم ها مینا حقیقی و ناهید بهارلو برگزار گردید .

آسمانی تر..

ابرها را دوست دارم، چون با وزش باد به هر سو سرک می کشند... سنگین نیستند، مثل وجود آدمی نیستند، غمی، کینه ای، ریایی، دروغی، اندوهی در وجودشان نیست.
اما، اما... امان از دل انسان ها...
کاش می شد انسان هم اندوه را بتکاند، غم را درهم بشکند، دروغ را جادو کند، ریا و کینه را پشت کوه فراموشی بیندازد تا جسمش سبک شود و مثل پر کاهی از روی قله ی کوه ها عبور کند..
بگذار کمی ساده تر صحبت کنیم... غم ها را میفروشم هر چند بدا به حال مشتریانش... میخواهم برای دلم شادی از جنس مخمل آبی بخرم تا هر روز صبح با لبخندی پر از آرامش به روز سلام بدهم، دنیا را از خودم بدانم و آسمان را ببوسم...آن وقت است که عشق در دلم جوانه می زند و جوری سحر آمیز بال و پر میگیرد که هر کودک سه ساله هم از آن بالا می رود تا عشق را ببیند و بشناسد...
من خواب دیدم آسمانم آبی تر از همیشه و پر از لبخند است....
من خواب دیدم صبح شهریور، فاخته ای دست مرا میگیرد و عبورم می دهد از سر انگشتان سیاهی...
گاه با ذوق ما درختان میوه میدهند، گاه وسط زمستان شکوفه میدهند و این خاصیت عشق است...

#دلنوشته

#روزمرگی

ناهید بهارلو

سیصد و سی امین نشست ادبی انجمن های ادبی شهر ناغان برگزار شد. 

در روز چهارشنبه 18مرداد ماه نشست ادبی انجمن های ادبی مهرداوار و عباس ارشاد ناغان در سالن کتابخانه ی عمومی دهخدا ناغان برگزار شد. در این نشست انیس دارابی مجری و گرداننده ی جلسه بودند.
این نشست با موضوع خوانش اشعار جناب آقای ناصر حسین پور (شاعر، نویسنده و دبیر انجمن های ادبی شهر ناغان) توسط حاضرین دایر شد و کودکان و نوجوانان با خواندن دو بیتی ها و اشعار آزاد از کتاب های رهاگر و. دیگر کتاب های ایشان محفل ادبی انجمن ادبی را با چراغ شعر و ادب روشن کردند.
زمان پایانی جلسه به خاطره گویی توسط حاضرین اختصاص داده شد و هر کدام از بچه ها خاطرات به یادماندنی خود را تعریف کردند. خانم ناهید بهارلو کتاب چگونه داستان بنویسیم را معرفی کردند و صفحه ای با عنوان ایده های داستان را برای کودکان و نوجوانان قرائت کردند.
به امید روشنایی همیشگی چراغ شعر و ادب ناغان 🌹🌹

دنیایی متفاوت با کتاب

#کتاب_بخوانیم
کتاب را در حالت عمودى بخوانيد
نه افقى ...!
کتاب را نخوانيد که بخوابيد ...
کتاب را بخوانيد که بيدار شويد ...

بعضى کتاب ها قصه ميگويند که
بخوابيد ...
و بعضى کتاب ها قصه مى گويند که
بيدار شويم ...

چقدر خواندن مهم نيست ...
چگونه خواندن مهم است ...
سعى نکنيد که چندين کتاب را بخوانيد ...
بلکه يک کتاب خوب را چند بار بخوانيد ...

کتاب نردبان است
براى پرواز شما به سرزمين
روشنايى و آگاهى
نه تزيين کتابخانه ...

فقط بخوان و بخوان و بخوان
زيرا دانش نهفته در کتاب ها
جان بسيارى از انسان ها را
نجات داده است📚

نام عشاق افسانه ای ایران در ادبیات

«عشاقِ افسانه‌‌های ایرانی»

❇️امیر ارسلان و فرخ‌لقا «عشاق قدیمی در افسانه‌های فولکلوریک ایران».

❇️بهرام و گل‌اندام «عشاق قدیمی در افسانه‌های فولکوریک ایران».

❇️بیژن و منیژه «عشاق مطرح در شاهنامه فردوسی».

❇️خسرو و شیرین «عشاق داستانی از نظامی گنجوی».

❇️زال و رودابه «عشاق مطرح در شاهنامه فردوسی».

❇️زهره و منوچهر «عشاق نام‌برده شده در دیوان ایرج میرزا».

❇️فرهاد و شیرین «عاشقانه‌ی ناتمام ۱۰۷۰ بیتی در قالب مثنوی از وحشی بافقی که به تقلید از خسرو و شیرینِ نظامی سروده شد».

❇️لیلی و مجنون «این داستان عاشقانه در اصل عربی بوده، اما پس از طرح در اشعار شعرای فارسی‌زبان همچون نظامی گنجوی و جامی و مکتبی شیرازی و… شهرت پیدا کرده‌است».

❇️وامق و عذرا «منظومه داستانی از عنصری».

❇️ویس و رامین «منظومه ای از فخرالدین اسعد گرگانی».

❇️همای و همایون «مثنوی‌ای سروده خواجوی کرمانی».

❇️رستم و تهمینه «از شاهنامه فردوسی».

❇️سلامان و آبسال «اسطوره ای در اصل یونانی، که توسط شاعران و نویسندگان مختلف، از جمله جامی، روایت شده‌است. سید حسن امین، چهارده روایت گوناگون از داستان این عشاق نامدار را در کتابی جمع‌آوری کرده‌است».

❇️ورقه و گل‌شاه «عشاق داستانی از عیوقی، که منشأ اصلی آن داستانهای عربی است».

❇️سلیم و میترا «عشاق داستانی از نظامی گنجوی و شاهنامه فردوسی و امیر خسرو دهلوی و خواجوی کرمانی».

❇️اورنگ و گلچهر «در غزلی از حافظ به این عشاق اشاره شده: اورنگ کو؟ گلچهر کو؟ نقش وفا و مهر کو؟ حالی من اندر عاشقی داو تمامی می‌زنم».

❇️وفا و مهر «شاعری به نام ابومحمد رشیدی معاصر مسعود سعد داستانش را به رشته نظم کشیده‌است».

❇️بهرام و آزاده «عشاق دوران ساسانی؛ بهرام گور پادشاه ساسانی که عاشق نوازنده رومی به اسم آزاده می‌شود. داستان بهرام و آزاده نه تنها بر بشقاب‌ها و دفینه‌های زمان ساسانی، ثبت شده بلکه فردوسی در شاهنامه و نظامی در هفت پیکر آن را دستمایهٔ سرودن ابیاتی زیبا کرده‌اند».

❇️هانی و شیخ مرید «عاشقانِ بلوچ که داستانشان قرن‌ها سینه به سینه گشته و امروز نیز در بلوچستان بر سر زبان‌هاست».

آیاسرایندگان یا نویسندگان این آثار نمی خواسته اند بگویند که جهان از عشق خالی نیست؟ یا عشقی را که در درونشان می جوشیده است از زبان دیگری بیان کنند؟

ل. بهرامیان

C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌

فراخوان مسابقه ی شعر و داستان نویسی منتشر شد.

به اطلاع می رساند انجمن ادبی کودک و نوجوان مهر داوار با هدف کشف و شناسایی استعدادهای ادبی کودکان و نوجوانان بخش ناغان برگزار می کند:

مسابقه شعر، داستان و دلنوشته های ادبی

موضوع: آزاد

شرایط:

فقط آثار رسیده از بخش ناغان مورد داوری قرار خواهند گرفت.

ویژه کودکان و نوجوانان

نحوه ارسال آثار:

ارسال آثار باید بصورت تایپ شده و به دبیرخانه ارسال شوند.

هر کدام از شرکت کننده ها می‌توانند حداکثر 3 اثر ارسال کنند.

آخرین مهلت ارسال آثار: پایان روز سه‌شنبه ۱۳ تیرماه ۱۴۰۲

زمان اختتامیه: یکشنبه ۱۸ تیر ماه ۱۴۰۲ مصادف با روز ملی ادبیات کودک و نوجوان

جوایز: به نفرات برگزیده هدیه و لوح سپاس تقدیم می‌شود.

انجمن ادبی کودک و نوجوان مهرداوار ناغان مجاز به انتشار آثار برگزیده در فضای مجازی است.

ارسال آثار از طریق ایتا، روبیکا و شاد به شماره ی

09913141657

نشست هئیت مدیره ی انجمن ادبی شهر ناغان برگزار شد


در روز سه شنبه 23 خرداد ماه جلسه ی هیئت مدیره انجمن های ادبی شهر ناغان در کتابخانه ی عمومی دهخدای ناغان برگزار شد.
در این نشست اعضا هیئت مدیره مشخص گردید و با گفتگو و مشارکت اعضا تصمیماتی اتخاد گردید که در زیر به آنها اشاره خواهد شد:
_آموزش منسجم کودکان و نوجوانان در حیطه ی شعر و داستان
_ هدفمند بودن جوایز اهدائی به اعضا
_اهمیت نظرات هئیت مدیره انجمن ادبی ناغان
_نوشتن اشعار از ذهن و استفاده نکردن از اینترنت
_اهمیت و ارزش گذاری به مهمانان ویژه در جشنواره
_نقد اشعار و داستان ها
_تقسیم کار انجمن و مشارکت اعضا هییت مدیره
_برگزاری جشنواره داوار به بهترین نحو
_ایجاد انگیزه برای اعضای انجمن
_قرائت قرآن کریم در ابتدا جلسات، جزو مواردی بودند که اعضا هیئت مدیره در مورد آن ها بحث و گفتگو کردند.
امید آنکه با حضور موثر اعضا انجمن ادبی شهر ناغان پله های ترقی را طی کنند.

اعضا هیئت مدیره انجمن ادبی شهر ناغان در زیر آمده است: جناب آقایان ناصر حسین پور، اسحاق فتاحی، علیمحمد شیروانی، هدایت دارابی، احمد فرجی، تقی بابازاده، و خانم ها فاطمه سلیمی، ناهید بهارلو، مژگان رئیسی، محبوبه سلیمی، لیلا برخورداری، حلیمه نظری، سحر رفیعی، مینا حقیقی، تارا اسکندری و هانیه احمدی می باشند.