بزرگترین دشمن هر شخصی کیست؟

دو روز است به این فکر می کنم که بزرگترین دشمن هر شخصی کیست؟

پس از کلی فکر کردن و تجربیات گذشته ی خودم دریافتم که بزرگترین دشمن هر شخصی، خودِ اوست.

من دشمن خود خواهم بود اگر به سلامتی ام،شخصیتم،آبرویم، پیشرفتم، معنویتم،... آسیب بزنم.

💠گمگشته یا گمنام؟ کدامین را برای حال خود برگزینم؟!💠

چیزی است گم شده ندانم که چیست؟ چیست!
شاید امید
شاید فراموش کردن
و شاید یک دوست گم شده!
...
نه
شاید
این منم که از یاد رفته‌ام.

#محمود درویش

🅰 فریاااااد 🅰

🟠غزل_ترانه📝🎶

مشت می کوبم بر در

پنجه می سایم بر پنجره ها

من دچار خفقانم خفقان

من به تنگ آمده ام از همه چیز

بگذارید هواری بزنم

آی...

با شما هستم

این درها را باز کنید

من به دنبال فضایی می گردم

لب بامی

سر کوهی دل صحرایی

که در آنجا نفسی تازه کنم

آه!...

می خواهم فریاد بلندی بکشم

که صدایم به شما هم برسد

من به فریاد همانند کسی

که نیازی به تنفّس دارد

مشت می کوبد بر در

پنجه می ساید بر پنجره ها

محتاجم

من هوارم را سر خواهم داد

چاره ی درد مرا باید این داد کند!!

از شما خفته ی چند...

چه کسی می آید با من فریاد کند؟!...

🔻🔹🔸فریدون مشیری🔸🔹🔻

🖤 عصر شعر عاشورایی با همکاری کتابخانه ی عمومی علّامه دهخدا و انجمن شعر ادبی ناغان 🖤

سلامی به روی ماه حسین (ع) که با رشادتش پرچم اسلام را بالا نگاه داشت.

دیروز چهارشنبه مورّخ ۲۷ تیر ماه، عصر شعری عاشورایی با حضور حاج آقا فریدونی امام جماعت شهر ناغان و آقای ایرج فتّاح پور شاعر و نوحه سرای انجمن و آقای حسین پور دبیر انجمن ادبی و آقای بابازاده عکّاس هنرمند انجمن و جمعی از شاعران و نویسندگان و دوستداران شعر و ادب پارسی برگزار گردید.

سایر اعضای شرکت کننده در این عصر عاشورایی خاطره انگیز از جمله:

۱) لیلا برخورداری، ۲) ناهید بهارلو، ۳) خانم حسین پور، ۴) خانم برخورداری، ۵) زهرا بابازاده، ۶) بهدیس برخورداری، ۷) نگین علیمردانی، ۸) نوید علیمردانی، ۹) ستیا شیروانی، ۱۰) طنّاز یوسفی، ۱۱) آوا نظری، ۱۲) آوا نامدارپور، ۱۳) آنیتا شیروانی، ۱۴) مهیا یوسفی، ۱۵) غزل کمالی، ۱۶) نیکا کمالی، ۱۷) مهسا دارابی، ۱۸) یسنا دارابی، ۱۹) عکّاس و دستیار فعّال آقای بابازاده(خانم بهار بیگلری) و ۲۰) مینا حقیقی بودند.

در این جمع ابتدا آقای حسین پور ضمن خیر مقدم به حاج آقا فریدونی، در مورد خاطرات تاسوعا و عاشورای حسینی و شور و اشتیاق شرکت در مراسم عزاداری امام حسین (ع) و بزرگداشت مقام والای امام حسین (ع) و چگونگی برگزاری جلسات انجمن سخن گفتند.

و در ادامه آقای فتّاح پور چندی از نوحه های خود را که برای امام حسین(ع) بود را خواندند.

و شاعران و نویسندگان نیز به ترتیب آثاری از خود و شاعران دیگر در مورد امام مظلوم‌ حسین (ع) خواندند. و حاج آقا فریدونی نیز با خواندن اشعاری زیبا از خود ما را شگفت زده کردند، اشعار ایشان به قدری زیبا و شنیدنی بود که همه ی ما اعضای انجمن با گوش جان اشعار را گوش می دادیم و در عجب بودیم کسی که به این زیبایی شعر می گوید چرا تا کنون از چشممان پنهان مانده و این آقای حسین پور بود که دوباره دست به کشف و شناسایی استعدادها زد و چنین استعدادی را به ما نمایان ساخت تا بتوانیم از تجربیّات حاج آقای بزرگوار جناب فریدونی نیز بهره مند گردیم. حضور ایشان برای ما مایه ی افتخار بود که چنین امام جماعت هنرمند و اهل ذوقی داریم. سایه شان همیشه مستدام.

و در ادامه هم گروه سرود «لاله های عشق ناغان» به مربّی گری خانم مینا حقیقی سرودی در وصف «شهید‌ گمنام» خواندند. و پذیرایی این مراسم نیز با آقای امید ظفریان کارمند و مسئول کتابخانه ی ناغان بود. کمال تشکّر از این بزرگوار به خاطر همه ی همکاری هایشان با انجمن ادبی را داریم.

و در پایان نیز آقای بابازاده و دستیار هنرمندشان با گرفتن چند عکس یادگاری، خاطره ی خوش عصر شعرمان را در قاب های زیبایی ثبت کردند.

مهمترین لحظه ی تاریخی هر نفر کدام است؟

مهم‌ترین لحظه ی تاریخی هر نفر چیست؟ پاسخ به این سؤال دو روز است فکر مرا درگیر کرده و این پاسخ را دریافتم: مهم‌ترین لحظه ی تاریخی هر نفر مربوط به تصمیماتی می شود که باید بگیرد. هر چه تصمیم سرنوشت سازتر باشد آن لحظه ی تاریخی نیز مهم‌تر است . هر چه سن بالاتر برود اهمیت و جایگاه تصمیمات بیشتر می شوند و من اینک در مهم‌ترین لحظه ی تاریخی زندگی ام هستم.

عاشورا در روستای مریک

یادم می آید وقتی که ۸-۷ ساله یا کمتر سن از آن داشتم در ایام عاشورا با برادرام به مسجد روستا می رفتیم آنجا نوار کاست نوحه می گذاشتند و از پشت بلند گوی پخش می شد. خادم مسجد مشهدی مرتضی قلی موستوفی بود و حیاط مسجد را که خاکی بود آب پاشی و جارو می کرد و گوشه ای از حیاط مسجد یک حوض آب برای دست نماز یا وضو بود. مشهدی مرتضی قلی یا همون مش مرضاقلی خودمون توی آبدارخانه مسجد روی چراغ نفتی چای درست می کرد و چای را با استکان و نعلبکی بین مردم توزیع می کرد. مساحت مسجد حدودا ۴تا ۶ متر طول در ۲۰ متر عرض و با ارتفاع تقریبا ۵-۶ متر بود دیوار کاهگلی و خشتی داشت که داخل آن را با گچ کردند و از ۲ درب چوبی کوچک به داخل حیاط مسجد قسمت خواهران و برداران باز می شد و یک درب به آبدارخانه و یک درب دیگر آن به داخل باغ مشهدی مرتضی جعفری باز می شد. سقف مسجد از چوب و نی پوشیده بود و یک منبر چوبی داشت که با پوست گوسفند پوشانده شده بود و حتی کف پوش برخی قسمت های مسجد از پوست گوسفند بود.

ما بچه‌ ها عشق مان این بود که عَلم درست کنیم و جلو صف عزاداران حرکت کنیم. علم ما از یک چوب ۲-۳ متری بود که چندین پارچه رنگین به آن آویزان می کردیم اما علم بزرگسالان از چوب های بزرگ و تنومندتر حتی تا ۸ متر و بیشتر بودند.

یادش بخیر توی روستای مریک؛ آنادر فتاح پور، علی جان حسین پور، رمضان حسین پور، قدرت و صولت بیگلری پور یا سعیدی پور،شمس علی هادی نوحه می خواندند با سبک خاص خود.

فی البداهه " یا ابوالفضل "

شب بود و باران و اتوبوس و مسافران خواب آلود و راننده متوهم

برق آسا اتوبوس چپ کرد

چیزی دیده نمی شد

فقط صدا به گوش رسید

صدای " یا ابوالفضل " مسافران مجروح

....

....

راستی چرا ابوالفضل را صدا می زدند در هنگام رخداد آن حادثه وحشتناک؟

هنوز مبهوتم که چرا؟

«حال مجهول»

جایی میان قلب هست
که هرگز پر نمی‌شود
یک فضای خالی
و حتی در بهترین لحظه‌ها
و عالی‌ترین زمان‌ها
می‌دانیم که هست
بیشتر از همیشه
می‌دانیم که هست
جایی میان قلب هست
که هرگز پر نمی‌شود
و ما
در همان فضا
انتظار می‌کشیم
انتظار می‌کشیم

#چارلز_بوکوفسکی

«سخت است»

سخت است بخندی و دلت غم زده باشد

هر گوشه ی پیراهن تو نم زده باشد

سخت است به اجبار به جمعی بنشینی

وقتی دلت از عالم و آدم زده باشد

احوال من ای دوست چنین است که انگار

یک صاعقه بر جنگل خرّم زده باشد

دور از تو شبیهم به یتیمی که به رویش

در جمع، کسی سیلی محکم‌ زده باشد

دور از ادب است اینکه بخندد لبت امّا

دیوار دلت مشکی و ماتم زده باشد

با این همه تا خرده نگیرند عزیزان

می خندم و هر چند دلم غم زده باشد

# رضا خادم مولوی

یک دوبیتی از جناب آقای ناصر حسين پور

بیا دیوار ترست را فرو ریز

برو کوه مقاوم شو نشو ریز

بیا بشکن طلسم ترس خود را

برو بر پیکر ترست بزن ریز

" ناصر حسین پور "

«دورهمی انجمن به مناسبت بزرگداشت هفته ی کودک و نوجوان»

دیروز عصر مورّخ ۲۰ تیرماه طبق قرار همیشگی جلسه ی انجمن رأس ساعت ۴ در کتابخانه ی علّامه دهخدای ناغان برگزار شد.

شرکت کنندگان این جلسه:

💥آقایان:

۱) هدایت الله دارابی، ۲) ناصر حسین پور، ۳) امیرعلی ابراهیمی

💥خانم ها:

۱) فاطمه سلیمی، ۲) لیلا برخورداری، ۳) زهرا بابازاده، ۴) راضیه حسین پور، ۵) مینا حقیقی، ۶) ستیا شیروانی، ۷) بهدیس برخورداری، ۸) آترینا حاتم پور، ۹) آنیتا شیروانی و دو مهمان کوچک تازه وارد به نام های آوا و مهرسا فرزندان بهرام نامدارپور خواننده ی خوش صدای ناغانی که خانم لیلا برخورداری آن ها را به انجمن دعوت کردند و با صدای زیبا و سبک شعر خوانیشان ما را شگفت زده کردند.😍

چگونگی سبک زندگی، ماه محرّم و امام حسین و هفته ی بزرگداشت کودک و نوجوان و ساخت شعر با چند کلمه ی دلخواه از آقای حسین پور و توضیح اوزان شعری و بررسی کتاب از آقای حسین پور و تعریف خاطرات نخستین تاریخ شعر گویی اعضا از جمله مباحث این جلسه ی پُر بار بود.

مجری این جلسه ی دل انگیز خانم ستیا شیروانی بود که با خواندن اشعار و دکلمه هایی از خود جلسه را شروع و اعضا را به خواندن اشعار و داستان و دل نوشته هایشان دعوت کرد.

آقای ناصر حسین پور چند دو بیتی از کتاب خود به نام را خواندند و از اعضا خواستند تا مفهوم ابیّات را بیان کنند و هم چنین در مورد اسم کتاب و تفسیر عکس جلد آن نیز تفاسیری رد و‌ بدل شد.

سپس همه ی اعضا شروع به شعر خوانی و دکلمه‌ خوانی کردند و پس از آن مسابقات شعر گویی با بیان چند کلمه از سوی آقای حسین پور آغاز گشت که جوّ مهیّج و صمیمانه ای را رقم زد و هر کدام از ما با کلمات شعری می ساختیم.

بعد از آن کمی در مورد چگونگی سبک زندگی و اهداف و دل خوشی در آن واحد با هم سخن گفتیم و نظرات یکدیگر را نیز شنیدیم.

ناگفته نماند جای خانم ناهید بهارلو عضو فعّال انجمن هم در جمع صمیمانه ی ما خالی بود.

به امید جلسات شلوغ تر و پُر بارتر انجمن 🥰

نتايج هم اندیشی انجمن برای بهبود کیفیت و کمیت و اثر بخشی امور انجمن

خانم بهارلو پیشنهاد داد:

- برای تقویت روحیه اعضای انجمن یک اردو در خانه گلسرخی شهرکرد برگزار کنیم

خانم سلیمی پیشنهاد داد:

- یک اردو در اصفهان برگزار کنیم

خانم حقیقی پیشنهاد داد:

موسیقی بگذاریم تا بچه‌های متناسب با موسیقی شعر بگویند و مسابقات شعر فی البداهه بگذاریم.

آقای حسین پور پیشنهاد داد:

- اعضایی که انجمن را ترک کردند دوباره جذبشان کنیم

- اعضای انجمن تشکیل تعاونی یا صندوق مالی وام بدهند.

- جلسات انجمن را در مکان های جدید مانند بوم گردی و یا در طبعیت برگزار کنیم.

آقای دارابی پیشنهاد آقای ناصر حسين پور را پذیرفتند:

- تهیه یک زمین ۲۰۰۰ متری برای ساخت مجموعه فرهنگی ناغان- فرهنگسرا- کانون پرورش فکری کودکان و کتابخانه

انگار مانند اصحاب کهف بعد از گذشت ۳۰۰ سال از خواب بیدار شدم

با این که هنوز کمتر از ۴ ماه از سال ۱۴۰۳ نگذشته است اما تغییراتی که به چشمم می بینم آنقدر سریع و زیاد هستند که فکر می کنم انگار مانند اصحاب کهف بعد از گذشت ۳۰۰ سال از خواب بیدار شدم از تغییرات سیاسی در ایران مانند شهادت رئیس جمهور تا انتخاب آقای پزشکیان به عنوان رئیس جمهور منتخب، از قتل کودکان و زنان و مردم مظلوم غزه تا آواره گی آنان، از تغییر پوشش زنان و دختران و مردان ایران تا شنیدن آمار خشونت خانگی و خود قتلی آشکار و خاموش،از ثروت های بادآورده تا گسترش فقر ،از تغییر در فرهنگ ترحیم مردگان که مراسم تدفین و سومین و هفتمین روز را در یک روز بر سر گورستان برگزار می کنند تا کاهش چشمگیر صدای بوق های ماشین عروسی، از تهاجم شبکه های اجتماعی به خانواده تا از هم گسیختگی و طلاق های عاطفی

آیا ما در دوران گذار هستیم؟

همین طوری دفتر  سررسید ۱۴۰۲

امشب سررسید سال ۱۴۰۲ را ورق زدم؛ چقدر به روزنوشت پایبند بودم از نوشتن حساب و کتاب های مالی تا رخدادها و ملاقات ها؛ از نوشتن اهداف سالیانه تا اهداف ماهیانه.اما امسال انگار قلم با من قهر کرده و بیشتر برگ های دفتر سر رسیدم تا امشب یا سفید هستند یا هر برگی یک خط نوشتم. نمی‌دانم چرا؟ ولی علت بی انگیزه گی ام هر چه باشد باشد این نمی شود دلیل ؟ باید روزنوشت روزانه را نوشت حتی وقتی که حوصله نداری. برخی مواقع که حس نماز خواندن را ندارم اما باز هم می خوانم و به خدا می گویم حیف که خدای مهربان تر از تو نیافته ام مطمئن باش اگر پیدا می کردم تو را عبادت نمی کردم و در این مواقع از سر تکلیف باز هم نماز می خوانم و یاد این جمله حضرت امام علی علیه السلام می افتم که فرمود گاهی دل انسان ها به سمت عبادت خدا گرایش پیدا می کند و گاهی هم دور می شود وقتی میل پیدا کرد علاوه بر واجبات مستحبات را انجام بدهید و وقتی که میل نداشت واجبات را ترک نکنید. و من نماز را در بی میلی به عبادت ترک نکردم. و روزنوشت را جزو واجبات من باید باشد که هيچ گاه نباید آن را ترک کنم.هر چند گاهی مرور روزنوشت داغ خاطرات آدمی را تازه می کند اما باید نوشت و از گذشته آموخت من از گذشته آموختم که نداشتن توکل از نداشتن پا هم ضررش بیشتر است. بدون پا می شود با دستگاه حرکت کرد ولی بدون توکل حتی نمی شود به فکر و احساسات بال و پر داد.

از دل برود هر آنکه از دیده برفت...؟!

‌از دل برود هر آن‌چه از دیده برفت؟

ضرب‌المثل‌ است. اما کسانی نه تنها منکر آنند بلکه معتقدند هر آنچه ناپدید می‌شود درخشش و پایداری بیشتر می‌یابد:

«خاطره‌ٔ موجودی غایب، در ظلمات دل، روشن می‌شود. هر چه بیش‌تر ناپدید شده باشد، بیش‌تر می‌درخشد. روح نومید و غم‌زده این روشنایی را در افقش می‌بیند؛ ستاره‌ای است در تاریکیِ درون.»
(بینوایان، ویکتور هوگو، ترجمه‌ٔ محمدرضا پارسایار، جلد دوم، ص۶۱، نشر هرمس)

«کسی را که ترک می‌کند چقدر آسان‌تر می‌توان دوست داشت! زیرا آن شعله برای کسانی که دور می‌شوند پاک‌تر می‌سوزد: شعله‌ای که جم خوردنِ پیدا و ناپیدای آن تکّه پارچه از پنجره‌ٔ کشتی یا قطار برمی‌افروزدش. در کسی که دور می‌شود، جدایی همچون رنگریزه‌‌یی نفوذ می‌کند، و او مالامال از درخشندگیِ دلنشینی می‌شود.»
(خیابان یکطرفه، والتر بنیامین، ترجمه‌ٔ حمید فرازنده، ص۱۵، نشر مرکز)

سعدی نیز دربارهٔ ندیدن و فراموش کردن تأملی دارد. می‌گوید کسی با رفتن و از نظر غایب شدن، از دل و ضمیر نیز می‌رود که پیشتر در دل آدمی جاگیر نشده باشد:

گفتم اگر نبینمت، مهر فرامُشَم شود
می‌روی و مقابلی، غایب و در تصوّری
〰️
دیگران چون بروند از نظر از دل بروند
تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی
〰️
سعدیا با یارْ عشقْ آسان بوَد
عشق باز اکنون که یار از دست رفت

اینکه غیاب، سبب درخشش می‌شود را دوگونه می‌توان فهمید. در یک نظر، ناپدید شدن دست حافظه را برای خاطره‌آفرینی بازمی‌گذارد و اجازه می‌دهد تصویری اغراق‌شده از محبوب بیافرینیم.
و از منظری دیگر، غیاب سبب می‌شود که نقاب‌ غفلت و حجاب عادت و معاصرت کنار زده شود و چشم ما تیزتر و ژرف‌تر بنگرد و دوست بدارد.

گزارش خلاصه فعالیت های انجمن در سال های ۱۴۰۰ تا ۱۴۰۲

مهم ترین فعالیت های انجمن شعر و اب عباس ارشاد ناغان در سال 1400

- برگزاری 48 جلسه انجمن

- در روز پنج شنبه 1400/3/6 ساعت 8:20 صبح آقای ناصر حسین پور دبیر انجمن شعر و ادب عباس ارشاد ناغان ،در برنامه روز نو که بصورت زنده پخش شد حاضر شدند و شعر خوانی داشته اند.

- ارسال طرح برگزاری سومین جشنواره استانی شعر داوار ناغان که به علت شرایط کرونایی برگزار نشد.

- به مناسبت هفته کتاب و کتابخوانی با همکاری انجمن شعر و ادب عباس ناغان و کتابخانه عمومی علامه دهخدای ناغان در روز پنج شنبه 27 آبان 1400 جلسه بررسی و نقد کتاب « نوروز و نوگل» نویسنده جناب آقای دکتر آرمان راکیان با حضور منتقدین ادبی جناب آقای دکتر ابراهیم ظاهری استادیار دانشگاه شهرکرد، دکتر روح الله کریمی پژوهشگر ادبیات و نویسنده کتاب « اشعار برزگری و کوچ در فرهنگ بختیاری» ، استاد فیض الله طاهری شاعر و اقای امین بابادی عکاشه و سایر علاقمندان به حوزه ادبیات در کتابخانه علامه دهخدای ناغان در ساعت 11 صبح با استقبال بسیار زیاد علاقمندان برگزار شد.

- سومین مجموعه شعر آقای ناصر حسین پور با نام شادی زار منتشر گردید-

- درتاریخ 1400/9/1 در سالن مهرگان اردل جلسه نقد کتاب «اشعار برزگری و کوچ در فرهنگ بختیاری» نوشته آقای دکتر روح الله کریمی با حضور منتقدین ادبی برگزار شد که از اعضای انجمن شعر و ادب عباس ارشاد ناغان در این نشست فرهنگی حضور داشتند.

- در عصر روز سه‌شنبه ۳۰ آذرماه ۱۴۰۰ انجمن شعر و ادب عباس ارشاد ناغان با همکاری کتابخانه عمومی علامه دهخدا ناغان نشست حافظ خوانی برگزار شد در این نشست صمیمی بیش از ۳۵ نفر از اعضای انجمن حضور داشتند.

- انتشار فراخوان سومین جشنواره شعر استانی داوار ناغان

- برگزاری عصر شعر حافظ و نظامی و سعدی

- برگزاری عصر شعر شب یلدا و چهارشنبه آخر سال

مهم ترین فعالیت های انجمن شعر و اب عباس ارشاد ناغان در سال 1401

- برگزاری عصر شعر به مناسبت های ملی و مذهبی

- شرکت در آیین خاکسپاری زنده یاد داراب رئیسی شاعر بختیاری سرا

- برگزاری آیین پایانی سومین جشنواره شعر استانی داوار ناغان

- - برگزاری عصر شعر حافظ و نظامی و سعدی

- برگزاری عصر شعر شب یلدا

- در مورخه ۲۲ اسفندماه " نخستین همایش تجلیل از مفاخر فرهنگ و ادب ناغان " در کانون اندیشه ناغان توسط انجمن شعر و ادب عباس ارشاد ناغان برگزار گردید.

- برگزاری 45 جلسه انجمن

مهم ترین فعالیت های انجمن شعر و اب عباس ارشاد ناغان در سال 1402

- آیین رونمایی از کتاب فرا اشتیاق ، که چهارمین مجموعه شعر جناب آقای ناصر حسین پور است در تاریخ ۱۴۰۲/۲/۱۹ در کتابخانه علامه دهخدا ناغان با حضور بخشدار، شهردار، خبرنگار شهرستان کیار ، انجمن های ادبی اردل و.... رونمایی شد.

- طی آیینی از تابلو جدید خیابان عباس ارشاد با حضور اعضای محترم انجمن و جمع زیادی از شهروندان ناغان در روز دوشنبه ۵ تیرماه رونمایی شد.

انشار فراخوان چهارمین جشنواره استانی شعر داوار ناغان

مراسم خاکسپاری استاد مرید محمدی در روز پنجشنبه ۱۱ آبان در شهرکرد برگزار شد ؛ تعدادی از اعضای محترم انجمن شعر و ادب عباس ارشاد ناغان (آقای علی حسین پور ، خانم ناهیدبهارلو و...)در این مراسم شرکت نمودند.

- شرکت در مراسم بزرگداشت زنده یاد مرید محمدی

- برگزاری آیین پایانی سومین جشنواره شعر استانی داوار ناغان

- رونمایی از کتاب رمان کوچ و غربت اثر وحید خلیلی ناغانی

- برگزار هفته فرهنگی ناغان

- برگزاری عصر شعر حافظ و نظامی و سعدی

- برگزاری عصر شعر شب یلدا

-

مهم ترین فعالیت های انجمن ادبی کودک و نوجوان مهر داوار ناغان در سال 1400:

- تاسیس موسسه غیر تجاری ادبی کودک و نوجوان مهر داوار ناغان درتاریخ 25/01/1400 به شماره ثبت 63 و به شناسه ملی 14009948949 و انتشار در روزنامه رسمی کشور

- برگزاری 12 مسابقه ادبی در بخش ناغان

- - برگزاری 48 جلسه انجمن

- در تاریخ۳۰ آذرماه ۱۴۰۰ ساعت ۳ عصر انجمن شعر عباس ارشاد ناغان و انجمن ادبی کودک و نوجوان مهر داوار ناغان به مناسبت شب یلدا نشست دورهمی برگزار شد.

- برگزاری 15 جلسه داستان نویسی.

- مهم ترین فعالیت های انجمن ادبی کودک و نوجوان مهر داوار ناغان در سال 1401

- برگزاری کارگاه آموزشی فتوشاپ

- - در روز سه‌شنبه ۲۴ آبان ماه ۱۴۰۱ همزمان با بزرگداشت روز کتاب و کتابدار؛ از دو کتاب شادی زار اثر جناب آقای ناصر حسین پور دبیر انجمن ادبی کودک و نوجوان مهر داوار ناغان و کتاب کوه و کوهیار اثر خانم زهرا بابازاده از اعضای محترم انجمن ادبی کودک و نوجوان مهر داوار ناغان در سومین جشنواره استانی شعر داوار ناغان با حضور پیام احمدی مدیر کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان چهارمحال و بختیاری و آقای فرهادی مدیر کل کتابخانه های عمومی استان چهارمحال و بختیاری و سایر مسئولین استانی و شهرستانی و محلی رونمایی شد.

- همکاری در ضبط مستند گل

سنگ اثر امرالله محمودی با موضوع فرهنگ و ادبیات کودکان بختیاری

مهم ترین فعالیت های انجمن ادبی کودک و نوجوان مهر داوار ناغان در سال 1402

- برگزاری 10مسابقه ادبی در بخش ناغان

- - برگزاری 45 جلسه انجمن

- برگزاری 15 جلسه آموزشی

مصادف با عید سعید غدیر در ۱۴۰۲/۳/۱۷ نخستین همایش ملی ادبیات کودک و نوجوان در کتابخانه علامه دهخدا ناغان برگزار گردید.

💚روزی به یاد ماندنی به نام قلم، شهرداری و دهیاری با جمعی عزیز در طبیعت دل انگیز روستای چهراز💚

سلام و صد سلام به اعضای گُلِ انجمن ادبی عبّاس ارشاد و مهرداوار ناغان، دیروز مورّخ ۱۴ تیر ۱۴۰۳ با جمعی از عزیزان انجمن ادبی شهر خودمان و انجمن ادبی ایل یار شهرستان اردل در روستای زیبای چهراز از توابع ناغان گرد هم آمدیم و لحظاتی ناب و به یاد ماندنی را زیر سایه ی خنک درختان با خواندن اشعار و داستانک ها و دل نوشته های ادبی ساختیم. باید گفت: جای خالی سایر اعضای انجمن نیز به شدّت حس می شد که اگر در کنارمان بودند جمع باصفاتر و خاطره انگیزتر می شُد. اعضای حاضر از انجمن ادبی خودمان من جمله:

آقایان:

۱) ناصر حسین پور، ۲) عبدالمجید هاشمی، ۳) ایرج فتّاح پور، ۴) سیاوش فتّاحی، ۵) هدایت الله دارابی، ۶) حسین لطفی ۷) تقی ببابازاده،۸) امیرعلی ابراهیمی و ۹) بهداد(امیرارسلان) برخورداری

خانم ها:

۱) الهام دارابی نیا، ۲) فاطمه سلیمی، ۳) مژگان رئیسی، ۴) ناهید بهارلو، ۵) خانم حاجی بابایی، ۶) بهدیس برخورداری، ۷) تارا اسکندری، ۸) مینا حقیقی

میزبان این جمع به یادماندنی دهیار و شورا و جمعی از ادب دوستان روستای مهمان نواز چهراز بودند. دهیار روستا جناب آقای مهدی اسلامی و عضو شورای اسلامی آن، آقای سهرابی بودند.

مجری این گردهمی، عضو نوجوان انجمن، خانم تارا اسکندری بودند که با متنی به مناسبت بزرگداشت روز قلم و شهرداری و دهیاری سخن را آغاز و با خیرمقدم خدمت شهردار محترم و هنر دوست شهر ناغان و انجمن ادبی ایل یار اردل و تشکّر از میزبانان عزیز روستای چهراز سخن را کوتاه نموده و از دبیر محترم انجمنِ عبّاس ارشاد و مهر داوار شهر ناغان جناب آقای ناصر حسین پور خواستند تا برای عزیزان حاضر در جمع، سخنرانی نموده و شعرای زیبایی از خود را بخواند. ایشان هم خیرمقدمی جهت حضور شهردار محترم جناب آقای حمید گودرزی فرد و انجمن دوست و هم جوار شهرمان(ایل یار اردل) که با حضور صمیمی دبیر محترم آن، جناب آقای فیض الله طاهری اردلی و پسر عموی ایشان ولی الله طاهری اردلی و باقر ظفری و تشکّری از میزبانان محترم روستای چهراز و تبریک روز قلم و شهرداری و دهیاری سخن را شروع و با اشعاری از خویش به آن خاتمه دادند. پس از آن شهردار عزیز و فرهنگی شهر ناغان جناب حمید گودرزی که با پوشش زیبای بختیاری به جمع ما پیوستند برای حضّار محترم سخنرانی نموده و بابت بزرگداشت های کنونی تبریک‌ عرض نموده و از میزبانان محترم تشکّر کرد. پس از آن، جناب آقای فیض الله طاهری اردلی شروع به سخنرانی کرد و از اعضای محترم روستای چهراز خواست تا روزی زیبا را به نام روز چهراز نامگذاری کرده و برای آن جشن بگیرند تا این روستای تاریخی شناخته شده و انجمنی ادبی نیز برای شناسایی ادیبان و هنردوستان تأسیس کنند تا روستا مکانی برای شکوفایی استعدادهای هنری و ادبی داشته باشد. در این میان استاد طاهری بزرگوار اشعاری زیبا با صدایی رَسا در وصف عشق و دُوَر برایمان خواندند که میزبانان از شنیدن این اشعار به وجد آمده و کمال هم نشینی با این عزیز را ستودند.

پس از آن با افتخار آفرین هنرهای نمایشی، جناب آقای عبّاسی بازیگر تئاتر متولّد روستای چهراز آشنا شدیم و چند جمله ای درباره هنر برایمان گفتند.

سپس آقای عبدالمجید هاشمی نویسنده و نمایشنامه نویس محترم انجمن درباره ی یکی از نمایشنامه هایشان که مورد توجّه و حمایت شهردار جهت ساخت قرار گرفت سخن گفتند و از همه خواستند تا علاوه بر شعر و ادب به هنرهای نمایشی هم توجّه خاصّی داشته باشند.

بعد از او آقای ایرج فتّاح پور شاعر محترم انجمن عبّاس ارشاد و مهرداوار ناغان ما را به شنیدن یکی از اشعار زیبایشان دعوت نمودند.

و پس از وی، آقای سیاوش فتّاحی عضو محترم و بزرگوار انجمن اشعاری را خوانده و از خاطراتش در این روستا تعریف و با عرض معذرت جهت حضور در مراسم عزای یکی از بستگان نزدیکشان در شهر ناغان از میزبانان محترم و انجمن مهمان تشکّر کرده و جمع را ترک نمودند.

پس از آن عضو محترم شورای اسلامی روستا، جناب آقای سهرابی از قدمت تاریخی و ایل و تبار این روستا و چگونگی حضور بیشتر انجمن ها و فرهنگسازی روستا سخن گفتند.

سپس آقای باقر ظفری شاعر و عضو فعّال انجمن ادبی ایل یار اردل، اشعاری از خویش رادر وصف عشق خواندند و بعد از وی، آقای ولی الله طاهری اشعاری از خود را خواندند.

و نوبت به جمع محترم روستای چهراز رسید تا اشعار خود را بخوانند امّا به خاطر علاقه به شنیدن اشعار سایرین از خود گذشتند و تریبون شعر را به دست اعضای انجمن خودمان دادند که ابتدا آقای حسین لطفی شعری زیبا از خویش را خواندند و سپس آقای هدایت الله دارابی شاعر بزرگوار و پر شور انجمن که ابتدا شعری در وصف مهمان نورسیده ی انجمنانمان خانم «باران برخورداری» خواندند و از حضورشان در این جمع زیبا ابراز شادمانی نمودند.🥰 هم چنین به درخواست همه ی اعضای انجمن خودمان، شعر پُر طرفدار « زینه» را خواندند که با تشویق های زیادی از جانب اعضای روستای چهراز و انجمن ادبی ایل یار اردل مواجه شدند.😊

پس از آن عضو فعّال و نوجوان انجمن خواهر باران کوچولو شروع به شعرخوانی کردند و روز قلم را نیز تبریک‌ گفتند. و بعد از وی خانم حاجی بابایی عضو جدید انجمن که با اعضای روستا نسبت فامیلی داشتند شعری را خواندند و از تمدّن و جاذبه های این روستای زیبا و مردم مهمان نواز آن و ترویج فرهنگ و ادب، سخن گفتند و پس از خانم الهام دارابی نیا فرمانده ی محترم بسیج خواهران حضرت مریم ناغان به مناسبت روز قلم و شهرداری و دهیاری تبریک‌ عرض نمودند و پس از آن خانم مینا حقیقی دو بیت از اشعار قدیمیشان به علاوه ی دل نوشته ای به مناسبت روز قلم خواندند. و پس از آن، خانم ناهید بهارلو عضو دلسوز و دوست داشتنی انجمن نیز شعری زیبا از حضرت حافظ و یکی از اشعار بختیاریِ خود را خواندند.

در انتها نیز آقای حسین پور دبیر محترم انجمن و شهردار محترم جناب گودرزی فرد و آقای فتّاح پور از اعضای فعّال انجمن که در مسابقه ی متن دهه ی کرامت برنده شدند با کارت هدیه تشکّر کردند و شهردار محترم نیز با کارت هدیه از زحمات خانم ناهید بهارلو قدردانی نموده و به باران کوچولو نیز کارت هدیه ای جهت تولّدش به مادرش خانم مژگان رئیسی عضو محترم و فعّال انجمن تقدیم نمودند و این عضو کوچک را با مهربانی در آغوش گرفته و همه با هم عکسی به یاد ماندنی را در زیر درختان تنومند روستای چهراز با عکّاسی هنرمندانه ی استاد بزرگوار آقای بابازاده و دستیار ایشان گرفتیم.

💜🧡💛💚💙🤎🤍❤ 💕💓💗💖 ❤🤍🤎💙💚💛🧡💜

الهی که هر سو رویم شادمانی ببارد

الهی ز دلها همه مهربانی ببارد

الهی که‌ فقر ریشه کن گردد و باز

ز جیب همه پول و مانی ببارد😂

مینا حقیقیبزارک تصویر

۱۴ تیرماه جلسه‌ی انجمن های ادبی ناغان در روستای چهراز برگزار شد.

این جلسه بصورت مشترک با انجمن ادبی ایلیار اردل و انجمن شعر و ادب عباس ارشاد ناغان و انجمن ادبی کودک و نوجوان مهر داوار ناغان به میزبانی دهیاری روستای چهراز در آن روستا برگزار شد.... جزئیات آن توسط همکارم در گزارش بعدی منتشر خواهد شد.

یک شعر نو از جناب آقای ناصر حسين پور

گفتی: وقتی رفتم چه می کنی؟

گفتم: از مرده چه بر می آید؟

" ناصر حسین پور "

یک لالایی بختیاری از جناب آقای ناصر حسين پور

للا لا لا شیرین لو اناری

کِلوس سول کُه آسماری

الازنگی ز تیپت ایگُروسه

کُر بی دا پلنگ بختیاری

"ناصر حسين پور "

Lala la LA šerine lu anari

Kerosene sole kohe ASEMARI

Amazingi ze tipet igorose

Kore bi da palange baxtiari

✍🏻گرامیداشت روز قلم و درد و دلی با قلم ✍🏻

امروز مورّخ ۱۴ تیرماه روز قلم و قلم داری است. روزی که باید قدر قلم را دانست و برای وجود او شاکر بود.

سالهاست خیلی کم دست به قلم می شوم و بهانه های مختلفی برای این کار دارم که مطمئناً قلم عذر مرا پذیرا نیست و از دستم شِکوِه مند است.

قلم عزیزم تو خود می دانی که چقدر برایم ارزشمندی و نبود تو باعث دلسردی من است. حال فقط کمی مرا درک کن تا اوضاع خود را رو به راه کنم، خدا می داند در روح و جانم چه حرفا و پیام های ناگفته و نانوشته ای است که انتظار قلم را می کشند ولی اکنون حسّش نیست تا حسّی، شوری نباشد، تو هم از هم نشینی با من لذّت نمی بری، قلم عزیزم، قلم با گذشتم از من مگذر و مرا تشویق کن که به سویت بیایم هر چند ناراحت هر چند دلشکسته هر چند مشغول ولی برایم هم چون خدا شو که هرلحظه از هم نشینی با تو سیر نشوم.

قلم: مینای عزیزم می دانم چقدر با زمانه مشغولی ولی من هم به وجودت نیاز دارم اگر تو نباشی چه کسی غم های مرا تراش بزند، اگر تو نباشی حسّ بیهوده بودن دارم و اگر تو نباشی چه کسی مرا نوازش کند و با من نجوا کند.

مینا جان بیا تا دوباره از نو شروع کنیم، مرهمی باشیم برا زخم ها و جانی دوباره به روح بشر ببخشیم. یادت هست سالها پیش همیشه از شادی و شادمانی می نوشتی و برای شادی دیگران و دادن انرژی به آن ها می کوشیدی، حال بیا و دست از غم ها بِشوی که غم هم چون آب روان می گذرد و نوبت شادی تو هم می رسد.

مینا جان با من از نیکی ها بنویس و هرگز مرا آلوده به نوشتن بدی ها و تلخی ها مکن، بیا تا با هم جانی دوباره بگیریم، خود دانی که ما لازم و ملزوم یکدیگریم و از وجود هم احساس خوب و سبک بالی داریم. بیا و مرا زنده کن و به پرواز دنیای زیبای احساسات و عقلانیّت ببر که هر دو هم شیرینند و هم آموزنده.

کاغذ هم دلش برای ما تنگ شده نامرد! کاغذ هم با ما قهر است، کاغذی که روزی برای داشتنش لحظه شماری می کردند الان با دنیای الکترونیک و علم روز در حال منسوخ شدن است ولی ما نباید بگذاریم کسی که می تواند ننویسد و قلم و کاغذی که مرهم نویسنده هستند از او گرفته شوند، ما باید روح کتاب را تازه کنیم و دوباره به کتاب زندگی بدهیم، سالهاست مردم از کتاب فیزیکی فاصله گرفته و چشم ها را دچار کتاب های الکترونیکی کرده اند، دیگر کسی خیلی کتاب نمی خرد و این خود آسیبی است به روح کتاب و نویسنده ی آن و حتّی خواننده ای که سرمایه اش چشم های اوست ولی با دنیای الکترونیک سوی چشم ها را گرفته و از خواندن کتاب لذّت چندانی نمی برد، هر چند که دنیای الکترونیک خالی از فایده هم نیست و خود مزایای بالقوّه ی دیگری دارد.

به هر حال وقت است تا خود را بیابی و دوباره با قلم و کاغذ اُخت شوی. این از ما گفتن بود، مخلص تو، قلم😉

من رسما از حال خودم معذرت میخوام

درست است ما حق داریم گاهی ناراحت شویم ولی حق نداریم ناراحت بمانیم؛ درست است دیگران در مورد ما اشتباه کنند ولی ما حق نداریم برداشت اشتباه آن ها را بپذیریم؛ درست است گاهی حرف های ما باعث رنجش دیگران می شود و پشیمان می شویم ولی ما باید بیشتر از خودمان ناراحت باشیم که چرا درس نمی گیریم و باز حرف هایمان را تکرار می کنیم؟

هنوز در نامگذاری عنوان به نتیجه نرسیدم

این حدیث رسول گرامی اسلام علیه السلام «راه‌يابی شرک به دل انسان از راه رفتن مورچه‌ای سياه در شب تاريک بر تخته سنگی سياه پنهان‌تر است.» را مصداق حال و هوای خودم اما نه در "شرک" بلکه در چاق شدن تدریجی؛ عادت های مخرب و تکراری؛دست کشیدن از رویاها بصورت تدریجی؛ روزمرگی؛کشیدن مرزهای دوستان از دشمنان؛ تفکرات مخرب؛تنبلی در عبادت؛ تنبلی در ورزش و ... دیدم.

اما بدترین نوع عاداته یا همرنگ شدن ؛ مسموم شدن تدریجی تفکر است، کم کم باورهایی را می پذیریی که قبلا با آنها متضاد بودی، می گویند فرهنگ پذیری ؛ اجتماع پذیری یا ...

من قبلا باور داشتم می توانم انسانی کارآمد باشم که حداقل رفاه اجتماعی ایرانیان را یک گام جلو ببرم و رفتم دانشگاه رشته رفاه اجتماعی خواندم اما اکنون در تامین رفاه شخصی خودم ماندم. می خواستم کسی بیمار نشود و پدر و مادری بخاطر بیماری های قابل پیشگیری و ساده نمیرند که بچه هایشان یتیم نشوند رفتم دانشگاه بهداشت خواندم اما تلاش هایم کم اثر بود و دست از تلاش برداشتم؟

چرا من به این نتیجه رسیدم که دست از تلاش بردارم؟ شاید بخاطر باورها و تفکراتی بود که مانند مورچه ی سیاه در دل شب بر مغز سیاه من راه یافتند.

ارزش های زندگی من

با گذشت زمان و کسب بیشتر علم و تجربه و سایر عوامل ارزش های هر انسانی ممکن است تغییر کند ارزش های الان من عبارتند از:

- خدا باوری و خدا محوری

- احترام به مادر

- کسب روزی حلال

- احترام به خودم

- درستکاری و درست رفتاری

- صداقت و راستگویی

- دفاع از حق و حقیقت

- احترام به شهدا و آرزوی شهادت

- کمک به انسان ها

- تلاش مسنمر

💔شعری زیبا از علی صفری💔

«بی تو»

بی تو جای خالی ات انکار می خواهد فقط

زندگی لبخند معنا دار می خواهد فقط

چشمها به اتّفاق تازه عادت می کنند

سر اگر عاشق شود، دیوار می خواهد فقط

با غضب افتاده ام از چشم های قهوه ایت

حال و روزم قهوه ی قاجار می خواهد فقط

حقّ من بودی ولی حالا به ناحق نیستی

حرف حق هر جور باشد دار می خواهد فقط

نیستی حتّی برای لحظه ای یادم کنی

انتظار دیدنت تکرار می خواهد فقط

بغض وقتی می رسد، شاعر نباشی بهتر است

بغض وقتی گریه شد، خودکار می خواهد فقط

چشم های خیسم امشب آبروداری کنید

مرد جای گریه اش سیگار می خواهد فقط

#علی_صفری

«#زیر_چتر_شعر ☔️»

اهمیت زبان فارسی

زبان فارسی وطن من است!

خانلری یکی از خادمان نستوه زبان فارسی بود. به زبان فارسی خدمات ماندگار کرد. شاعر قابلی بود و نثر فارسی را بغایت شیوا و درست می‌نوشت و آثارش از سرمایه‌های زبان فارسی است.

یک شاخۀ مهم تجدّد ادبی ایران معاصر را رهبری می‌کرد. جریان‌ساز بود. چند متن کهن زبان فارسی را تصحیح کرد. برای زبان فارسی دستور نوشت و دستورش یک نقطۀ عطف بود. زبانشناس بود. آواشناس بود. در عروض فارسی تحقیقات مهم و پایه‌ای دارد. کتاب تاریخ زبان فارسی‌اش مأخذ محقّقان است. در بنیاد فرهنگ تعداد زیادی متن کهن چاپ کرد و پژوهش‌های اساسی را پی‌ریزی کرد. همان یک جلد از فرهنگ تاریخی زبان فارسی که زیر نظر او منتشر شد، یک کار مبنایی است. با پی‌افکندن سپاه دانش کوشید تعلیمات عمومی را گسترش دهد. سواد را مقدمۀ ترقّی و آزادی ایران می‌دانست. می‌گفت باید مردم ایران باسواد شوند تا دست‌کم بتوانند «رأی خود را "به زبان فارسی" بنویسند». به همین دلیل نگران تدریس زبان فارسی در مدارس بود. همچنین به ترویج زبان فارسی در قلمرو تاریخی آن عنایت داشت. به تمام مسائل عمدۀ زبان فارسی توجه داشت و با بینشی روشن و منطقی عالمانه و استوار دربارۀ ترجمه، لغت‌سازی، فرهنگستان، زبان رسمی، گویش‌ها، آفات شیوه‌های نویسندگی معاصر و.. مقالات متعدّد نوشت. او حامی شاعران و نویسندگان و محقّقان جوان بود و در مجلۀ ممتاز و پیشرو و معتبر سخن آثارشان را منتشر می‌کرد.

خانلری نسبت به زبان فارسی "غیرت" داشت. استاد شفیعی نوشته که خطّ قرمز خانلری برای چاپ شعر و قصه در مجلۀ سخن درستی زبان فارسی بود و به سبب کاربستِ این معیار بسیار کسان با او دشمن شدند. بخشی از دشمنان ثابت‌قدم خانلری هواخواهان نیما هستند و بخشی از مخالفت خانلری با نیما به زبان کژ و کوژ برخی از شعرهای نیما برمی‌گشت.

زبان فارسی برای خانلری با ایران و سرنوشت آن پیوند داشت. کارِ بازی نبود. در نگاه او حیات و ممات ایران به زندگی و بالندگی زبان فارسی بستگی داشت. نام خانلری و زبان فارسی به هم پیوند خورده است... عبارات زیر را بخوانید. به نظر من که خط‌ به‌ خط نوشته‌های او را خوانده‌ام و آن را چراغ روشن شب‌های روزگارم کرده‌ام، این چند سطر از زیباترین نوشته‌های سخن‌سالار است:

«من فارسی را عزیز می دارم و به خود می‌بالم که این زبان من و کسان من است؛ زبانی که شیرینی آن را دشمن و دوست و خویش و بیگانه چشیده‌اند؛ زبانی که مولوی و حافظ و سعدی و فردوسی وخیام بدان شعر سروده اند و در دورترین نقطۀ آسیا، قرن‌ها پیش از این، مطربان چینی غزلش را به گوش جهانگردان اندلس خوانده‌اند.

نزد من وطن آن نیست که شما می‌پندارید. این چهار خط فرضی که دور ایران کشیده‌اند وطن مرا محدود نمی کند. هرجا که فرهنگ ایرانی هست وطن من است زیرا در آنجاست که روح من و ذوق من آشنا می‌یابد و به گمان من وطن آنجاست که آشنایی‌هایی هست. نمی گویم که فرهنگ همان زبان است اما زبان هم یکی از اجزاء فرهنگ است و جزء بزرگی است!

پس آنان که به زبان فارسی تاخته‌اند به وطن من می‌تازند. چرا در دفاع درشت نباشم؟ خاصه که می‌بینم دست غرض دشمنان در این کار است.

یکی از جهانگردان اروپایی پنجاه شصت سال پیش از این نوشته بود که ایران چیزی ندارد جز زبانی که در سراسر آسیای میانه و غربی رایج است و به همین سبب اقوام آسیایی چشم مهر و دلبستگی به این سرزمین دارند. آری زبان فارسی نیروی بزرگ ملّی بود و دشمن آن را به زیان خود دید و با آن درآويخت»...

خیز تا بر کلک آن استاد جان افشان کنیم...

#ایران_من 🎼💚🤍

جلسه‌ی انجمن های ادبی  ناغان به مناسبت عید غدیر خم برگزار شد

این جلسه در روز چهارشنبه ۶ تیرماه ۱۴۰۳ ساعت ۴ تا ۶ عصر در کانون اندیشه ناغان برگزار شد.

شعر خوانی و اجرای گروه سرود لاله‌های عشق به مربی خانم مینا حقیقی از برنامه های این نشست بود.

خانم الهام دارابی نیا با شیرینی و شربت از اعضای انجمن پذیرایی کردند و به تعدادی از بچه‌های انجمن جایزه دادند.

بهدیس برخورداری به مناسبت تولد خودش و خواهر نو رسیده اش- نی نی باران - شیرینی دادند.

آوا نظری و دنیا پرویزی از اعضای تازه وارد این نشست بودند.

انجمن ادبی کودک و نوجوان مهر داوار ناغان

دو انتخاب دارید؛

همیشه و در هر شرایطی دو راه انتخاب وجود دارد و آن انتخاب بین خوب و بد ، یا انتخاب بین بد و بدتر ....

امروز داشتم به این فکر می کردم اگر با شناختی که از الان خودم دارم اگر به ۱۰ سال قبل برمی گشتم کدام مسیر را انتخاب می کردم. باز هم همین مسیر را چون همیشه سعی کردم بین خوب و بد .. و بد و بدتر بهترین را انتخاب کنم.

داستان

آنتونی ۴۰ ساله بود که دکترها به وی گفتند، یک سال دیگر بیشتر زنده نیست؛ زیرا توموری در مغز خود دارد.

وی بیشتر از خود نگران همسرش بود که پس از وی چیزی برای وی باقی نمی گذاشت.

آنتونی قبل از این هرگز نویسنده حرفه ای نبود، اما در درون خود میل و کششی به داستان نویسی حس می کرد و می دانست که استعداد بالقوه ای در وی وجود دارد.

بنابر این تنها برای باقی گذاشتن حق الامتیاز نشر برای همسرش پشت میز تحریر نشست و شروع به تایپ کرد.

او حتی مطمئن نبود که آیا ناشری حاضر می شود داستان وی را چاپ کند یا نه ولی می دانست که باید کاری انجام دهد.

در ژانویه ۱۹۶۰ وی گفت: من فقط یک زمستان، بهار وتابستان دیگر را پشت سر خواهم گذاشت و پاییز آینده، همراه با برگریزان، خواهم مرد.

در این یک سال وی ۵ داستان را به انتها رساند و یکی دیگر را تا نیمه نوشت.

(بهره وری او در این یک سال برابر با بهره وری نصف عمر فورستر و دو برابر سلینجر بود.)

اما آنتونی برجس نمرد. سرطان وی ناپدید شده بود.

وی تا پایان عمرخود، ۷۰ کتاب نوشت. مشهورترین کتاب وی پرتقالهای کوکی است که به همت خانم پری رخ هاشمی به فارسی ترجمه شده است.

نتیجه:

بدون سرطان، شاید وی هیچگاه نمی نوشت.

بسیاری از ما نیز استعدادهایی پنهان داریم، مانند آنچه که در برجیس بود و گاه منتظریم که یک وضع اضطراری بیرونی آن را بیدار کند.

اما بهتر است منتظر آن وضعیت اضطراری نشویم و هم اکنون از خودمان بپرسیم که اگر من در وضعیت آنتونی برجس بودم، چه می کردم و چگونه درزندگی روزمره خود تغییر می دادم؟