پیام تبریک به سرکار خانم ناهید بهارلو

🌺☘️🌱پیام تبریک 🌱☘️🌺

سرکار خانم ناهید بهارلو عضو محترم انجمن های ادبی ناغان، قبولی شما را در آزمون استخدامی آموزش و پرورش تبریک عرض می نماییم. امیدواریم در کسوت معلمی در شناسایی و جذب استعدادهای ادبی کودکان و نوجوانان مانند قبل موفق باشید

✅ دبیرخانه انجمن های ادبی ناغان

سیصد و سی و هشتمین نشستِ ادبی🍀🌸

به نام سبزترین گلدانِ امید🌱🪴

به مناسبت روز شعر و ادب فارسی و بزرگداشت شهریار تبریزی نشستی در روز چهارشنبه، 1402/6/29 در کتابخانه‌ی دهخدای ناغان برگذار شد.
مجری امروز خانم "زهرا بابازاده" بودند.
ابتدای جلسه با خوانش شعر "تو بمان و دگران" از شهریار تبریزی توسط خانم "زهرا بابازاده" صورت گرفت.
در ادامه "بهدیس برخورداری" یک شعر دیگر از شهریار با عنوان "همای رحمت" خواندند.
"آقای ناصر حسین پور" درباره‌ی شعر های شهریار نظری دادند.
مهمان امروز ما "آقای عبدالمجید هاشمی بودند که بعد از چند وقت با حضور گرمشان ما را خرسند کردند و ایشان راجع به نویسندگی با "خانم سحر رفیعی" بحث و گفتگو کردند و نکته‌ی آموزنده‌ای به ما یاد دادند، ایشان فرمودند:
- برای اینکه بتوانیم نویسنده بزرگی در جهان بشویم خوب است استعدادمان را پرورش بدهیم.
"خانم سحر رفیعی" هم نظری دادند و گفتند:
- نویسنده کسی است که می‌تواند از طریق نوشتن، با دیگران ارتباط برقرار کند.
"خانم زهرا بابازاده" شعری را که با قلم خودشان نوشته بودند خواندند.
ما امروز در خدمت یک مهمان جدید، "خانم مونا حسین پور" بودیم.
در ادامه "آقای عبدالمجید هاشمی" و "آقای ارسلان نامدارپور" درباره‌ی پیشرفت انجمن ناغان با اعضا مشارکت نمودند.
"آقای هدایت دارابی" شعری را که با قلم خودشان نوشته بودند را برایمان خواندند.
"آقای ارسلان نامدار پور" یک ترانه‌ی با گویش لری زیبا با موضوع شهر ناغان و درد دوری خواندند.
و در آخر "نگار رحمانی" و "آقای حسین پور" جلسه را با خوانش شعر به اتمام رساندند.🌻✨️
به قلمِ #زهرا_بابازاده

انجمن برای ثبت نظرات اعضای انجمن و مهمان ها،دفتر ویرنویس یا همان دفتر یاد بود تهیه نمود

دفتر ویر نویس(بختیاری) یا همان دفتر یادبود(فارسی) در تاریخ ۱۴۰۲/۶/۲۲ برای انجمن ادبی کودک و نوجوان مهر داوار ناغان، انجمن شعر و ادب عباس ارشاد ناغان و جشنواره شعر داوار ناغان تدارک دیده شده است.

اعضای انجمن و مهمانان انجمن می توانند از یک صفحه ای که به آنان اختصاص داده می شود به منظور نوشتن، خاطره، تجربه، شعر، نظر....بهره ببرند.

# ایده گذاشتن دفتر ویرنویس از جناب آقای علی حسین پور نویسنده کتاب فرهنگ و ادبیات کودکان بختیاری برداشت شده است.

مناظره‌ای منظوم رَز و میش

رَز و میش، مناظره‌ای منظوم به زبان گفتاری میان رز (درخت انگور) و میش. رز و میش منظومه‌ای فولکلوری است که از لحاظ گونه‌های زبانی، دو تحریر از آن در دست است: یکی به زبان فارسی یهودی، شامل ۶۱ بیت که آسموسن آن را به زبان انگلیسی ترجمه و منتشر کرده است (نک‍ : ص 33-41)؛ دیگری به زبان فارسی دری. این دو تحریر شباهتی فراوان به هم دارند، به گونه‌ای که می‌توان گفت یکی براساس دیگری بازسرایی شده است، یا اینکه هر دو مبتنی بر یک متن واحد شفاهی‌اند.
سرایندۀ رز و میش، مانند دیگر آثار فولکلوری، مشخص نیست. از تحریر فارسی دری این منظومه که ازجمله متنهای درسی مکتب‌خانه‌ها بوده است، تاکنون چند روایت معرفی و منتشر شده است. نخستین‌بار ابراهیم قیصری روایتی از آن را ــ که در دفترچۀ ملای مکتب‌خانۀ یکی از روستاهای خوزستان یافته بود ــ منتشر کرد. این روایت ۴۹ بیت دارد (قیصری، ۳۶۲ بب‍‌ ). روایتی نیز، با تفاوتهایی، در ۳۷ بیت، از مکتب‌خانۀ روستای میمند، از توابع شهر بابک، در دست است (فرهادی، ۲۱۴ بب‍‌ ).
براساس گزارشهای موجود، این داستان در مکتب‌خانه‌های چهارمحال و بختیاری و برخی شهرهای استان فارس نیز خوانده می‌شده است که ازجمله، می‌توان به مکتب‌خانه‌های ملاشمس‌علی منصوری‌فر در لردگان، و ملامحمد قنبری در کوهرنگ چهارمحال و بختیاری اشاره کرد (جعفری، تحقیقات ... ). افزون‌براین، روایتهایی شفاهی نیز از آن در برخی مناطق مانند کرمان (فرهادی، همانجا)، فامور، از توابع استان فارس (ثواقب، ۵۷۷- ۵۷۸)، ماهشهر و چهارمحال و بختیاری ثبت شده است (جعفری، تحقیقات). نیز روایتی شفاهی از آن با عنوان مؤو و قویون (مو و میش) در آذربایجان رایج است که به آواز خوانده می‌شود (ذوالفقاری، ۱/ ۶۳۰). همچنین شاعری به نام ملاعبدالله ــ معلم خوراسگانی ــ در ۱۳۰۲ ش براساس همین داستان، منظومه‌ای با عنوان مو و میش، در ۱۳۶ بیت و در بحر رمل، سروده است که در گفت‌وگوپردازی و نیز پایان‌بندی، تفاوتهایی با روایتهای رز و میش دارد (نک‍ : ادامۀ مقاله).
همۀ پژوهشگرانی که رز و میش را مورد توجه قرار داده‌اند، تأثیرپذیری و شباهتهای آن را با منظومۀ درخت آسوریگ (ه‍ م) یادآوری کرده‌اند. روح‌الامینی در مقاله‌ای ضمن تحلیل مردم‌شناختی درخت آسوریگ، اشاره‌ای هم بـه رز و میش کـرده و می‌نویسد: سرایندۀ رز و میش نه فقط از منظومۀ درخت آسوریگ بی‌اطلاع نبوده، بلکه به احتمال قصد داشته است که روایتی متناسب با زمان، زبان و دین خود عرضه بدارد (ص ۴۱). اما قیصری، که نخستین‌بار این منظومه را شناسانده است، در اینکه سرایندۀ آن از درخت آسوریگ آگاه بوده و در منظومۀ خود به اقتباس از آن پرداخته است، تردید دارد و احتمال توارد را منتفی نمی‌داند و سرانجام اضافه می‌کند که پاسخ به این پرسش به سادگی میسر نیست (ص ۳۶۳-۳۶۴). دراین‌باره، می‌توان احتمال داد روایتی شفاهی از درخت آسوریگ، اما متفاوت با متن مکتوب پهلوی، از دوره‌های کهن در میان مردم رایج بوده که از نظر ژرف‌ساخت تفاوتی با آن نداشته، ولی از لحاظ روساخت با آن متفاوت بوده است. این روایت در نقلهای شفاهی و پی‌درپی خود، مانند همۀ داستانهای شفاهی، دچار تغییراتی شده تا اینکه شاعر خوش‌ذوقی، از میان عامۀ مردم، آن را به شعر درآورده است. آنچه این احتمال را تقویت می‌کند، وجود روایتهای متفاوت از افسانه‌های مختلف در متون گذشتۀ ادبیات کتبی و نیز ادبیات شفاهی است که ازجمله می‌توان به افسانۀ «نیت پادشاه» اشاره کرد (جعفری، «افسانه‌ها ... »، ۵۸۶-۵۸۷، نیـز بـرای روایتهای مختلف افسانـۀ نیت پـادشاه، نک‍ : «مقایسه ... »، ۱۰۹ بب‍‌ ).

ساختار رز و میش و مقایسۀ آن با درخت آسوریگ

ساختار رز و میش، مانند درخت آسوریگ، از یک مقدمه، سپس نقل داستان در قالب گفت‌وگو و یک خاتمه تشکیل شده است. سراینده در مقدمه، مانند سایر منظومه‌ها، زمینه را برای مجادله و گفت‌وگوی دو طرف آماده کرده است. در مقدمۀ بیشتر روایتها آمده است که در پی یک خشک‌سالی سخت و کمبود علوفه، دامها از بین می‌روند. در این میان، میشی از مرگ نجات می‌یابد و رئیس ده آن را به خانه می‌برد و تیمارش می‌کند. میش رنجور قدرت خود را باز می‌یابد و روزی به بوستان می‌رود و با دندان شروع به کندن برگهای درخت رز می‌کند (نک‍ : قیصری، ۳۷۲؛ فرهادی، ۲۲۰؛ آسموسن، 33). در مو و میش روایت ملاعبدالله خوراسگانی این مقدمه وجود ندارد، بلکه منظومه با حمد خداوند، نعت پیامبر (ص) و منقبت حضرت علی (ع) و فرزندانش شروع می‌شود و سپس گلشنی باصفا در نزدیکی اصفهان توصیف می‌شود که سرشار از چشمه‌ها و درختان رنگارنگ است. راوی اضافه می‌کند میشی بیمار بـه آن باغ می‌رود و آهنگ خوردن شاخه‌ای از درخت مو می‌کند (ذوالفقاری، ۱/ ۶۳۱-۶۳۲).
در همۀ روایتها میش شروع به کندن و خوردن برگ رز می‌کند: به دندان برگ رز می‌کند آن میش/ به جان رز همی‌زد هر زمان نیش. همین موضوع باعث رنجش رز می‌شود و به او اعتراض می‌کند: رز از بی‌طاقتی آمد به فریاد/ که ای میشک ز دستت داد و بیداد. به‌این‌ترتیب، رز مناظره را شروع، و میش را سرزنش و تحقیر می‌کند. ازاین‌رو، آغاز گفت‌وگو و مجادله در مقایسه با درخت آسوریگ، که نخل ابتدا به ساکن و بی‌هیچ سابقه‌ای از کارهای بز شروع به خودستایی و سرزنش و تحقیر او می‌کند و وی را به مقابله برمی‌انگیزاند، طبیعی‌تر می‌نماید (قیصری، ۳۷۱).
در روایتهای رز و میش پس از اعتراض درخت، میش در پاسخ، ضمن برشمردن فواید خود و محصولاتی که از وی به‌دست می‌آید و نیز با استناد به اینکه شرابی را که پیامبر (ص) حرام کرده است، از رز می‌گیرند، حریف را تحقیر می‌کند. در ادامه نیز رز فواید و محصولات خود را برمی‌شمارد (نک‍ : همو، ۳۷۷- ۳۷۸؛ آسموسن، 35-37؛ فرهادی، ۲۲۵).
در مو و میش گفت‌وگوها اندکی متفاوت است. هر دو شخصیت ضمن یادآوری محصولاتی که از آنها به دست می‌آید، برای محکوم کردن طرف مقابل، به شایست‌ناشایستهای دینی و نیز آیات و احادیث استناد می‌کنند. در این میان، رز سخنانی بسیار تند و دشنامهایی رکیک به میش می‌دهد؛ ازجمله، او را زناکار و زنازاده خطاب می‌کند. میش اما زبان ملایم‌تری دارد و بیشتر بر این نکته تأکید دارد و تفاخر می‌کند که او را در مناسک مذهبی، ازجمله حج، قربانی می‌کنند (ذوالفقاری، ۱/ ۶۳۲-۶۳۳).
از لحاظ پایان‌بندی، مجموعۀ این روایتها را به ۳ گروه می‌توان تقسیم کرد: یک گروه که رز پیروز می‌شود؛ یک گروه که میش ضمن قبول شکست، از در مصالحه برمی‌آید؛ و سرانجام، در روایت خوراسگانی که شخص سومی به عنوان داور وارد ماجرا می‌شود و میان دو شخصیت اصلی، مصالحه برقرار می‌کند. در روایتهای باغملک و چهارمحال و بختیاری پس از استدلالات رز آمده است: چو میش اندر جواب رز فروماند/ خدا و مصطفى و مرتضى خواند (قیصری، ۳۷۸؛ جعفری، تحقیقات).
در روایت شفاهی منطقۀ فامور، رز در پایان سخنان خود می‌گوید: مرا گر سر بُرند آرم جوانی/ ترا گر سر برند بی‌جان بمانی. به گفتۀ راوی، میش در مقابل این سخن جوابی نتوانست بدهد (ثواقب، ۵۷۷). نکتۀ جالب توجه اینکه این بیت که حتى در روایتهای شفاهی کرمان (فرهادی، همانجا)، و چهارمحال و بختیاری (جعفری، تحقیقات؛ ثابت‌زاده) نیز آمده است، در هیچ‌یک از روایتهای کتبی وجود ندارد. در یکی از روایتهای شفاهی که در چهارمحال و بختیاری ثبت شده است، پس از بیت یادشده، این بیت نیز خوانده می‌شود: تو غمگینی به وقت سر بریدن/ به آن جان کندن و پا در کشیدن (ثابت‌زاده). پایان‌بندی مناظره در روایتهای میمند، اعم از کتبی و شفاهی، متفاوت است. در این روایتها میش پس از شنیدن سخنان رز، از پاسخ عنادآمیز دست می‌کشد و او را تأیید می‌کند و تقریباً مصالحه را پیشه می‌کند: چو میش از رز شنید این حرف معقول/ بگفت ای واللـه و بنمود مقبول (فرهادی، همانجا). شبیه همین برخورد در روایت فارسی یهودی نیز آمده است (آسموسن، 37).
در مو و میش اما پایان‌بندی مناظره کاملاً متفاوت است. در این روایت پس از سخنان مجادله‌آمیز مو و میش، راوی جوزق (غوزۀ پنبه) را به عنوان داور وارد داستان می‌کند. جوزق پس از سرزنش هر دو، خود را پادشاه می‌نامد و مو را وزیر، و میش را ایشک‌الملک (حاجب دربار یا داروغه) خود می‌کند. این برخورد و نیز سوگندهای جوزق مانند سوگند به حرمت لاک‌پشت، صفای سکنجبین، حق شیربرنج، تقدس موش، کمال خر، حرمت گوز، نجاسات آب، پاکی سگ و جز اینها شعر شاعر را به اشعار مهمل شبیه می‌سازد و به منظومۀ او جنبۀ طنز می‌دهد (ذوالفقاری، ۱/ ۶۳۰).
همان‌گونه که مشخص است، پایان مناظره‌ها در همۀ این روایتها با پایان مناظره در درخت آسوریگ متفاوت است. در منظومۀ اخیر راوی یا شاعر بز را پیروز مناظره اعلام می‌کند: بز به پیروزی شد [رفت]/ خرما اندر ستوه [ماند] (ص ۸۱). اما به‌رغم این باید گفت مقایسۀ روایتهای مختلف رز و میش با درخت آسوریگ نشان می‌دهد که روایتهای گروه اول، باغملک خوزستان، چهارمحال و بختیاری و فامور استان فارس، از لحاظ ساختار نوع ادبی مناظره شباهت بیشتری به درخت آسوریگ دارند، زیرا در آنها نیز، مانند درخت آسوریگ، یکی از دو طرف مناظره شکست می‌خورد؛ در صورتی که در سایر روایتها دو شخصیت اصلی، به صورتهای مختلف، به مصالحه می‌رسند (برای آشنایی با ساختار مناظره‌ها و چگونگی پایان‌بندی آنها، نک‍ : پورجوادی، ۴۲۱ بب‍‌ ). پایان منظومه نیز در روایتهای مختلف با هم تفاوت دارد. در روایت باغملک دو بیت پندآموز آمده است (قیصری، ۳۷۳). سرایندۀ مو و میش در ۶ بیت پایانی منظومه ابتدا از خواننده‌ای که این «مزخرفات» را می‌خواند، طلب دعا می‌کند و سپس از خداوند می‌خواهد که گناهان خود و کاتب را ببخشاید (ذوالفقاری، ۱/ ۶۳۶).
در یکی از روایتهای شفاهی چهارمحال و بختیاری، شاعر ضمن مخاطب قرار دادن خود، یا مخاطب، با عنوان «حاجی» اضافه می‌کند که از قول و عمل به درگاه خداوند استغفار نماید (ثابت‌زاده). درخت آسوریگ نیز با دعا برای سراینده و نویسنده، و نفرین برای دشمن به پایان می‌رسد (ص ۸۳). نکتۀ بااهمیت دیگر این است که در روایتهای متفاوت رز و میش، به مانند درخت آسوریگ، عنصر حیوانی برای اثبات برتری خود به شایست‌ناشایستها و مقدسات دینی، متوسل می‌شود. این نکته در مو و میش بسیار نمایان‌تر است. در این روایت، میش می‌گوید هنگامی که حضرت ابراهیم (ع) قصد داشت فرزند خود، حضرت اسماعیل (ع) را در راه خدا قربانی کند، خداوند میشی را برای او فرستاد تا به جای فرزند قربانی نماید و سپس اضافه می‌کند حاجیان با قربانی‌کردن گوسفند، حج خود را کامل می‌کنند (ذوالفقاری، ۱/ ۶۳۱).

ارزشهای فولکلوری و مردم‌شناختی

ارزش رز و میش بیش از هر چیز در این است که یکی از داستانهای ایران باستان را به زبان فارسی بازروایی می‌کند. به عبارت دیگر، با استناد به آن می‌توان استمرار بخشی از فولکلور دورۀ پیش از اسلام ایرانیان را در دورۀ اسلامی نشان داد. افزون بر این، در روایتهای متفاوت آن به انواع محصولاتی که از درخت یا دام به دست می‌آید، اعم از خوراک و پوشاک و نیز دست‌افزار، اشاره شده است، مانند پشم، پنیر، کشک، روغن، قیماغ، گلیم، خور، خورجین، جاجیم، جل اسب، بند، طناب، نمد، قالی، کفش، تیماج و دستۀ چاقو که از دام به دست می‌آید، نیز دوشاب، حلوا، مویز، فالوده، سرکه و شراب که از درخت به دست می‌آورند. همچنین در برخی روایتهای آن از پیشه‌های متفاوتی یاد شده است، مانند گله‌دار، شبان، دلال، ماست‌بند، جگرپز، بقال، تاجر، پشم‌ریس، پوستین‌دوز، دباغ، کفش‌دوز، مکاری، پینه‌دوز و کبابی (نک‍ : همو، ۱/ ۶۳۵). افزون بر این، در بعضی از روایتهای آن برخی واژه‌های محلی وجود دارد که از لحاظ زبان‌شناسی و گویش‌شناسی اهمیت دارد؛ مانند: «فَلّه» به معنای شیر ۳ روز اول گوسفند یا گاو پس از زاییدن؛ «ما‌سینه» به معنای ماست چکیده یا ماست در کیسه کردن؛ «خوره» به معنای جوال بزرگ (فرهادی، ۲۲۱-۲۲۲)؛ «غَلّه» به معنای حالت گیاهی گندم؛ و «پابند» به معنی پاردم (قیصری، ۳۶۳).

مآخذ

پورجوادی، نصرالله، زبان حال در عرفان و ادبیات پارسی، تهران، ۱۳۸۵ ش؛ ثابت‌زاده، منصوره، آلبوم موسیقی بختیاری، منظومه‌ها، تهران، ۱۳۸۳ ش؛ ثواقب، جهانبخش، دریاچۀ پریشان و فرهنگ منطقۀ فامور، شیراز، ۱۳۸۶ ش؛ جعفری (قنواتی)، محمد، «افسانه‌های منظوم عامیانۀ خوزستان»، پیام بهارستان، تهران، ۱۳۹۱ ش، شم‍ ۱؛ همو، تحقیقات میدانی؛ همو، «مقایسۀ افسانۀ نیت پادشاه در شاهنامه با روایتهای دیگر»، مجموعه‌مقالات همایش هزارۀ شاهنامه، به کوشش محمدجعفر یاحقی، تهران، ۱۳۹۲ ش؛ درخت آسوریگ، ترجمۀ یحیى ماهیار نوابی، تهران، ۱۳۶۳ ش؛ ذوالفقاری، حسن و محبوبه حیدری، ادبیات مکتب‌خانه‌ای ایران، تهران، ۱۳۹۱ ش؛ روح‌الامینی، محمود، نمودهای فرهنگی و اجتماعی در ادبیات فارسی، تهران، ۱۳۷۷ ش؛ فرهادی، مرتضى، موزه‌های بازیافته، کرمان، ۱۳۷۸ ش؛ قیصری، ابراهیم، «منظومه‌ای به شعر دری نظیر درخت آسوریگ»، مجموعه‌سخنرانیهای هفتمین کنگرۀ تحقیقات ایرانی، به کوشش محمدرسول دریاگشت، تهران، ۱۳۵۵ ش، ج ۲؛ نیز:

Asmussen, J. P., Studies in Judeo-Persian Literature, Leiden, 1973.
محمد جعفری (قنواتی)

1-بفرمان خدای لایزالی ........................ بدید آمد قضا را خشکسالی

2-قضا آن سال بارانی نیآمد....................... علف از کوه و صحرا قحط گردید

3-بشد ضایع تمام گاو و گله ......................... نمی دیدند علف جز رنگ غله

4-قضا میشی زچنگ مرگ وارست ................ رحیم دلی برداندر خانه ش بست

5-ببردش میشک لاغر بخانه ........................ گاهی آبش داد و گاهی پنبه دانه

6-چه میشک لاغر چند روز فراخی ..................رئییسش برد او را باغی

7-چه میشک چند روز بستان ........................فراموش کرد تنگی های زمستان

8-چه میشک در باغ هر جایی علف خورد .........بشد تا رز بادش را تلف کرد

9-رز از بی طاقتی آمد بفریاد ............................کای میشک ز بیداد تو صد داد

10-برو ای میشک لاغر از برم زود .................. که در عالم نهی بهتر از انگور

11-به طعنه گفت رز با میش لاغر .................که عقل و هوشت از سر رفت بدر

12-به یاد آور تو تنگی های زمستان ..........که می رفتی چون مستان افتان و خیزان

13-سرت کفتار کند بر تنت یاد ................... قلاغان گردت آیند ببیداد

14-جواب رز بگفت میش رنجور ................ بر نجوری که در عالم خیر ز انگور

15-ببین محصول من از حضرت الله ...............که هستم سرور از نعمت الله

16-اول بره دیوم دیگر دهم شیر ................ پنیر و کشک و روغن هم به تقدیر

17-و شیر من بود غیماق عالم .......................پنیر تازه هست در دل من

18-بود از پشم من قالبی هفت رنگ ...............ز پشم من بود تنگ و زبر تنگ

19-نشیمند گاه شاهان جهانم ...................انیس منظر پیر جهانم

20-اگر چه میشک لاغر ضعیفم .................تو همت جهان از وی شریفم

21-همه خلقان جهان مرا متلوی باشند ............ولی از گوشت و روغن خوب باشند

22-گدا و پادشاه و میر و درویش ...............تماماً التجا دارند بر میش

23-همه خلقان بوند محتاج شیرم ................خصوصاً کشک و لیجار و پنیرم

24-چه کورد و چه لر و چه ترک و تاجیک .... چه کور و چه بینا چه شل و چه شیخ

25-که ایشان جملگی محتاج میشند ..............خریدار من از بلگ تو بیشند

26-چه تابستان آن پاهیز و زمستان ............. که من بر روی خارم چون گلستان

27-قلندر بین که پوست افکند در دوش .............توگویی مهوشی کرده در آغوش

28-ببین که از پوست تیماج بسازند .............زدن بهر صد علاج سازند

29-نه کبش هوشان از پوست باشد ...............همیشه کبش دوزم دوست باشد

30-جل اسبان چدار پابند ................ ز پشم میش باشد ای خداوند

31-ورز از سر بدر کن این خیالات ...................که از پشم من سوپه و سقلات

32-و پشم میش باشد کلبلایی .....................و رز از گفتن بود در بلایی

33-و رز بر گو که بار دولتت کو؟ ..................گر کودم نه باشد قوتت کو؟

34-چو شرح خویش بگفت آن میش لاغر ............حکایت ها زمیش بشنو سراسر

35-جهان تا هست الله آفریده .......................... ز اشجار جهان او بر گزیده

36-که مثل رز نباش در روی عالم ....................ایا میشک بپیش من مزن دم

37-که یکی متاع من دوشاب سازند ................... دیگر حلوا کنند اندر مسافن

38-نیکو بنگر تو حلوای هفت رنگ ...........که خلقان می برند فرسنگ به فرسنگ

39-مویز و میده و فالیده دام ....................هزارانم بخون آلوده دارم

40-مگر نشنیده ای ای میش رنجور .................. میان میوه ها شاهست انگور

41-چو کشمش میوه رز باشد ای میش ............ مشو ای میش لاغر غره بر خویش

42-تفرج کن مویز دانه دانه ................ چو یک سالم بته دارم به خانه

43-تو سرکه بین به هر وقت هزار ........... بود ازیین از خمره بته دار

44-بود آرایش هر سفره خانه ............... چه دانی قدر رز ای میش نادان؟

45-شراب ها از دانه انگور باشد ............. که اندر مجلس فغفور باشد

46-شرابم بین که در فصل بهران ..........بود رنگ نوجوان چون گل عزاران

47-شرابم بین که در فصل جهانی ............خورندم آشکارا چه نهانی

48-چه شاهان و چه پیران و چه درویش .......هوا خواه من از پشم تو هست بیش

49-که از بلگ رز تو زنده باشی ......همیشه پیش رز تو بنده باشی

50- متاعم بین که اندر روی بازار ....... برای خوش فروشان موجود خریدار

51-چه میشک هرزه گوی و پوچ گویی ..........جواب این سخن ها را چه گویی؟

52-سرم از سربریدند بر فلک شد ............. سرم از اوج پا بر سمک شد

53-که من بر سر بریدن شادمانم ............... که گاهی سبز و گاهی جهانم

54-تو غمگینی به وقت سر بربدن ................. برای آن جان کند پا بر کشیدن

55-ترا گر سر برند چوبی و کنده ............... مرا که سر برند گوشتم و دنبه

56-جدا سازند میشک بندبندت ..........اگر که لاغر بوی نمی خورندت

57- اگر مردم نمک بر تو نپاشند ............ شوی گندیده و دورت بپاشند

58- متاع من هرگز نمک نخواهد ............... دل مردم زمن هرگز نچاهد

59-مرا که سر برند آرم جهانی ............. ترا که سر برند بی جان بمانی

60- چه مشک در جواب رز فروماند .............بصدق دل اخلاصی برو خواند

61-چه باشد شفیقی از رفیقی یادگاری ............. از ین بهتر نباشد هیچ کاری

نویسنده: حسن مرداسی نی سیاهی

بخشی از متن این منظومه کودکانه که در مکتبخانه های لری در چارمال بختیاری تدریس می شد :

به فرمان خدای لایزالی / پدید آمد قضا را خشکسالی
در آن سال از قضا باران نبارید / علف در کوه و صحرا قطع گردید
شده ضایع تمام گاو و گله / نمی دیدند مردم رنگ غله
تمام اسب و خر از پا درافتاد / شتر بی پا شد و استر در افتاد
تمام جانور گشتند بی جان / نمی بودی به عالم هیچ حیوان
قضا میشی ز دست مرگ در رَست / که صاحب اندرون خانه اش بست
بدادش یونجه و هم پنبه دانه / که شاید سال افتد زین بهانه
خزان بگذشت و آمد پیش نوروز / تمام باغ و صحرا سبز فیروز
که صاحب میش را بردی به باغش / که شاید زات برافروزد چراغش
چو مشک رفته چندی سوی بُستان / فرامش کرد سرمای زمستان
به دندان برگ رز می کند آن میش / به چوب رز همی زد از عقب نیش
رَز از بی طاقتی آمد به فریاد / که ای میش از جفایت داد و بیداد
بخور از برگ رز از آنچه خواهی / مخور چوبم، ندارم من گناهی
جواب رز بداد آن میش رنجور / که تو حاصل نداری غیر انگور
ببین محصول من از قدرت الله / پسندیده مرا شاه فلک جا
چه کرد و چه لر چه ترک و تاجیک /شل و کور و کچل بینا و تاریک
اول بره، دوم پوست، سوم شیر / پنیر و کشک و روغن هم به تقدیر
ز پشم میش باشد هفت اقلیم / گلیم و توبره، خورجین و جاجیم
ز پشم میش باشد ای خداوند / جُل اسبان چو دارند بند و پالند
که اصل میش از زَر بیش باشد / نمد ها هم ز پشم میش باشد
رَز- چو تو تنها بمانی در بیابان / خورندت روبه و زاغ و شغالان
میش- ولی دادی شراب خام ابتر / که لعنت کرده است او را پیامبر
هر آنکس که شراب از تو چشاند / رَود در دوزخ جاوید مانَد
رز- ز من سازند حلواهای هفت رنگ / که خلقان می برند فرسنگ، فرسنگ
که من باشم شراب خوب رویان / تویی دائم خائف از بیم گرگان
شراب از دانه ی انگور باشد / که اندر مجلس فَغفور باشد
جوانانی که می نوشند پیاله / رُخ آنان شود مانند لاله
مویز و میوه و پالوده دارم / همه چیزی به خود آلوده دارم
گهی سرکه گهی دوشاب دارم / همیشه سبز و خرم پر ز بارم
سَویق تخم من اندر جبال است / نخورده کس مگر صاحب کمال است
جواب رَز بداد آن میش پر فن / که ای نادان مکن این حرف با من
مرا گر سر برند گوشتم و دنبه / تو را گر سر برند چوبی و کنده
رز- سرم را گر برند آرَم جوانی / تو را گر سر برند بی سر بمانی
چو میش از رَز شنید این حرف معقول / بگفت آری قبول از حرفِ مقبول

اطلاعیه جلسه ۱۴۰۲/۶/۲۹

درود 🪻

نشست انجمن های ادبی عباس ارشاد و مهرداوار ناغان در روز چهارشنبه 29 شهریور ماه در کتابخانه دهخدا ناغان در ساعت 4 عصر برگزار خواهد شد.

✅ بچه های عزیز دفتر موفقیت و ایده هارا با خودتان بیاورید.

موضوع نشست: اشعار استاد شهریار تبریزی

✅منتظر حضور سبز شما نویسندگان و شاعران خلاق و توانا هستیم 🌺

فراخوان چهارمین جشنواره استانی شعر داوار ناغان منتشر شد .

فراخوان چهارمین جشنواره استانی شعر داوار(مادرانه) ناغان:
انجمن شعر و ادب عباس ارشاد ناغان با همکاری اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان کیار، چهارمین جشنواره استانی شعر داوار(مادرانه) ناغان را برگزار می نمایند.

محورهای جشنواره:
زندگی و تکریم مقام والای حضرت فاطمه (س) و مادران و همسران شهید،حجاب و عفاف و توصیف مقام رفیع مادر و منزلت زن.

گستره جشنواره: استان چهارمحال و بختیاری

شرایط و توضیحات جشنواره:

هر شاعر مجاز به ارسال ۳ اثر به دبیرخانه است.
ارسال شعر در همه ی قالب های شعری مجاز است.

آثار ارسالی به جشنواره نبایست قبلاً در جشنواره دیگری پذیرفته و یا چاپ شده باشند.
کلیپ تصویری برگزیدگان جشنواره در فضای مجازی و آپارات منتشرخواهد شد.

بخش های جشنواره:
۱- بخش زبان معیار(فارسی) ۳ برگزیده.
۲_ بخش بختیاری ۳ برگزیده.
جوایز جشنواره:
نفر اول: ۱۲۰۰۰۰۰ تومان همراه با لوح سپاس
نفر دوم: ۱۰۰۰۰۰۰ تومان همراه با لوح سپاس
نفر سوم: ۸۰۰۰۰۰ تومان همراه با لوح سپاس

با توجه به کیفیت آثار دریافتی، ممکن است با نظر هیات داوران و دبیرخانه تعداد آثار برگزیده تغییر کند.
جوایز به برگزیدگانی اهدا می گردد که در آیین پایانی جشنواره حضور یابند.
مهلت ارسال آثار:۱۴۰۲/۷/۲۰
زمان اختتامیه۱۴۰۲/۸/۲
مکان برگزاری: استان چهارمحال و بختیاری- شهرستان کیار- شهر ناغان.
دبیرخانه جشنواره: شهرستان کیار- شلمزار- اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان کیار.
تلفن:03832624233
نمابر:03832624232
chb.kiyar@farhangmail.ir: آدرس الکترونیکی
شماره کانال مجازی(ایتا، بله و ...)
09913141657
وبلاگ دریافت اخبار جشنواره: http://naghan.blogfa.com

بشنوید یک شاهکار ادبی؛خوانش شاهنامه بختیاری با صدای استاد جواد خسروی نیا

برای دسترسی به صدای استاد جواد خسروی نیا اینجا را کلیک نمایید.

متنی فوق العاده از دکتر علی شریعتی:



" دکتر علی شریعتی "

در بیکرانه ی زندگی دو چیز افسونم کرد ، رنگ آبی آسمان که می بینم و می دانم نیست و خدایی که نمی بینم و می دانم هست.
در شگفتم که سلام آغاز هر دیدار است...
ولی در نماز، پایان است، شاید این بدان معناست که پایان نماز، آغازِ دیدار است.
خدایا بفهمانم که بی تو چه می شوم امّا نشانم نده!!!
خدایا هم بفهمانم و هم نشانم بده که با تو چه خواهم شد.

ﮐﻔـﺶِ ﮐﻮﺩﮐﻲ ﺭﺍ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﺮﺩ. ﮐﻮﺩﮎ ﺭﻭﯼ ﺳﺎﺣﻞ نوﺷﺖ : ﺩﺭﯾﺎﯼ ﺩﺯﺩ...
آنطرﻑ ﺗﺮ ﻣﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﺻﯿﺪ ﺧﻮﺑﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺭﻭﯼ ﻣﺎﺳﻪ ﻫﺎ ﻧﻮﺷﺖ : ﺩﺭﯾﺎﯼ ﺳﺨﺎﻭﺗﻤﻨﺪ...
ﺟﻮﺍﻧﻲ ﻏﺮﻕ ﺷﺪ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻧﻮﺷﺖ : ﺩﺭﻳﺎﻱ ﻗﺎﺗﻞ...
ﭘﻴﺮﻣﺮﺩﻱ ﻣﺮﻭﺍﺭﻳﺪﻱ ﺻﻴﺪ ﻛﺮﺩ ﻧﻮﺷﺖ : ﺩﺭﻳﺎﻱ ﺑﺨﺸﻨﺪﻩ...
ﻣﻮﺟﯽ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺷﺴﺖ.
ﺩﺭﯾﺎ ﺁﺭﺍﻡ ﮔﻔﺖ : "ﺑﻪ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﻋﺘﻨﺎ ﻧﻜﻦ ﺍﮔﺮ ﻣﯿ ﺨﻮﺍﻫﯽ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﺎﺷﯽ".

بر آنچه گذشت, آنچه شکست,
آنچه نشد... حسرت نخور ؛

زندگی اگر آسان بود با گریه آغاز نمیشد ۰۰۰

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌

جلسه هم اندیشی ؛چهارمین جشنواره استانی انجمن مهر داوار ناغان.

سیصد و سی و هفتمین و اولین نشست انجمن های ادبی ناغان در روز چهارشنبه ۱۴۰۲/۶/۲۲ با هدف هم اندیشی چهارمین جشنواره استانی شعر داوار ناغان در بخشداری ناغان با حضور رئیس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان کیار، بخشدار و شهردار ‌محترم ناغان و اعضای محترم شورای فرهنگ عمومی و شورای اسلامی شهر ناغان و اعضای محترم انجمن های ادبی ناغان برگزار گردید.

آقای علی محمد شیروانی ، نشست را به چند کلام الله از قرآن مجید مزین کردند.

سپس آقای مرادی بخشدار شهر ناغان، تشکر و قدردانی کردند از آقای حسین پور برای ترویج فرهنگ و هنر در کنار ادبیات ، با برگزاری برنامه ها و مراسمات فرهنگی.

بعد از آن آقای ناصر حسین پور ؛ شاعر _ دبیر انجمن های ادبی ناغان ، برای برگزاری جشنواره مهر داوار در سال ۱۴۰۱ از عوامل اجرایی و دست اندرکاران تشکر کردند و همچنین از هزینه های مازاد در جشنواره سال قبل گفتند. در ادامه؛ مقدمه و شرحی از اقدامات لازم را برای حضار ذکر کردند که به شرح ذیل می باشد :

۱_ تکریم مقام مادران شهید ، مادران نمونه

۲_ انتخاب مجری

۳_حمایت های مالی

۴_ مکان برگزاری

۵_ حمایت از شعر داوا ۶_.......

بعد از آن حضاران پیشنهادات خود را ارائه دادند:

آقای حسن زاده رئیس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان کیار از همکاری و تقسیم کار و کمبود بودجه گفتند و در این میان به بانوان حاضر در نشست پیشنهاد موسسه فرهنگی را دادند و از روند اجرای خانه هنرمندان در شهر ناغان خبر دادند.

جناب سرهنگ کیومرس زمانی از تاریخ برگزاری جشنواره گفتند.

آقای هدایت الله دارابی عضو هیئت مدیره انجمن های ادبی ناغان برای مجری جشنواره گفتند که از خود شهر ناغان انتخاب شود.

و آقایان ارسلان نامدار پور و مسعود رفیع زاده که در عرصه موسیقی فعالیت دارند از کمک های مالی ، زمان جشنواره و از نبودن سیستم صوتی خوب سخن گفتند و آقای رفیع زاده از ارائه دادند ترانه ی لری به سروده خانم ناهید بهارلو (شاعر بختیاری سرا _ عضو هیئت مدیره انجمن های ادبی ناغان) خبر دادند برای اجرا در جشنواره و همچنین از فضا و ورودی جشنواره پیشنهاداتی دادند.

و آقای عبدالمجید هاشمی عضو انجمن های ادبی ناغان به ابتکار و نوآوری و همچنین به درست استفاده نکردن از وقت اشاره کردند.

و آقای عارف سلیمی به تعلیم و تربیت صحیح و همکاری سخن گفتند و همچنین برای مجری جشنواره، بر دانش آموزان و نوجوانان ناغان تأکید و اصرار داشتند.

و همچنین خانم ها ناهید بهارلو ، فاطمه سلیمی ، سحر رفیعی ، مژگان رئیسی ، الهام دارابی نیا ، لیلا برخورداری ، زهرا بابازاده ، تارا اسکندری ،....... پیشنهاد و نظرات خود را ارائه دادند

و مهندس گودرزی شهرداری شهر ناغان سخن خود را با شعری لری باعنوان مادر آغاز کردند و برای تکریم از مقام مادر نظر خود را گفتند برای کم کردن مخارج اضافی.

پس از آن آقای مرادی جمع بندی کردند که ؛ برگزاری جشنواره در اوایل آبان ماه باشد ، جشنواره در فضای بسته اجرا شود به دلیل بارش های پاییزی ، از شعرا و نویسندگان تقدیر شود ، شرکت کنندگان با لباس بختیاری حاضر شوند و همچنین خاطرنشان کردند که در هر مرحله از کار نشستی به خصوص تشکیل شود.

سپاسگزاریم از آقای تقی بابازاده برای ثبت عکس نشست هم اندیشی.

رویداد بزرگ استعدادیابی اجرا و گویندگی در شهرکرد با معرفی نفرات برتر به پایان رسید.

در شهرکرد رویداد گویندگی و اجرا برای علاقه مندان و کشف استعداد های کوکان و بزرگسالان اجرا شد.

این رویداد به صورت مسابقه و در سه مرحله در پردیس سینمایی بهمن شهرکرد با حضور اساتید این رشته (در مرحله اول: خانم ناهید قائدی ، آقای سید جلیل رضوی و احسان قائدی . مرحله دوم : آقای سید جلیل رضوی و....) و با مشارکت حوزه هنری انقلاب اسلامی و موسسه مشکات هنر شهرکرد برگزار گردید.

پس از ارزیابی اولیه ، شرکت کنندگان تعیین سطح شده و با هدف کشف استعدادهای نوجوان و جوان استان در زمینه گویندگی و اجرا برگزار شد. در این رویداد ۴۴ نفر خانم و ۷ نفر آقا شرکت کردند.

و در مرحله نهایی که موضوع آن در مورد ایل بزرگ بختیاری بود و خانم عسل رفیع زاده عضو ادبی کودک و نوجوان مهر داوار ناغان ، توانست در هر سه مرحله رتبه خوبی را کسب کند.

گزارش جلسه ۱۹ شهریورماه ۱۴۰۲

در روز یکشنبه 19 شهریور 1402 نشست هم اندیشی در مورد ترانه ی دا در کانون اندیشه ی شهر ناغان برگزار شد .
این هم اندیشی با حضور جناب آقایان هدایت الله دارابی، ناصر حسین پور ، ارسلان نامدارپور و خانم ها مینا حقیقی و ناهید بهارلو برگزار گردید .

از مرزهای ذهنی عبور کن

هنر و ادبیات و شعر زمانی زیباتر است که ایده ای نو داشته باشد. برای رسیدن به ایده های نو راهکارهای مختلفی وجود دارد اما چیزی که به نظرم از همه شاید خلاقانه تر باشد . عبور تخیل شاعر از مرزها و موانع ذهنی ست.

بازدید اعضای انجمن شعر و ادب عباس ارشاد ناغان از خانه ی هنرمندان ناغان

در روز شنبه 1402/6/18 اعضای انجمن شعر و ادب عباس ارشاد ناغان همراه با شهردار و کارکنان شهرداری از خانه ی هنرمندان ناغان که در حال ساخت هست بازدید نمودند و نکاتی که به بهتر ساخته شدن و طراحی سالن اجتماعات این مکان شد را مطرح نمودند.

# آقایان : هدایت الله دارابی، ارسلان نامدار پور و ناصر حسین پور در این بازدید حضور داشتند.

نخستین دوره استعداد یابی اجرا و گویندگی در بخش ناغان برگزار میگردد.

سلام و درود با اطلاع می رساند، انجمن ادبی کودک و نوجوان مهر داوار ناغان ؛«نخستین دوره ی استعدادیابی اجرا و گویندگی »در بخش ناغان را برگزار می کند و به افراد برگزیده جوایزی اهدا خواهد شد.

شرایط شرکت در این دوره در زیر شرح داده خواهد شد:

_متن را انتخاب کنید و نمونه صدای خود را فقط از طریق ایتا، تلگرام و یا واتساپ به شماره زیر همین فراخوان ارسال نمایید.. _موارد زیر حتما ذکر شود: نام سن تحصیلات شغل شهر محل سکونت شماره تماس _ زمان هر اجرا حداقل ۳ و حداکثر ۵ دقیقه می باشد. _ موسیقی زمینه و هر گونه خلاقیتی که به اجرا افزوده شود امتیاز مضاعف حساب می شود. _متن اجرا از بین پنج متنی که در انتهای همین صفحه انتشار داده خواهد شد باشد. _هر نفر میتواند حداکثر دو اجرا ضبط و ارسال کند. (متن های اجرا)

متن شماره 1 انسان های هم فرکانس همدیگر را پیدا می کنند...حتی از فاصله های دور ...از انتهای افقهای دور و نزدیک..انگار.جایی نوشته بود که اینها باید در یک مدار باشند..یک روزی.. یک جایی است که باید با هم ،برخورد کنند... آنوقت... میشوند همدل،میشوند دوست،میشوند رفیق..اصلا میشوند هم شکل... مهرشان آکنده از همه... حرفهایشان میشود آرامش...خنده شان،کلامشان می نشیند روی طاقچه دلتان..نباشند دلتنگشان میشوی..هی همدیگر را مرور میکنند.. از هم خاطره میسازند... .مدام گوش به زنگ کلمات و ایده ها هستند.. و یادمان باشد.. حضور هیچکسی اتفاقی نیست.

متن شماره 2 : کودکانه یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود توی یک جنگل سبز چند تا آهو با بچه هایش زندگی می کردند .بچه های عزیز ، هر وقت که آهو خانم برای بچه هایش غذا تهیه می کرد و می آورد که بین آنها تقسیم کند یکی از بچه هایش به نام دم قهوه ای میگفت : من بیشتر می خوام .آهو خانم می گفت : آخر عزیز دلم باید به اندازه ای که می توانی بخوری ، و برداری اگر بیشتر برداری نیمه خور و اسراف می شود

متن شماره 3 : درویشی به در خانه ای رسید. دخترکی در خانه بود. پاره نانی بخواست. گفت : نیست. گفت : اندکی نمک؟ گفت: نیست. گفت : کوزه ای آب؟ گفت : نیست. گفت : مادرت کجاست؟ گفت : به تعزیت خویشاوندان رفته. گفت : چنین که من حال خانه شما می بینم ، ده خویشاوند دیگر میبایست به تعزیت شما آیند.

متن شماره 4 : انسان جامعه و فرهنگ : این واژه را گرچه به لحاظ مفهومی می توان از هم متمایز کرده اما در واقعیت، ارتباطی بسیار نزدیک ، قطعی و عینی بین آنها وجود دارد . هیچ جامعه ای بدون فرهنگ نمی تواند وجود داشته باشد و هیچ جامعه ای بدون فرهنگ نیست. همچنین بدون فرهنگ ، ما اصلا انسان به معنایی که معمولا مفهوم آنرا می شناسیم ، نخواهیم بود. خواجه تا چند حساب زر و دینار کنی .............................. سود و سرمایه دین بر سر بازار کنی شب عمرت بشد و صبح اجل نزدیک است ......................... خویشتن را گه آن نیست که بیدار کنی

متن شماره 5: دو شاهزاده در مصر بودند ، یکی علم اندوخت و دیگری مال اندوخت . عاقبته الامر آن یکی علّامه عصر گشت و این یکی سلطان مصر شد . پس آن توانگر با چشم حقارت در فقیه نظر کرد و گفت : من به سلطنت رسیدم و تو همچنان در مسکِنت بماندی . گفت : ای برادر ، شکر نعمت حضرت باری تعالی بر من واجب است که میراث پیغمبران یافتم و تو میراث فرعون و هامون . که در حدیث نبوی (ص) آمده : العلماء ورثـه الانبیاء من آن مورم که در پایَم بمالند — نه زنبورم که از دستم بنالند کجا خود شکر این نعمت گزارم — که زور مردم آزاری ندارم شرکت کنندگان عزیز می توانند آثار خود را از طریق ایتا، روبیکا و شاد به شماره 09036619243 ارسال فرمایند..

نمونه‌ای از دورهمی ها و نشست های مردمی در کنار ملا حسین آقا در روستای مریک

در روزگار قدیم تعداد افراد با سواد در روستاها بسیار کم و حتی انگشت شمار بودند و در آن زمان خبری از برق و رسانه های جمعی مانند تلویزیون و رادیو و اینترنت و شبکه های اجتماعی نبود. در آن زمان ها در روزها بچه ها به مکتب پیش ملا حسین آقا می رفتند و قرآن می آموختند و شب ها نیز عموم مردم پای صحبت های ملاها و بزرگان روستای مریک از جمله ملاحسین آقا(حسین پور) می نشستند و آنها کتاب هایی از قبیل؛ شاهنامه فردوسی، هفت لشگر، خسرو و شیرین، فلک ناز (و خورشید آفرین و سروگل) و حیدر بک را برای شان می خواندند و توضیح می دادند.

گاهی نشست های شبانه ی اهالی روستا بقدری با استقبال می شد که از روستاهای اطراف مریک نیز در آن جلسات شرکت می کردند.(از حضور بانوی شجاعی‌ بنام مهتاب در جلسات یاد کردند که جزئیات آن در خاطرم نماند که بنویسم )

منبع: به نقل از رمضان حسین پور فرزند ملا حسین آقا و ولی الله حسین پور فرزند خدا مراد.

تاریخ نقل خاطره: ۱۶ مردادماه ۱۴۰۲ منزل مراد مستوفی.

زمان وقوع خاطره: حدود ۱۳۳۰

سیصد و سی و ششمین نشست ادبی🌻🤍

🌱بسم الله الرحمن الرحیم🌱

امروز سه شنبه 14 شهریور 1402، دوباره فرصتی شد که یکی دیگر از نشست های انجمن ادبی را در کتابخانه‌ی دهخدای ناغان برگزار کنیم. در این نشستِ آموزنده، ابتدا با اعضا صحبت کردیم و شروع جلسه با شعر "طناز یوسفی" دوست خوبمان و "سارینا علیمردانی" آغاز شد..
در ادامه نوبت به خانم "ناهید بهارلو" رسید، که با حضور گرمشان با خوانش شعر "مخزن الاسرار"از "نظامی" ما را همراهی کردند.
خانم سحر رفیعی که گرداننده این نشست بودند چند شعر نو از "فریدون مشیری" خواندند و ما را خرسند کردند.
سپس "زهرا بابازاده" که بعد از چند وقت مهمان جلسه شده بودند یک متن انگیزشی برایمان مطالعه کردند.
در حالی که "تارا اسکندری"و "هانیه احمدی" شعر می‌خواندند، آقای "ناصر حسین پور" در جمع ما حضور یافتند. موضوع امروز با اشعار "اربعین"سپری شد.
آقای ناصر حسین پور از اعضا خواستند که شعر خانم "سحر رفیعی" را نقد کنند و با همراهی هم، شعر ایشان مورد بررسی قرار گرفت.
چه خوب است که نشست ادبی باعث می‌شود تا شعر ها و متن های اعضا نقد بشود و این اتفاق مثبت می‌تواند پیشرفت و الگوپذیری و انگیزه‌ی بیشترمان برای ادامه‌ی مسیرِ سخت زندگی باشد و فضای انجمن ما روحیه‌ی پر فروغی به خود می‌گیرد.
در آخر خانم "ناهید بهارلو" یک شعر بسیار احساسی برایمان خواندند و جلسه‌ی ما با شعر آقای ناصر حسین پور به اتمام رسید.
بسیار باعث دلگرمی و خشنودی است که موقعیتی پیش می‌آید تا در این محفل های درخشان حضور پیدا کنیم و امید داشته باشیم برای آینده‌ای بهتر...💕🌸👌🏻

# جلسه تاریخ ۱۴۰۲.۶.۱ و جلسه نقد ترانه در تاریخ ۱۴۰۲.۶.۱۱ در آخرین گزارش جلسه ی انجمن در وبلاگ فراموش شد که محاسبه شود بنابراین این جلسه ۳۳۶ مین جلسه از جلسات و دورهمی های انجمن های ادبی ناغان است.#

#زهرا_بابازاده

اطلاعیه جلسه ۱۴۰۲/۶/۱۴

درود 🪻

نشست انجمن های ادبی عباس ارشاد و مهرداوار ناغان در روز سه شنبه 14 شهریور ماه در کتابخانه دهخدا ناغان ، در ساعت 4 عصر برگزار خواهد شد.

✅ بچه های عزیز دفتر موفقیت و ایده هارا با خودتان بیاورید.

موضوع نشست: اشعار اربعین

✅منتظر حضور سبز شما نویسندگان و شاعران خلاق و توانا هستیم 🌺

نشست هم اندیشی نقد ترانه ی داوار در کتابخانه عمومی ناغان برگزار شد.

در روز شنبه ۱۱ شهریور ماه۱۴۰۲ تعدادی از اعضای انجمن شعر و ادب عباس ارشاد در جلسه ی نقد و نظر ترانه ی داوارشرکت داشتند .

قرار است ترانه ی داوار نماد موسیقایی جشنواره شعر داوار ناغان شود.

گلشت: ویژه نامه  داخلی بنیاد ایران شناسی شهرکرد

گلشت: ویژه نامه داخلی بنیاد ایران شناسی شهرکرد

بیان یک مثال در مورد دروغ در فرهنک بختیاری

آموخته های جلسه 333 انجمن های ادبی ناغان

گزارش جلسه سیصد و سی سومین نشست انجمن های ادبی ناغان در خبر قبلی منتشر شد . قصد دارم نکاتی که در این جلسه آموختم و آموزنده بودند را نیز با مخاطبان این رسانه به اشتراک بگذارم. آقای سیاوش فتاحی ( حدود سن 75 سال)در این نشست گفتند در دوره دوم ابتدایی در روستای قدیم ناغان(شهر فعلی ناغان) یکی از دانش آموزان مشق هایش را برادرش که دستخط خوبی داشت نوشت. معلم کلاس به وی مشکوک می شود و به او می گوید: آیا این مشق هایت را خود نوشتید؟ او به دروغ گفت: بله. با امتحان کردن نوشتن دانش آموز دروغ وی بر ملا می شود چون دست خط وی متفاوت بود. تا اینجای داستان برای ما بعد از گذشته حدود 45 سال از گذشت این اتفاق یک رویداد معمولی است و ممکن است یک دانش آموز هم مشق هایش را کسی دیگر بنویسد یا از ترس تنبیه معلم دروغ بگوید. اما واکنش دیگر دانش آموزان مدرسه برای ما جالب و شنیدنی شد. آقای فتاحی در ادامه گفتند: فردای آن روز دانش آموزان مدرسه با صدای آرام در گوش همدیگر پچ پچ می کردند که فلان دانش آموز دروغ گفت و دروغ گفتن را عیب بزرگی می دانستند و آنقدر برای شان دروغ گفتند زشت بود که حتی با صدای بلند در جمع خودمانی آن را نمی کفتند. این داستان یک داستان واقعی است که زمانی نه چندان دور در سرزمین ما چقدر دروغ گفتن، عیب بزرگی بود و کسی که دروغ می گفت چقدر به بدنامی متهم بود و دروغ دگویان انقدر اندک بودند که انگشت نمای خلق بودند. اما الان چه؟ آیا دروغ گویی عادی نشده؟ و دروغگو تطهیر؟ این را نوشتم تا آینده گان بدانند فرهنگ یک سرزمین چطور دچار تغییر و تحول می گردد و هنجارهای اجتماعی چگونه دستخوش تغییر می گردند.

نویسنده: ناصر حسین پور

چند پیشنهاد برای حفظ زبان بختیاری در این نشست مطرح شد از جمله:

1- ساخت ترانه های با محتوا و غنی بختیاری

2- ساخت آثار نمایشی بختیاری و فیلم نامه ها به زبان بختیاری

3 - تبادل فرهنگی و هم اندیشی در بستر فضای مجازی و حضوری

4- ارتباط انجمن های ادبی استان با هم در قالب شرکت در نشست های ادبی همدیگر.

5- معرفی و تجلیل مفاخر زنده ی معاصر بختیاری به نسل نوجوان و جوان در نشست های ادبی در قالب دعوت از آنان در جلسات یا خوانش و معرفی آثار آنان.

انجمن های ادبی ایل یار اردل و شهرستان کوهرنگ،  میهمان 333 مین نشست انجمن های ادبی  ناغان شدند.

انجمن های ادبی شهر ناغان در سیصد وسی سومین نشست خود، در تاریخ ۱۴۰۲/۶/۸ میزبان انجمن های ادبی ایل یار اردل و شاعران جوان شهرستان کوهرنگ بودند.

خانم هانیه احمدی که مجری این جلسه بودند با شعری زیبا جلسه را شروع کردند و بخش اول را به داستان خوانی اعضاء کودک و نوجوان انجمن اختصاص دادند و ادامه جلسه را به دبیر انجمن های ادبی ناغان ، آقای ناصر حسین پور سپردند و آقای تیمور کیانی با خوانش شعری لری بختیاری آغازگر بخش دوم این نشست ادبی بودند ، و بعد از آن آقایان فرزاد قنبری ، حسن نجفی به شعر خوانی پرداختند و آقای فرزاد کیان پور شعری از آقای ناصر حسین پور از کتاب فرا اشتیاق خواندند.

سپس خانم ها: ناهید بهارلو ، لیلا برخورداری شعری لری و سحر رفیعی و هانیه احمدی شعری با موضوع محرم و خانم مژگان رئیسی شعری نو از کتاب شادی زار از آقای حسین پور خواندند.

در این میان از مهمانان پذیرایی شد.

سپس آقای هدایت الله دارابی و آقای ناصر حسین پور به شعر خوانی و آقای سیاوش فتاحی به خاطره گویی پرداختند.

مهمانان جلسه : آقایان: تیمور کیانی ، فرزاد قنبری ، فرزاد کیان پور ، حسن نجفی بابادی.

اسامی عزیزانی که در این جلسه حضور داشتند به شرح زیر می باشد:

آقایان: ناصر حسین پور ، سیاوش فتاحی ، هدایت الله دارابی ، امید ظفریان ، امیرارسلان برخورداری

خانم ها: ناهید بهارلو ، لیلا برخورداری ، مژگان رئیسی ، سحر رفیعی ، حلیمه نظری هانیه احمدی ، درسا کریمی ، بهدیس برخورداری ، غزل کمالی ، طناز یوسفی ، ستیا شیروانی ، آنیتا شیروانی ، نیکا کمالی .

اعضای انجمن عباس ارشاد ناغان با شهردار ناغان دیدار نمودند.

در شامگاه روز سه‌شنبه ۷ شهریورماه سال ۱۴۰۲ تعدادی از اعضای انجمن شعر و ادب عباس ارشاد ناغان با آقای مهندس حمید گودرزی فرد شهردار محترم ناغان دیدار نمودند و در خصوص برگزاری چهارمین جشنواره استانی شعر داوار ناغان و تکمیل سالن خانه ی هنرمندان ناغان بحث و تبادل نظر نمودند.

اعضای انجمن:

هدایت الله دارابی و ناصر حسین پور و ارسلان نامدارپور در این نشست حضور یافتند.

اعضای انجمن شعر و ادب عباس ارشاد ناغان در جلسه انجمن ادبی ایلیار اردل شرکت کردند.

در روز سه‌شنبه تاریخ ۷ شهریور ۱۴۰۲ با دعوت انجمن ادبی ایلیار اردل آقایان هدایت الله دارابی، ناصر حسین پور و ارسلان نامدار پور در جلسه ی انجمن ایلیار حضور یافتند.

آقای حسین پور چند دوبیتی، آقای دارابی ۲ شعر با موضوع زینه خواندند و ارسلان نامدار پور ۲ تصنیف را اجرا نمودند.

در این نشست آقایان: حسینی، حسن نجفی، باقر ظفری، تیمور کیانی، عیدی،حسام،سلیمانی همراه برادرش،

و خانم ها؛ اسدی و ...

حضور داشتند.

ایلیار اردل ایل یار اردل  انجمن شعر و ادب عباس ارشاد ناغان

اطلاعیه جلسه   ۱۴۰۲/۶/۸

درود 🌷

نشست انجمن های ادبی عباس ارشاد و مهرداوار ناغان در روز چهارشنبه ۸ شهریور ماه در کتابخانه دهخدا ناغان در ساعت ۴ عصر برگزار خواهد شد.

✅ بچه های عزیز دفتر موفقیت و ایده هارا با خودتان بیاورید و ادامه داستان زیر را بنویسید:

مریم دانش آموز متوسطه ی اول همراه خانواده اش از ناغان به شهرکرد مهاجرت می کنند و از دوست صمیمی خود مهسا که ۵ سال با هم همکلاسی بودند جدا می شوند...

✅منتظر حضور سبز شما نویسندگان و شاعران خلاق و توانا هستیم 🌺

به زودی فراخوان چهارمین جشنواره استانی شعر داوار(مادرانه) ناغان منتشر می شود.

زمان آیین پایانی این دوره احتمالا هفته پایانی مهرماه است.

«عشق یا نفرت؟! تلخ یا شیرین؟! دور یا نزدیک؟! شک یا یقین؟!انتخاب با توست!

ای انسان در روح خود چه می دَمی؟ عشق یا نفرت؟!

چون‌ عشق باشد، سرمستی و حال، چون نفرت، زهریست بر احوال.

و ....

من کیستم؟! برای چیستم؟! از آنِ کیستم؟! برای چه زیستم؟!

فَرَحم یا غمین؟ تلخم یا شیرین؟! دورم یا نزدیک؟! شکم یا یقین؟!

نمی دانم!!!!!

این روزها درمیان تضادهای زندگی گُم شده ام، می گردم تا شاید خودِ خویش را بیابم.

# دل نوشته

زندگانیِ گُنگ

مینا حقیقی

شعری تقدیم به سردار شهید حاج قاسم سلیمانی

قلم وضو گرفت

به خون نوشت شهادت

دعای عاقبت به خیری یعنی همین که

از خدا بگیری نمره ی عاشقی را به نهایت

قبول شوی ز عشقت

و خدا به تنت کند، لباس رضایت

و مفتخر شوی به نوشیدن جام شهادت

سراینده؛ ناصر حسين پور

منبع: کتاب نامکان آباد

آخرین مهلت فراخوان انتشار ؛ خاطره ، ضرب المثل و متل های محلی بخش ناغان.

آخرین مهلت ( فراخوان انتشار؛خاطره، ضرب المثل و متل های محلی بختیاری) تا روز دوشنبه ۱ آبان ماه است.

رها

زمین زیر پایت می دود تا تو را به مقصد برساند فقط کافی است بخواهی.

خورشید برایت طلوع می‌کند تا تو روز جدیدی را شروع کنی؛ فقط کافی است بخواهی.

آب به سمت تو راه می افتد که تو را سیراب کند؛ فقط کافی است بخواهی.

آرامش تو را در آغوش می گیرد فقط کافی است آغوش خود را باز کنی و بخواهی.

امروز سرشار از آرامش هستم چون فقط می خواستم .‌‌..