سیصد و بیست و یک مین نشست و دورهمی انجمن های ادبی ناغان.

درود 🪴

سیصد و بیست و یک مین ، نشست انجمن های ادبی عباس ارشاد و مهرداوار ناغان؛ در روز چهارشنبه 31 خردادماه ، ساعت ۱۶ در سالن هلال احمر ، طبقه زیرین کتابخانه علامه دهخدا ناغان برگزار شد.

خانم زهرا بابازاده مجری این جلسه بودند و با متنی ادبی نشست را آغاز کردند‌ و اعضاء داستان شأن را درمورد فرشته ی آرزو خوانند. در این میان استعداد های در بخش شعر درخشیدند : مهسا دارابی ، سایه مردانی ، آرتمیس حسین پور ، در ادامه؛ خانم عسل رفیع زاده برای حضار شعری را با موضوع «بختیاری » اجرا کردند. انجمن های ادبی این نگرش را دارند که، در آینده ی نه چندان دور ، شاهد درخشش خانم رفیع زاده خواهیم بود.

دبیر انجمن های ادبی ؛ آقای ناصر حسین پور در همان وقت، تکلیفی با عنوان «بهار» در قالب متن ادبی دادند.

سپس با نقد شعری از خانم سحر رفیعی ، جلسه به پایان رسید.

نویسنده کتاب کوه و کوهیار(خانم زهرا بابازاده)به وبلاگ نویسان پیوست

خانم زهرا بابازاده که به جمع وبلاگ نویسان اضافه شدند ، با کمک و راهنمایی های آقای ناصر حسین پور و ایشان از برگزاری یک کارگاه وبلاگ نویسی در تیر ماه برای اعضای انجمن خبر دادند.

http://zahrababnaghan.blogfa.com

چهارپاره ی از چوپی آواز به سروده مرید محمدی

"سرزمین چهارمحال و بختیاری"

اویدن پیایل به تی آشکاری

چی افتو که زیده زکه آسماری

به که زیده افتو وریسین که حالا

سوارون رسسن سی دشمن شکاری

تو سردار مهری ، دلیری، رشیدی

تو فاتح به کرنالی و قندهاری

تو تش وندیه مین دل دشمنامون

به تاریخ ایران ، گو نامداری

تو چی افتوی مین ایل و محالا

درخشان چی خورشید فصل بهاری

بیو تا بو ینن که تو شیر مردی

تو دشمن ستیزی ، گو سربداری

بیاین بیاین به تیمون دیاری

سر راهتون گل انیم یادگاری

به هرجا بری پاونی من تیاسون

منه چارمحال منه بختیاری

بیو تا بریم سوزه و دشت شیم بار

به منگشت و تاراز و که آسماری

که افتو زنه قله هانه دم صو

نه مهنین کر و کول و با رنج و خاری

سر و حونمون پای فدا ملک ایرون

که از او گریدم رنگ بهاری

ز جونم مبادا غمت پر بگیره

که با عشق تو جون گریده قراری

وطن سرزمین گل مهربونی

پر از شور و شادابی و استواری

به ای فصل و ای سرزمین خدایی

چه خوبه که با هم کنیم میل یاری

دل تش گرده از ای آه و دردت

به قربون دلتنگی و رنگ زرد

به قربون او کاکل خینی تو

بگو خاطراتی به مو از نبردت

به ایرونیون صد هزار آفرین باد

همیشه بهارا بهار برین باد

به این ملت دین مدار الهی

عنایاتی از سید المرسلین باد

وطن سی تو بهتر بود از دل و جون

به خاک و طن بهترین جان نثاری

به تیمون نویده به عالم دلیری

چی رزم آورون و گو بختیاری

فراخوان جذب نیروی هنری و تست بازیگری ؛ انجمن هنری ایل وگ

فراخوان جذب نیروی هنری و تست بازیگری توسط انجمن هنری ایل وگ

زمان : روزهای دوشنبه تا چهارشنبه ساعت ۱۰ تا ۱۴ به اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان اردل مراجعه فرمائید

زمان تست چهارشنبه ۳۱ خرداد (ساعت ۱۳)سالن مهرگان

همایشی ویژه برای گرامیداشت روز ادبیات کودک

در ۱۸ تیرماه انجمن ادبی کودک و نوجوان مهر داوار ناغان یک همایش ویژه برای گرامیداشت روز ادبیات کودک برگزار خواهد کرد.

در این روز از برگزیدگان مسابقه اجرا و گویندگی، شعر و دلنوشته تجلیل به عمل می آید.

ناغان

این مطلب از وبلاگ ناغان شهری در چهارمحال و بختیاری رونوشت شد.

وبلاگ ناغان، شهری از چهارمحال و بختیاری
شهر ناغان
(نگین زاگرس)
این مطالب با مطالعه منابع مختلف و مشاهدات توصیفی و عینی جهت شناخت هر چه بیشتر شهر ناغان از زوایای گوناگون از جمله فرهنگ، تاریخ، اقتصاد، مناطق گردشگری، موقعیت جغرافیایی، مسائل اجتماعی سیاسی و ...، نوشته شده است و سعی شده است که بدون سوگیری نسبت به مسائل مختلف گرداوری و نگاشته شود.

برای دیدن عکس ماهواره ای بر روی لینک زیر کلیک کنید:
عکس ماهواره ای ناغان
شهر ناغان از توابع شهرستان کیار و در استان چهار و محال بختیاری واقع است. این شهر از طرف شمال به تالاب سولقان از طرف جنوب به معدن خاک نسوز دوپلان و از طرف شرق به کوه کلار و سبز کوه بختیاری و از طرف غرب به سیاه کوه و شهر اردل مشرف می شود. از لحاظ آب و هوایی منطقه ای سرد سیر می باشد . مساحت این شهر تا شهرکرد مرکز استان چهارمحال و بختیاری ۷۸ کیلومتر است این شهر در مسیر جاده شهرکرد-اهواز قرار گرفته است و فاصله این شهر تا شهرستان اردل ۱۲ کیلومتر می باشد. ناغان دامنه کوه معتدل و هوای متمایل به سردی واقع است و آبش از چشمه و رودخانه تأمین می شود جاده تاریخی دزپارت (دژپارت) از کنار این شهر می گذرد. این شهر در میان باغهای میوه اطراف آن قرار گرفته است. وسعت شهر ناغان ۳ کیلومتر مربع می باشد و مساحت قانونی شهر ۱۷۲۸کیلومتر مربع می باشد. بر اساس آمار سال ۱۳۸۷جمعیت برابر با ۶۶۰۳ نفر بوده است. زلزله ای که در فروردین سال ۱۳۵۶ هجری شمسی (۱۹۷۷میلادی) در شهر رخ داد و باعثی ویرانی کامل این شهر گشت، موجب شهرت این شهر شد. ناغان نیز در سال ۱۳۸۷از شهرستان اردل جدا و به شهرستان جدید کیار ملحق شد.
پیشگفتار
تاریخ گرایی از زمان پیدایش علم خواندن و نوشتن آغاز شد و هر گروه از مردم جهان برای خود تاریخ یا افسانه ی تاریخی دارند. مردم بختیاری نیز به تاریخ دلبستگی داشته چنانکه می دانیم همگان از علم خواندن و نوشتن بهرمند نبودند تنها عده ی کمی صاحب این توانایی بودند که به ثبت رویدادها می پرداختند. اما متأسفانه این گونه کتب تاریخی در اثر جنگها و شورشهای اقوام مختلف از میان رفته و با وجود قدمت چندین هزار ساله ی قوم بختیاری کتابی که گویای زمانهای بسیار دور باشد در دسترس نیست تنها از زمانی که ملتها به کشور های یکدیگر مسافرت کردند و به یادگیری زبان بیگانگان و ترجمه ی کتب تاریخی پرداختند تا اندازه ای لکه های تاریک تاریخ ایران باستان کنار رفت و باستان شناسی به یاری تاریخ بر خاست و کشف لوحه های زرین و کتیبه های سنگی و مجسمه های شوش به افسانه های مردم بختیاری جان تازه ای بخشید . شهر فعلی ناغان هم به عنوان خطه ای کوچک از سرزمین بختیاری قسمتهای مهمی از وقایع و رویدادهای تاریخی که در این سرزمین اتفاق افتاده را به خود اختصاص داد با این وجود تنها عده ای ار محققان خوش ذوق به جمع آوری و استخراج تاریخ شهر خود از خلال کتب تاریخ بختیاری مبادرت ورزیده تا اینکه زمینه لازم جهت آگاهی نسل آینده و تحقیقات برای محققین بعدی را فراهم آوردند .
اوضاع تاریخی و جغرافیایی

وجه تسمیه ناغان
باید گفت دقیقا علت نامگذاری ناغان به این نام مشخص نیست اما چند گمانه وجود دارد؛
نوغان به معنی کرم ابریشم گرفته شده است که به علت رشد و نمو فراوان درخت توت و کرم ابریشم در قدیم الایام در این منطقه و نیز عبور راه فرعی جاده ابریشم از شهر ناغان با 500 سال قدمت تاریخی، این مکان را به این صورت نامگذاری کردند. به مرور زمان کلمه نوغان به ناغان تبدیل شده است. در فرهنگ معین جلد ششم اسمی از ناغان برده شده است که در آن ناغان ده،دهستان،پشتکوه بخش اردل شهرستان شهرکرد و استان دهم اصفهان است. گمانه دیگر آن است که اگر کلمه نوغون را با کلمات مشابهش در زبان اوستا مثل نوه (که در زبان پهلوی نوی به کسر نون و سکون واو تلفظ می‌شود و به معنی دلیر و نیرومند و زیبا و شجاع است و هنوز در زبان کردی به کار می‌رود) مقایسه کنیم به این نتیجه می‌رسیم که به احتمال زیاد به مناسبت دلیری و مردانگی مردم آن و یا نوسازی و زیبایی به این اسم خوانده شده باشد.

چگونگی انتخاب ناغان جهت سکونت دائم
ناغان منطقه ای سرسبزی است که در دامنه سبز کوه بختیاری قرار دارد . در زمان نادر شاه افشار وقتی نادر از فتح هند به ایران برگشت در ایران وشهر شیراز آشوبهایی بر ضد دولت افشار صورت گرفت. نادر شاه برای آرام کردن شهر شیراز عده ای از آنها را به زور از آنجا خارج ساخت و راهی کوههای بختیاری کرد این گروها در غالب گروههای خویشاوندی تا منطقه ناغان امروزی رانده شدندو وقتی به ناغان رسیدند چون ناغان منطقه ای خوش آب و هوایی بود در آنجا سکونت کردند و در کنار تالاب سولقان روزگار میگذراندند اما چون منطقه چغاخور خان نشین بود اجازه نداشتند رمه های خود را در آنجا ببرند در غیر این صورت باید به خان باج می پرداختند در منطقه پایین ناغان یعنی گردنة باجگی

ران هر که از گردنه می خواست عبور کند باید باج می پرداخت به همین علت بین دو کوه در دشت ناغان سکونت دائم گزیدند.

اوضاع ناغان در زمان خوانین
همچون تمام نقاط کشور این شهر هم روزگاری جایگاه حکمرانی خوانینی که نماینده پادشاهان قدیم بودند، بود. خوانین در کنار تالاب سولقان مستقر بودند و تمام چراگاه در اختیار آنها قرار داشت و اگر کسی از افراد عادی و رعیت و حتی حیوانی از آنها وارد چراگاهشان می شد کشته می شد. اربابان(خوانین) هر روز صبح اوامر خود را توسط جارچی به رعیت دستور می دادند که مثلاً امروز برای کار درو به ۵۰ نفر احتیاج داریم همه بیایند. اولین خان ناغان سردار اسعد بختیاری بود. او یازده پسر داشت. پس از او محمد جواد سردار اقبال خان معروف بود که از لرستان به اینجا امد او سردار نام آوری بود و در جنگهایی که میان قبایل دیگر صورت گرفت پیروز شدند و سردار فاتح نام گرفت. پس از او تا ۱۴سال خانها حکومتی بر ناغان نداشتند فقط از سوی سردار اقبال وکیلی گماشته شد تا به کار رعیت نظارت کنند. رعیتها بر سر زمینهای خان کار می کردند و تمام محصول به خان تعلق داشت و سهمی بخور و نمیر به رعیت واگذار می شد. پس از سردار اقبال، تیمور خان سال ۱۳۲۰خان منطقه شد. تیمور خان دو دختر داشت که هر دو در قلعه ای که از زمان سردار اسعد ساخته شد سکونت داشتند، تیمور خان به مرمت قلعه پرداخت و آن را مرکز فرماندهی خود قرار داد. پس از تیمور خان چون وی پسری نداشت که جانشین او شود حکومت خوانین به پایان رسید. زمینهای تیمور خان تماماً توسط دو دخترش در سال ۵۵فروخته شد و از رعیت آنهایی که متمول تر بودند زمینها را خریدند و در سال ۱۳۴۰ اصلاحات ارضی توسط حکومت پهلوی صورت گرفت که در ناغان سال ۱۳۴۸زمینهای اطراف همه قباله دار شدند و به مردم منطقه واگذار شدند و حکومت خوانین برای همیشه پایان پذیرفت.

لشکرکشیهای ظهراب خان به ناغان وچگونگی سقوط او

ظهراب خان، فرزند ابدال، خان روستای چهرازبود که شش برادر دیگر به نامهای عزیزالله خان، حبیب الله خان، فرج الله خان، مهراب خان، خلیل و کریم خان داشت که هر کدام خان منطقه ای بودند. ظهراب خان برای رسیدن به حکومت در ظلم و بیدادگری حدی نمی شناخت. وی کوشش بسیار داشت تا مردم ناغان را مطیع خود سازد ولی مردم ناغان که تا آن زمان به کسی وابسته نبودند حاضر به اطاعت از ظهراب خان نشدند و او هم به غارت ناغان پرداخت اهالی که قدرت مبارزه با ظهراب خان را نداشتند از روی ناچاری یکی از بزرگان خود را به نام لطفعلی فرزند کرم را نزد کلبعلی خان ، خان چغاخور فرستادند و پس از مذاکرات قراردادی بین آنها بسته شد اولاًمردم ناغان از وابستگان کلبعلی خان باشند و او را اطاعت کنند و ثانیا از هر ملک ناغان مقدار شش من گندم و جو به کلبعلی خان بدهند. همین که خبر به ظهراب خان رسید دستور قتل لطفعلی و غارت ناغان صادر شد. لطفعلی از راه معروف به چالدون به چغاخور فرار کرد و اوضاع را به کلبعلی خان گزارش داد و خان به او گفت حال که قدرت مقابله با ظهراب خان را ندارید کاغذ قرارداد را به من پس بده او هم مقداری تفنگ و باروت که در چغاخور داشت به اوداد تا با ظهراب خان بجنگند. دو روز بعد مردم ناغان چهراز را محاصره کردند و جنگ سختی در گرفت و چندین نفر کشته شدند. ابراهیم زمانی و رجب فرزند برخوردار از کشته شدگان بودند. این عمل ظهراب خان را بی اعتبار کرد و ظهراب خان به تهران رفت تا آب رفته را به جوی بازگرداند و موفق شد حکم حکومتی تمام ایل دورکی را بدست آورد وقتی خبر به کلبعلی خان رسید رؤسای طوایف را احضار کرد پس از مشورت قرار شد به هر ترتیبی که شد حکم را از ظهراب خان بگیرند پس از طرح نقشه ۱۰۰سوار از ایل زراسوند با ریاست ملا علی احمدی و میرزا علی داماد کلبعلی به استقبال ظهراب خان رفتند و در تنگ خراجی در بین راه ظهراب را پیشواز نمودند و زبان به ستایش او گشودند و به خان خوش آمد گویی کردند و گفتند: زیارت حکم شاه از فرایض است و ظهراب خان هم فریب خورد و حکم را بیرون آورد و به ملا علی احمدی داد او هم حکم را برداشته وبه طرف چغاخور فرار کرد. خان هم به تهران برگشت و چگونگی را به عرض درباریان رساند آنها هم گفتند آن کس که حکم را گرفت شایسته حکومت است. پس از این مجرا ظهراب خان در تهران ماند تا چشم از جهان فرو بست ربایندگان حکم نام ظهراب خان را پاک کردند و نام کلبغعلی خان را در آن نوشتند.

برافتادن نفوذ خوانین
در سال ۱۳۰۵ نورالدین از تهران به شهرکرد وارد شد و اداره دارایی را پایه گذاری کرد و از خوانین خواستار مالیات گردید. چندی بعد سلطان سیدرضا مشیری از طرف وزارت جنگ برای خلع سلاح و جمع آوری اسلحه به چهارمحال و بختیاری آمد این فرد با خوانین از در سازش در آمد و به گرفتن اسلحه مردم بی گناه پرداخت. در این دگرگونیها بیش از پیش ستم می نمودند و برای اولین بار خانه محمد درویش ریئسی ناغانی را که در کشته شدن سربازان شلیل نا فرمانی کرد غارت نمود. محمد درویش ریئسی به اصفهان رفته و ستمگری خوانین را تلگراف زد. در همین ایام بود که ادارة ثبت املاک و اسناد تأسیس شد. خوانین که آگاهی بیشتری داشتند بر ان شدند که املاک خود را به ثبت برسانند و در این بین زمینهای دیگران را هم به مالکیت خود درآورده بودند. کسانی که به کارهای ثبتی آشنایی داشتند به ثبت انها اعتراض کردند و نیز اهالی ناغان به ثبت سردار اقبال اعتراض کردند. سر انجام اتحادیه چهار محال و پشتکوه پایه گذاری شد. پس از چند روز مهدی والی پور از اهالی اصفهان به ناغان امد و چگونگی احداث اتحادیه در چهارمحال را با محمد درویش و خانجان و دیگر اهالی ناغان باز گو نمود. همه از این کار استقبال کردند و تمام اشخاص برجسته ی روستاههای پشتکوه را به ناغان دعوت نمودند و مجلس عمومی در خارج از ناغان در مزرعه ای به نام گردو خل که بسیار با صفاست تشکیل داده و پیمان نامه ای نوشته شد که به امضاءهمگان رسید. متأسفانه این سند تاریخی نگهداری نشد و از بین رفت. از آن پس والی پور و محمد درویش ریئسی و خانجان بهرامپور ناغانی و میرزا قلی نوریزاده به چهار محال رفته و در منزل آقا حسین جوانبخت قهوه چی مراسم آشنایی و عهد و پیمان مجدد بین سران چهارمحال و پشتکوه برگزار شد. در سال ۱۳۰۶بود که برای اولین بار مظفر الملک از طرف وزارت کشور به حکومت شهرکرد برگزیده شد. خوانین این پیشامد را نا گوار دیدند و مخالفت خود را نشان دادند، برای همین حکومت شهرکرد بر ان شدند که همگی را به سختی گوشمالی دهند، چون در چهارمحال حکومت کشوری بود اهالی ناغان را مشمول سرکوبی قرار داده و تلگرافهایی بر ضد این مردم به دولت فرستاده وآنها را آشوبگر معرفی کرد. در تابستان ۱۳۰۶ اردوی یکصد هزار نفری که از طوایف زراسوند برای غارت حرکت کردند. البته دو روز قبل از حرکت شان دو نفر از کلانتران زراسوند به نامهای رستم محمدی و الارحیم خان پنهانی خبر دادند که ناغان به زودی غارت میشود و اهالی کالا و اشیاء قیمتی خود را در کوههای مجاور پنهان کردند. پس از دو روز اردوی سردار اقبال و سردار فاتح به دستور امیر جنگ و منوچهر خان اسعد حاکم بختیاری مبادرت کردند و وارد ناغان شدند، ولی پیش از رسیدن غارتگران، اهالی به کوه پناه بردند ودر گردنه دوپلان و سراسر آن سکنی نمودند در سنگر گردنه دوپلان محمد درویش ریئسی و خانجان بهرامپور و رضا نامدارپور و مهدی والی پور و میرزا قلی نوریزاده و کربلایی عبدالحسین جمشیدی و ... قرار داشتند. همین که لشکراز غارت فارغ شدند برای دستگیری والی پور و محمد درویش به طرف گردنه دوپلان حرکت کردند، وقتی در تیرس سنگر آمدند محمد درویش سنگی که جلوی سواران بود هدف قرار داد، ناگهان گرد و خاک از سنگ بلند شد سواران بختیاری اجازه خواستند که با یورش سنگرها را تسخیر کنند، ولی سردار فاتح و سردار اقبال جلوگیری کردند. از اردل پشت قرآن را امضاء نمودند و برای مهدی والی پور و محمد درویش فرستاده و قول بخشودگی به آنها دادند. بعداز ظهر روز دوم قرآن و نامه ها را به آنها دادند و چون اعتماد نداشتند تسلیم نشدند و شب دوم رؤسای اتحادیه، سنگر را رها نموده و با استفاده از تاریکی شب به کوه سالدوران که بین جونقان و کاج است رسیدند. بامداد دو نفر ناغانی را برای آوردن خوراک به جونقان و کاج فرستادند. نفری که به کاج رفته بود به دست اولاد سپهدار دستگیر و زندانی شد و نفر دیگر به جونقان وارد شد و نامه را به سران جونقان داد و آنها هم نان ، پنیر، قند، چای و سیگار برای فراریان فرستادند و نامه ای به آنها نوشت که ترس در خود راه ندهید و وارد جونقان شوید و پس از رفع گرسنگی همان روز وارد جونقان شدند و از آنها پذیرایی شد. روز دیگر به هفشجان رفته و طبق قرار دهها جفت گاو از جونقان و هفشجان گرفته وبه شهرکرد رفته و به مظفر الملک حاکم کشور شکایت کردند و تلگرافهای زیادی به مراکز ارسال داشتند ولی هیچ مقامی اقدامی به عمل نیاورد. هر روز شاکیان به شهرکرد و اصفهان می رفتند و مأموران دولتی هم پیشامدها را گزارش می کردند. خانه آقا حسین جوانبخت قهوه چی مهمانسرای رایگانی بود که همه شب چند نفر از اهالی پشتکوه بویژه ناغانی ها در خانه او بودند. سر انجانم اتحادیه طوماری در چند متر پارچه سفید به این صورت تنظیم کردند.۱- همه با خوانین جبار مبارزه نمایند ۲- نسبت به دولت مرکزی وفادار بوده ۳- حقوق دهاتی که مورد تجاوز قرار گرفت مشترکاً رفع ظلم نمایند و آقایان والی پور و محمد درویش برای دادخواهی به تهران فرستاده و پس از رسیدن مرامنامه شکایتنامه خود را تسلیم نمودند. چند روز در تهران بودند که به دستور رضا شاه قرار شد یکی از آنها به حضور شاه برود که والی پور را برگزیدند. رضا شاه والی پور را مورد خطلب قرار داد که خوانین می گویند شما توده ای هستید؛ در جواب گفت علیحضرت قرآن را می توان همه گونه تفسیر نمود. در این مسافرت بود که رضاه شاه از رویداد آگاه گردید و برای

رسیدگی به غارت ناغان به مدعی العموم اصفهان دستور رسیدگی داد. مدعی العموم اصفهان و باز پرسی بنام سانی وارد ناغان شدند و با راهنمایی اهالی، آنها را به زندان قلعه سردار اقبال که در زیر زمین در بند و زنجیر بودند بردند و هشت نفر ناغانی را مورد بررسی کوتاهی قرار دادند و آزاد نمودند و روز دوم به اصفهان بازگشتند و آنچه را که دیده و غارتها را به تهران گزارش دادند و نتیجه ای به دست نیامد. در سال 1306 شمسی اهالی چهارمحال جلال مجتهد را کاندید وکالت مجلس شورای عالی تعیین نمود که به او رأی بدهند . خوانین عده ای از شهرکردیهای طرفداران خود را تحریک نمودند که سید قصد دارد که بچه ها ی شما را به سربازی بفرستد دو دستگی در شهرکرد شدت یافت و کشاورزان شهرکرد با بیل و کلنگ به جنگ با هم پرداختند و آقا جلال در این میان کشته شد . در سال 1307 مظفر الملک از حکومت شهرکرد بر کنار شد و یساری حاکم شد و رؤسای اتحادیه تلگراف زیادی مخابره کردند و کشتار آقا جلال و رفتار خوانین را گزارش کردند. خوانین که موقعیت خود را متزلزل می دیدند و هماهنگی سیاسی نداشتند، قبل از همه یوسف خان، امیر مجاهد، محمد جواد، سردار اقبال، محمد رضاخان، سردار فاتح در ارتباط جنگ شلیل از آینده خود بیمناک بودند به طرف تهران لشکر کشی کردند در پنهان کسان مورد اعتماد خود را در ایل بختیاری فرستاده و آنها را برای جنگ فرا خواند و با علیمردان چهار لنگ دیدار کردند و هم پیمان شدند.
سقوط خوانین بختیاری و مسأله کشف حجاب
از آنجایی که مردم کهگیلویه علاقه مند به غارتگری بودند اغلب با مردم میانکوه در جنگ و ستیز بودند که در همین درگیریها رزم جوی دلیر کهگیلویه به نام لهراسب باتولی کشته شد و بختیاریها در همه خاک کهگیلویه با جنگ و خونریزی جلو رفتند . آغاز سال 1313 بود که خوانین گنه کار به تهران احضار شدند. عده ای از آنها از جمله سردار اقبال، سردار فاتح، سردار اسعد اول، امام قلی خان ممسنی و حسین خان قشقایی تیر باران شدند و عده ای محکوم به زندان شدند و این پایان قدرت خوانین بختیاری بود بعد از این سرپرستی بختیاری به تیمسار سطوتی فرمانده تیپ اصفهان واگذار شد . سردار شاقلی به حکومت سردسیر بختیاری رسید و منطقه اردل و ناغان را مرکز فرماندهی خود قرار داد. بسیار بد رفتار بود وی قانونی وضع کرد که هر دامداری می تواند جواز یک زن را برای سرپرستی چوپانها اخذ نماید و دامداران کوچک باید پرونده یک زن را بگیرند. ایلات با پریشانی روبه رو شدند چون مجبور بودند مبلغ گزافی برای صدور جواز بپردازند تا بتوانند از جلوی ژاندارمری بگذرند. در مورد مسأله کشف حجاب از مردم خواست تا کت و شلوار بپوشند و شلوار دبیتها را پاره کنند و خواست که زنان را کشف حجاب نمایند. بیدادگری های او جان مردم را به لب آورد تا اینکه مردم به داد خواهی برخواستند دو بازرسی به نام های جوانشیر و اسفندیاری به اردل و ناغان آمدند و ماجرا را گزارش دادند ولی نتیجه ای حاصل نشد همچنین سروان شاه قلی دو نامه راجع به کشف حجاب به فریبرز کدخدای ناغان نوشت که به قرار زیر است: 16/2/1317 - کدخدای ناغان فریبرز چون تیمسار فرمانده معظم تیپ به این منطقه تشریف فرما خواهند شد لازم است با قید فوریت کلیه اهالی ناغان را خبر کنید که لباسهای جدید بپوشند و خانه هایشان را برای روز 22 اردیبهشت حاضر نمایند تا از نظر فرماندهی معظم بگذرند و اطراف آبادی را تمیز نمایید و راه سلوقان تا ناغان را ترمیم کنید هر گونه کوتاهی در این دستور شما و ریش سفیدان را شدیداً مسئول خواهد نمود. نامه دوّم: کدخدای ناغان فریبرز- طبق اطلاع ،اهالی ناغان هنوز کاملاً وضعیت سابق لباس خود را تغییر نداده وبعضی زنها چادر استعمال می نمایند نظر به اینکه تغییر وضعیت سابق و پوشیدن لباس زنانه جدید معمول و لباسهای قدیم به کلی منسوخ شده لازم است زنهای ناغان را دستور اکید در ترک لباس قدیمی داده در صورت تخلف اسباب مسئولیت برای شما و آنها در پیشگاه دولت فراهم خواهد شد.

اوضاع اجتماعی
نمای کلی شهر ناغاناز نظر اجتماعی
از نظر اجتماعی در ناغان مثل سایر شهرهای ایران تعصبات ملّی و مذهبی شدیدی حکمفرما بود و افراد جامعه سخت پایبند آداب و سنت و رسوم ملّی و شعایر مذهبی خود بوده اند. گرچه در این بین برخی اعتقادات به صورت عرفی رواج داشت. مثلاً در ناغان مسافرت در روز چهارشنبه را جایز ندانسته و روزهای شنبه به عیادت بیمار نمی روند و یا هنگام شب نباید ناخن دست و پا را کوتاه کنند و چیز های سفید رنگ و مخصوصاً نمک را بیرون از خانه نمی بردند و روزهای شنبه عروسی برگذار نمی کنند و عروس به خانه نمی آورند. چون زندگی خانواده ها بر پایه معتقدات مذهبی و ملّی قرار داشت داد و ستدها و مناسبات و روابط بین افراد تابع افراد دینی و سنن و رسوم ملّی و حل و فصل دعوای حقوقی و رسیدگی به بسیاری از مسائل اجتماعی در حیطه ی اختیارات و اقتدارخوانین و گاهی طبقه روحانی بوده، خوانین به.....

ادامه مطلب را از وبلاگ ناغان شهری در استان چهارمحال و بختیاری دنبال کنید

شعر اردل و ناغون شاعر وحید کیانیان

شعر اردل و ناغون شاعر وحید کیانیان

(شعر برگزیده جشنواره تمداربیت اردل ۹۶)
عاشقی همیونه دی وا دِله رسوا بکنه
جا خدا او تییله مِن دل مو جا بکنه
نگوده تنگمه هی غم به دلم تپناده
جور کهکش اُخو بندامه زیک وا بکنه
دِ پُکستم زبسی خردمه غم سی تو یکیم
سیچه وا سر دل هر کی یه غمه، با بکنه؟
مووتو عمریه نُممون سر زون جفتِ یکه
کی تَره اردل و ناغونه زیک تا بکنه
صحو زی بادِ کلو وخت اِشُرنه منه مال
قسمس دامه شَدهته یه وِلا وا بکنه
یه نفس بو پللت ار منه دِه دِر بخوره
مار و پینا کل چشمن تره همسا بکنه
غیردور تواِگشتم یونه جرمم که خدا
وسته ری لج که مونه بعد تو بی پا بکنه
صد وِلا زیدمه گِل هر دفه هم کل اِگِرم
یه مسلمونی نبی ای جرِ منجا بکنه
شاعر : وحید کیانیان

این شعر توسط خانم مریم بختیاری( محمدزاده) مریکی دکلمه خوانی شد.

تکلیف جلسه۳۱ خرداد ماه سال ۱۴۰۲

سلام بچه‌های خلاق و باهوش
برای جلسه ی بعد جواب این پرسش را بنویسید و با خودتون دفاترتون را بیادید:
🌱 فرض کنید فرشته ی آروزهای خدا بر شما نازل می شود و از شما می خواهد فقط یک آرزوی شما را برآورده کند. شما چه آرزوی می کردید؟ و چرا؟

شعر موسی و شبان به زبان بختیاری اثر کورش کیانی قلعه سردی

موسی و شبان

موسي و شبان/كورش كياني قلعه سردي

تقدیم به چوپانان دل برشته ی زاگرس
دید چوپونیِه موسی مِنه کینو که اگود
بارالها کُجِنی تا مو بِرووم جاته
سیزن و قرقره وردارُم و شو وا نَمِ دل
پُرِ سَوز مُهره و منگوله کُنم چوغاته
نِشتِ خارانه دِرارُم زِ مِن تنگه ی پات
پَل و پَهرو بزنُم پیرن و پا زاراته
چَمدونی ز کویت وِرده دوام ایدُمِتِس
تا بِتَمنی زِ مِنِس جووه و شولاراته
مَشک اَو یارم و وا گَرتِه اِشورُم سَرِته
وِ نِخونام اپِلِغنم شش و گنداراته
تیخِ نو یارُم و خُو ریشِتِه از تَه اِزَنُم
وِ نوک شونه کِرِنجی اِکُنُم زلفاته
نوک سبیلاته زنُم تا نرِه مِن پاله ی دو
وا نِمک پاک اکُنم زردی دِندوناته
اَر بخَوسی سرُم اینُم به سرِ زونیِ راس
پَرِِ دار ایکَنُم و باد اِزَنُم گرماته
چُرت اگر بُردِته نَهلُم بکنه وَشخِه کسی
پَشخه نَهلُم بخوره قند کَدِ لوواته
سیت دوتا برزیَری خونُم و شَوخی و بَلال
خَو که بُردِت ز حنا رَشت اکُنم پنگاته
آسیو اَر که نبو گِی خوم و خوت گِرده خوریم
خَرُمه یارم و خوم بار اکُنم باراته
ایچو موسی ز پس بَرد چرَگنی چوپون
دَمِ دونِت بِنِه و گالِه مَزَن کُرفاته
جِند به نُفتِت بزنه رَبٌه ستایش نکُنی
مر خدا فِرک اکُنی تاتِته یا وازاته
که چونو هر چه ز زونِت ادرا بِس اگویی
هفت پشت پدرت لایق لیچاراته
چُو بِتَمنُم مِنِه دونِت که ز پشتت بدرا؟
حیف و صد حیف که دا زینه گَپم خرزاته
مر خدا چی تونه که جومه و تُمبون کنه پا
شِش و گَندار فقط مِن سَر و مِینا داته
مَر نخوندی به قرونا که خدا جور تَشِه؟
سی چه لر دشمن درس وقلم و ساواته؟
اَر خدا مثل مو حرفای لران ای فهمی
شَو تَش اینا همه ی طایفه و ایلاته
حرف مُفت اَر بزنی بزگَلِتِه گرگ اِخوره
توبه کن زیتَر اگرنه ته جَندَم جاته
آبرو هر چه لره بُردیِه تِی حضرت حق
قُلف کن زونِتِه زیتر که کِلیتِس ناته
شون کوه گرزه به گل کفت و وریستا سر پا
لیوه ووبید و گِریوِست و اگو هیهاته
اَقِه س دِرد و دو تا چاسِه پتی كِرد و گُرود
به کُه و دار و گَر و برَد اِزِی کُلماته
شون که رینه به خدا برد و کُچُک وَند و اگو
جا سگُم ار نکُشم شَو مِنه خَو موسی ته
حضرت حق ز ته عرش غُرُمنی موسی
شونه کو ار خوسه وندَک دم او بالاته
چند تَری راس و درو حرف دراری کُرِ چِل
وا بدُم وا چِر و چو تَش بزنِن توراته
وا بدم از پل شالو بکنن شَو شِوِرِت
هر کجا سیل ایکنم آه یکی دینداته
ایچو او رویِه نه نیله که شَق اوبو به گَلاک
مردم لر مِلَحونن اِبَرِن ما گاته
لرِنه ساده نبین نیست بنی اسراییل
اینو تِلنِن به وَر گُرز سرا ماراته
سی چه نسبت به مو دل مردمنه سرد اکُنی؟
ول کني حمد و ثناخوندن وامیراته؟
ار مو هم ره وه زبونا دل مردم نبرُم
په چطوری کِل یک رد اکنم کراته؟
گر چه از چِنچِنَکا سختتره لهجه ی لر
دل لر پاک تر از چشمه ی او کُه ماته
سر درارم مو ز زونا همه نیخا تو بگی
اشکنادی دل چوپونم و دینِس ناته
جَلد رو دیِنس و هر طور اتَری والونِس
بگو وُر گرد و بیو سر دو تیا خوم جاته
من فِراضین مو دِشنوم و دعا هُم وزنن
من مُوازین مو نیکی و گناه هم ذاته
جُست چوپوننه موسی ولی از قدرت حق
دید حرفای دلس قُرص تر از آیاته
گو بگو هر چه دل تنگِت اخو از یو به بعد
... به گور بو که نَشتُم بزنی حرفاته
تا تری شُرگ ِخدانه بکو وا لهجه لری
سی خدا ترجمه کردم همه ی درداته
بَردِ الفاظ لره کِهیه جواهر کورش
وا بمیری که لرون درک کنن شعراته

متن ادبی فارسی - بختیاری برای تمرین،مسابقه و اجرا و گویندگی ؛  معرفی استاد مسعود بختیاری

یه جا همۀ قهقهۀ کوگ دَرینه
دادِن به تو تا ختم کُنن خونده گرینه
تو جورِ کُناری گله از بخت چه داری؟
مَردم اِزَنِن بَرد ، درختا ثمرینه
داس مه نو وَستِ به من کشتۀ کهسار
بهمن مو دلم خینِ بخون بَرزِیَرینه

به نام خدا در شروع کلام
حضور عزیزان بگویم سلام

اول سلام و بعد سلام و سپس سلام
با هر نفس ارادت و با هر نفس سلام
سلام و عرض ادب و احترام دارم محضر شما، اساتید فرهیختگان ارجمند و صاحبان ذوق و هنر
اینجانب ..... با افتخار مجری نخستین همایش نکوداشت«استاد مسعود بختیاری» هستم
این همایش به همت « انجمن شعر و ادب عباس ارشاد ناغان » و با همکاری شهرداری ناغان در حال برگزاری ست.
شعری که در آغاز سخن برای تان خواندم از آقای کورش کیانی فله سردی در وصف «زنده یاد استاد مسعود بختیاری است».
بهمن علاءالدین (متخلص به مسعود بختیاری) خواننده، ترانه سرا و آهنگساز مشهور بختیاری روز “بیستم مهرماه سال ۱۳۱۹ در شهرستان” مسجدسلیمان” و در خانواده ای پرجمعیت متولد شد.
بهمن علاءالدين خواندن آواز و سرودن ترانه را از همان سالهاي دوران تحصيلات ابتدايي در "لالي" و به صورت غيرحرفه اي آغاز کرد و از سال 1350 با ارايه نخستين و جاودانه ترين اثر خود" دختر لچک ريالی" آغاز کرد و با ورود خود به عرصه موسيقي، موسيقي بختياري را وارد فاز جديدي از تجربه خود نمود.

در سال 1365 نخستين کاست خود را به نام "مال کنون " با آهنگسازي و تنظيم ماهرانه استاد " عطاء جنگوک" ، آهنگساز برجسته کشور ارايه کرد .
به عقیده بعضی از کارشناسان موسیقی، آلبوم مال کنون، از موفق‌ترین آثار موسیقی محلی در ایران است.

نمونه ترانه مسعود بختیاری در آلبوم مال کنون تقدیم نگاه پرمهرتان می نماییم:
تو به دير و مو به دير، اي شـُليل كـُه وسته ميونه
مر خدا طاقت بده، اي شليل دل هردومونه

تو ز كه بيو به لم، اي شليل مو ز برافتو
آخي هردومون سهده دليم، اي شليل سير بخوريم او

كاشكي كه مو بيدم، اي شليل مرغ منه حوشت
ورچيدم خيرده برنج، آي شليل زير نعل كوشت
شاعران زیادی در وصف این اسطوره و خنیاگر بختیاری شعر سرودند، از جمله آقای ناصر حسین پور
این شعر زیبا را سرود:
صدایت چون شرابی می کند مست
مرا مستم کن بی باده و بست
صدایت جام شورانگیز عشق ست
صدا زن آن چه می ماند صدا است

در ادامه ی برنامه با افتخار دعوت می کنم از
دبیر همایش که به جایگاه تشریف بیاورند
و با بیانات خود چراغ همایش را روشن نمایند
سپاسگزام از بذل توجه تان....

متن ادبی فارسی - بختیاری برای تمرین،مسابقه و اجرا و گویندگی ؛  معرفی داراب افسر بختیاری

«ای که روزی همـه خلق ز انبار تونه
آسمون ها و زمین کردۀ کـردار تونه»
«اِی همه رنگ و نگاری که من دریا هد
همه از پرتو یک جلـوۀ دیدار تونه
ای همه اوکه به دریاچُنو هی موج ازنه
چکـه یـی از کَرم اَور گهـر بار تونه
هرکه رهدازپی مقصودو به مقصودرسید
او نرهد و نرسیـده یو ز رفتار تونه
عاقلون هرچه کنن فرگ و اِبالن به خُسون
اشتباه کردنه پاک جمله ز افکار تونه
هر حکیمی که دوا داد ومریضس خو ابید
او دواها همـه از قیـطی عطـار تونه
افسراِی فخر بسه سی تو که بعداز مرگت
اسم لر تا به ابـد زنده ز اشعـار تـونه


به نام خدا در شروع کلام
حضور عزیزان بگویم سلام

اول سلام و بعد سلام و سپس سلام
با هر نفس ارادت و با هر نفس سلام
سلام و عرض ادب و احترام دارم محضر شما، اساتید فرهیختگان ارجمند و صاحبان قلم و اندیشه
اینجانب .........با افتخار مجری نخستین همایش نکوداشت«داراب افسر بختیاری» هستم
این همایش به همت « انجمن شعر و ادب عباس ارشاد ناغان » و با همکاری شهرداری ناغان در حال برگزاری ست.
شعری که در آغاز سخن برای تان خواندم از «زنده یاد داراب افسر بختیاری است».
زنده یاد داراب افسر بختیاری در سال ۱۲۷۹ شمسی در چغاخور بختیاری متولد شد و در سن 30 سالگی شعر سرودن را آغاز نمود و از مشهورترین شاعر گویش بختیاری ست.
برخی از فرهیختگان دیار بختیاری داراب افسر را پدر شعر بختیاری می نامند. همچنان که ملک شعرای بهار گفته بود: کاری که فردوسی در مورد زبان فارسی انجام داد افسر در زبان بختیاری انجام داده است.
رستاخیز مسجد سلیمان، خداییه، همیلا و کلاریه
از معروفترین شعرهای داراب افسر هستند .
شعر همیلا مناظره پسر لر و دختر فارس است و یکی از شاهکارهای زیبای شعر بختیاری و فارسی است که چند بیت از آن را تقدیم نگاه پر مهر شما سروران ارجمند می نمایم:

پسر:
ای وای یوکینه که منی حور بهشته
ئی دهدره کینه که چنو حور سرشته
تیها پلی و پاک همه دلهان برشته
حکمی ز پی قتل همه خلق نوشته
پاهاس اگوی شاخ بلور منه ظرفن
دستاس منی غنچه کلوس دم برفن.
دختر:
ای وای پس این کیست ز ما وصف نماید
با لهجه شیرین ز چه ما را بستاید
‏این کیست که هر لحظه به صد رنگ در آید
خواهد که به نیرنگ دل ما برباید
یک ذره ز مهرش به دلم هیچ اثر نیست
خاکم به سر ای وای خدا این سر خر کیست.

در ادامه ی برنامه با افتخار دعوت می کنم از
دبیر همایش که به جایگاه تشریف بیاورند
و با بیانات خود چراغ همایش را روشن نمایند
سپاسگزام از بذل توجه تان....

گردآوری و تنظیم: ناصر حسين پور

نشست هئیت مدیره ی انجمن ادبی شهر ناغان برگزار شد


در روز سه شنبه 23 خرداد ماه جلسه ی هیئت مدیره انجمن های ادبی شهر ناغان در کتابخانه ی عمومی دهخدای ناغان برگزار شد.
در این نشست اعضا هیئت مدیره مشخص گردید و با گفتگو و مشارکت اعضا تصمیماتی اتخاد گردید که در زیر به آنها اشاره خواهد شد:
_آموزش منسجم کودکان و نوجوانان در حیطه ی شعر و داستان
_ هدفمند بودن جوایز اهدائی به اعضا
_اهمیت نظرات هئیت مدیره انجمن ادبی ناغان
_نوشتن اشعار از ذهن و استفاده نکردن از اینترنت
_اهمیت و ارزش گذاری به مهمانان ویژه در جشنواره
_نقد اشعار و داستان ها
_تقسیم کار انجمن و مشارکت اعضا هییت مدیره
_برگزاری جشنواره داوار به بهترین نحو
_ایجاد انگیزه برای اعضای انجمن
_قرائت قرآن کریم در ابتدا جلسات، جزو مواردی بودند که اعضا هیئت مدیره در مورد آن ها بحث و گفتگو کردند.
امید آنکه با حضور موثر اعضا انجمن ادبی شهر ناغان پله های ترقی را طی کنند.

اعضا هیئت مدیره انجمن ادبی شهر ناغان در زیر آمده است: جناب آقایان ناصر حسین پور، اسحاق فتاحی، علیمحمد شیروانی، هدایت دارابی، احمد فرجی، تقی بابازاده، و خانم ها فاطمه سلیمی، ناهید بهارلو، مژگان رئیسی، محبوبه سلیمی، لیلا برخورداری، حلیمه نظری، سحر رفیعی، مینا حقیقی، تارا اسکندری و هانیه احمدی می باشند.

نشست پر پیمان ۲۴ خرداد ماه ۱۴۰۲

عصری پر مهر در روز ۱۴۰۲/۳/۲۴ رأس ساعت ۱۶ برگزار گردید، با مجرگری خانم تارا اسکندری ، که بخش اول را به خوانش داستان {همه ی مداد رنگی ها مشغول بکار بودند بجز مداد سفید؛ که یکی از مداد رنگی ها به آن گفت: تو بدرد هیچ کاری نمی خوری...] اختصاص دادند و داستان های اعضا انجمن ، توسط آقای حسین پور دبیر انجمن شعر و ادب عباس ارشاد ناغان ، نقد و ارزیابی شد به گفته ی ایشان تمامی داستان های بچه های انجمن در وبلاگ درج خواهد شد. یک گام به سوی شکوفایی؛ ​​​​​​ در این میان خانم مهدیه خسروی با عنوان مدادرنگی ها شعری کودکانه سرودند ، نیکا کمالی عضو کوچک انجمن که فقط ۶ سال دارد داستان خودش را «مداد رنگی ها »را از حفظ گفتند.

سپس بخش شعر خوانی را به اعضا بزرگسال انجمن سپردند که آقای هدایت دارابی شعر طنز به قلم خود ، آقای رضا شیروانی با حنجره گرمشان شعر لری بختیاری و آقای حسین پور شعری سپید از کتاب رها گر خود را خوانند .

و خانم ها ناهید بهارلو ، سحر رفیعی و زهرا بابازاده شعر های را به قلم خود سرودند. و در پایان : گروه سرود داوار چند شعر و ترانه را همخوانی کردند و از جانب آقای ناصر حسین پور برای اجرای سرود در برنامه‌ یادواره تشویق و لوح سپاس اهدا شد و عکسی به یادگار ماند .

زهرا بابازاده نويسنده جدید وبلاگ ادبیات کودک و نوجوان مهر داوار

زهرا بابازاده از اعضای انجمن ادبی کودک و نوجوان مهر داوار ناغان از روز چهارشنبه ۲۴ خرداد ماه سال ۱۴۰۲ به جمع نویسندگان وبلاگ " ادبیات کودک و نوجوان مهر داوار ناغان " اضافه شدند.

برای ناغان

کارهای عام المنفعه زیادی برای ناغان بصورت داوطلبانه انجام دادم که خلاصه برخی از آن ها که به یاد دارم به این شرح است:

۱- خدمات فرهنگی و هنری در طول ۳ سال به عنوان مدیر کانون فرهنگی و هنری امام صادق علیه السلام

۲- با تلاش و پیگیری ها و راهنمایی های من، بیماران دارای دفترچه سلامت روستای بخش ناغان ،خارج از ساعت اداری و روزهای تعطیل با مراجعه به بیمارستان بخش ناغان، با بیمه پذیرش شدند و هزینه های آن ها کاهش یافت تا قبل از این به مدت حداقل ۳ سال بیماران هزينه هاي خود را در شرایط مشابه‌ بصورت آزاد پرداخت می کردند.

۳- تاسیس اولین سازمان مردم نهاد به نام" مؤسسه اجتماع محور پیشگیری از اعتیاد و آسیب های اجتماعی باورهای استوار ناغان "در بخش ناغان در سال ۱۳۹۵ و ارائه کار داوطلبانه در قالب آن

۴- تأسیس ۲ انجمن ادبی در ناغان به نام های " انجمن شعر و ادب عباس ارشاد ناغان در سال ۱۳۹۵" و انجمن " ادبی کودک و نوجوان مهر داوار ناغان " در سال ۱۳۹۸ و برپایی چندین جشنواره و مسابقه از جمله " جشنواره استانی شعر داوار ناغان "

۵- تأسیس سازمان مردم نهاد" مؤسسه خیریه بیمارستانی همای عافیت ناغان " در سال ۱۳۹۹ و خدمت به بیماران نیازمند در قالب آن.

۶- راه اندازی وبلاگ " ادبیات کودک و نوجوان مهر داوار ناغان " و " سواد سلامت و رفاه اجتماعی ".

۷- برگزاری چندین همایش و کارگاه سلامت محور و پیشگیری از اعتیاد و آسیب های اجتماعی مانند؛ همایش سواد سلامت ناغان، طرح پارک و ...

۸- همکاری در انتشار اطلاعات و خبرهای عام المنفعه

گم شده ای بنام انسان و انسانیت

در هیاهوی مشغله‌های روزمره زندگی،گاهی انسان خودش را برای همیشه گم می کند و نمی داند ابزار در خدمت انسان ها هستند نه این که انسان ابزاری است برای خدمت به اشیاء. بعد از خدا محوری، محوریت تلاش انسان باید خود انسان باشد. درست است که انسان برای حفظ بقا و افزیش رفاه نیاز به توسعه ی ابزار دارد ولی نباید ابزار جایگزین انسان شوند یا از انسان ها استفاده ابزاری شود یا نباید انسان ابزاری تولید کند که بجای افزایش رفاه باعث افزایش درد و رنج انسان شود.

برای این که انسان در دریای گرفتاری ها و مشعله های درد آور و لذت بخش زندگانی گم نشود نیاز است برای خود سنگ راهی نشان کند.

سنگ نشان انسان همواره ،باید هدف آفرینش او باشد.

امروز این کارها را برای انجمن انجام دادم

برای ۱۶ نفر از اعضای انجمن که در یادواره شهدای بخش ناغان فعالیت داشتند لوح سپاس نوشتم و به امضا و مهر دبیر اجرایی یادواره و بخشدار ناغان رساندم. برای این کار ۳ ساعت وقت صرف کردم.

این افراد شامل: ۱۳ نفر گروه سرود و شاعر و مربی و دکلماتور هستند که قرار است لوح سپاس آن ها در جلسه انجمن‌ در این هفته اهدا شود.

دعوتنامه؛ نشست ۱۴۰۲/۳/۲۴

درود 🪴

◀️ نشست انجمن های ادبی عباس ارشاد و مهرداوار ناغان؛ در روز چهارشنبه ۲۴ خردادماه ، ساعت ۱۶ در کتابخانه علامه دهخدا ناغان برگزار خواهد شد .
در این نشست به داستان های شما در خصوص داستان ؛ [همه ی مداد رنگی ها مشغول بکار بودند بجز مداد سفید؛ که یکی از مداد رنگی ها به آن گفت: تو بدرد هیچ کاری نمی خوری...]
گوش خواهیم داد.

🌱منتظر حضور سبزتان در این نشست خواهیم بود .

✨ هر کدام از شما دوستان خود را به این نشست دعوت کنید .

سفر به آینده

امروز پرنده ی خیالم را به ۱۰۰۰ سال بعد پرواز دادم...

چه چیزی بعد از ۱۰۰۰ سال یا ۱۰۰۰ میلیون سال دیگر برای من ارزشمند است.

اصلا من بعد از حیات جسمانی ، تا چند سال بعد می توانم حیات معنوی مثل فردوسی یا حافظ ... داشته باشم؟

آیا کسی هم از من یاد خواهد کرد؟ چه کسانی ؟

ادامه این  داستان را کامل کنيد

سلام بر بچه‌های خوب و باهوش
ادامه این داستان را برای جلسه بعد تکمیل کنید
✅ همه ی مداد رنگی ها مشغول بکار بودند بجز مداد سفید؛ که یکی از مداد رنگی ها به آن گفت: تو بدرد هیچ کاری نمی خوری...

آگهی تأسیس انجمن ادبی کودک و نوجوان مهرداوار ناغان

شعری از آقای ناصر حسین پور از شاعران بختیاری

به سينه عشق پاکت را نشاندم

به پایش شیره ی جان را کشاندم

برای قد کشيدن های عشقت

وجودم را چو خورشیدی فشاندم

" ناصر حسين پور "

آقای سیاوش فتاحی ناغانی اولین چراغ حمایت از چهارمین جشنواره استانی شعر داوار ناغان را روشن نمود.

سلام وقتتون بخیر
با مثبت نگری و حمایت شما، امروز اولین چراغ حمایت از چهارمین جشنواره استانی شعر داوار ناغان توسط آقای سیاوش فتاحی روشن شد...
ایشان یک میلیون تومان برای جشنواره و ۱۰۰ هزار تومان برای ۲ نفر بعنوان‌ جایزه ... روز یادواره برای انجمن واریز نمودند.

دعوتنامه برگزاری جلسه هیات مدیره انجمن های ادبی ناغان

عضو محترم هیأت مدیره انجمن های ادبی ناغان

جناب آقای/ سرکار خانم....
- علی محمد شیروانی ناغانی
خسرو سلیمی ناغانی
- هدایت الله دارابی
- اسحاق فتاحی ناغانی
- فاطمه سلیمی ناغانی
- ناهید بهارلو
- سحر رفیعی
- تارا اسکندری
- هانیه احمدی
- ............
روز سه شنبه این هفته ۲۳ خرداد ماه سال جاری ساعت ۵ عصر جلسه هیأت مدیره انجمن، ساعت ۵ عصر در کتابخانه عمومی دهخدای ناغان برگزار خواهد شد. بنابراین از شما دعوت می شود در این جلسه حضور یابید.
✅ این جلسه بنابراین پیشنهاد آقای فتاحی برگزار خواهد شد.

انجمن ادبی کودک و نوجوان مهر داوار در «بستر شکوفایی»

◀️ نشست های انجمن های ادبی ناغان ، چهارشنبه 17 خردادماه ، در سالن هلال احمر ناغان برگزار شد.

در ابتدا داستان خلاقانه بچه‌های انجمن ، (الهه دختر نوجوان و زیبایی بود که در یک روستا زندگی می کرد.....) را شنیده ایم و در این میان ؛ شعر ( کودک ، سپید) و داستان های فی البداهه تعدادی از کودکان و جوان مورد توجه قرار گرفت.

در ادامه ؛ آقای رضا شیروانی در این نشست حضور داشتند و اعضاء را مهمان صدای گرمشان دعوت کردن و آقای تقی بابازاده فیلم آن بخش را ضبط و ثبت کردند.( انجمن های ادبی ناغان، از آقای بابازاده سپاسگزار است برای ثبت این لحظه های به یاد ماندنی . 🙏🏻 ) "در این نشست آقایان علی محمد شیروانی ، سیاوش فتاحی حضور یافته اند" به پیشنهاد آقای علی محمد شیروانی در ابتدای برنامه ها باید تلاوت قرآن باشد و در این نشست خانم اکبری به خوانش قرآن پرداختند.

اعضاء جدید انجمن : پوریا محمد زاده ، امیر علی قلندری .

درخشش انجمن ادبی کودک و نوجوان مهر ناغان در چهل و یکمین یادواره شهید زال یوسف پور و شهدای بخش ناغان

چهل و یکمین یادواره سردار شهید زال یوسف پور و شهید نجف یوسف پور و شهدای بخش ناغان در روز پنجشنبه ۱۸ خرداد ماه ۱۴۰۲ در مسجد جامع ناغان با شکوه خاص و با استقبال مسئولین کشوری و استانی و شهرستانی و محلی و مردمی برگزار شد.

در این یادواره ۲ برنامه را انجمن ادبی کودک و نوجوان مهر داوار ناغان و ۱ برنامه را انجمن شعر و ادب عباس ارشاد ناغان اجرا نمودند که از ديدگاه نویسنده جزو زیباترین بخش های هنری و ادبی یادواره بودند.

ابتدا عسل رفیع زاده عضو انجمن ادبی کودک و نوجوان مهر داوار ناغان به اجرای دکلمه ای به نویسندگی آقای ناصر حسين پور دبیر انجمن ادبی کودک و نوجوان مهر داوار ناغان پرداختند که موقع خوانش آن همه جمعیت ساکت و سراپا گوش بودند.
آقای یوسف پور امشب( ساعت ۸ ونیم شب روز جمعه ۱۹ خرداد ماه ۱۴۰۲)با من تماس گرفتند و از اجرای برنامه های انجمن بخصوص دکلمه خوانی عسل رفیع زاده تشکر کردند و گفتند حاج آقا تقوی دکلمه ی عسل را پسندیدند...
من این موفقیت بزرگ را خدمت عسل خانم تبریک میگم 👏🌺🌺🌺🌺

در ادامه آقای ایرج فتاح پور عضو انجمن شعر و ادب عباس ارشاد ۲ شعر در وصف شهدای ناغان خوانند.

در ادامه گروه سرود انجمن ادبی کودک و نوجوان مهر داوار ناغان (پسران)با لباس فاخر بختیاری، سرپرستی خانم مینا حقیقی اجرای سرود به زبان بختیاری بنام شیر دورن پرداختند.

اسامی مربیان و گروه سرود
۱) ارسلان نامدارپور
۲) مینا حقیقی
۳) امیرعلی حقیقی
۴) ماهان سلیمی
۵) امیرعلی یعقوبی
۶) طاها فرجی
۷) نوید علیمردانی
۸) علی اصغر علیمردانی
۹) امیرمحمّد امینی
۱۰) آدرین برخورداری
۱۱) کاوه رفیعی
۱۲) کسری برخورداری
۱۳) حسین رفیعی
۱۴) صدرا یوسفی نیا

نهالستان انجمن ادبی کودک و نوجوان مهر در حال رشد و شکوفایی ست.

امروز چهارشنبه ۱۷ خرداد ماه سال ۱۴۰۲ جلسه انجمن ادبی کودک و نوجوان مهر داوار ناغان برگزار شد و طبق معمول کارگاه آموزشی برگزار شد و بچه‌های انجمن تکالیف خود را ارائه دادند اما نکته متفاوت این جلسه این بود که چند نفر از کودکان و نوجوانان فی البداهه، شعر و داستان سرایی نمودند . جالب آن که سطح کارهای فی البداهه آن ها قابل توجه بود.من به آینده آنان ، اگر تمرین مداوم داشته باشند ،امیدوار شدم..

آیا می دانستید؟؟؟

آيا مي‌دانستيد واژه‌هاي زير همگي فرانسوي هستند ؟

آسانسور، آلياژ، آمپول، املت، باسن، بتون، بليت، بيسکويت، پاکت، پالتو، پريز، پلاک، پماد،پوتين، پودر، پوره، پونز، پيک نيک، تابلو، تراس، تراخم، نمبر، تيراژ، تور، تيپ، خاويار، دکتر، دليجان، دوجين، دوش، دبپلم، ديکته، رژ، رژيم، رفوزه، رگل، رله، روبان، زيگزاگ، ژن، ساردين، سالاد، سانسور، سراميک، سرنگ، سرويس، سري، سزارين، سوس، سلول، سمينار، سودا، سوسيس، سيلو، سن، سنا، سنديکا، سيفون، سيمان، شانس، شوسه، شوفاژ، شيک، شيمي، صابون، فاميل، فر، فلاسک، فلش، فيله، فيبر، فيش، فيلسوف، فيوز، کائوچو، کابل، کادر، کادو، کارت، کارتن، کافه، کاميون، کاموا، کپسول، کت، کتلت، کراوات، کرست، کلاس، کلوب، کليشه، کمپ، کمپرس، کمپوت، کمد، کميته، کنتور، کنسرو، کنسول، کنکور، کنگره، کودتا، کوپن، کوپه، کوسن، گاراژ، گارد، گاز، گارسون، گريس، گيشه، گيومه، لاستيک، لامپ، ليسانس، ليست، ليموناد، مات، مارش، ماساژ، ماسک، مبل، مغازه، موکت، مامان، ماتيک، ماشين، مانتو، مايو، مبل، متر، مدال، مرسي، موزائيک، موزه، مين، مينياتور، نفت، نمره، واريس، وازلين، وافور، واگن، ويترين، ويرگول، هاشور، هال، هالتر، هورا و....

انسان از نظر پروین اعتصامی

انسان از دیدگاه پروین اعتصامی:

پروین اعتصامی در قصایدش، انسانی آزاده و باهنرترسیم می نماید.اومعتقد است که آنچه موجب تمایز و تفاوت انسان و حیوان می شود،چیزی جز«هنر»نیست.هم چنین انسان می تواند با برخورداری از دانش و علم آمــوزی درایــن عرصه مباهات کند و دراین رهگذر عناصری چون ثروت و دارایی، افتخار به بار نخواهد آورد.

با دانش است فخر،نه باثروت و عِقار تنها هنرتفاوت انسان و چارپاست(دیوان،45:1365)

او انسان را دربرابرپی بردن از حقیقت،موجودی عاجز و ناتوان می داند و بر این باور است که اسرار و رموز حقیقت دراندیشه و گمان و قیاس انسان نمی گنجد.ایشان انسانی را جاودان و بادوام می شمارد که عمرش را در دنیا به نیکامی و خوبی گذرانده باشد،پروین از این نظر،با سعدی هم اندیشه است.آن چه در این دنیا برای شاعر معاصری چون پروین اعتصامی اهمیّت بسزایی دارد نیکنامی و ذکـــر خیر است و در سایه ی نیک نامی و دوری از نفس است که انسان می تواند به ملک سلیمان دست یابد.

گــر عمرگـذاری بــه نیک نامی آنگاه تو را عمر جاودانست

در ملک سلیمان چرا شب و روز دیوت بسر سفره میهمانست(همان،53:1365) آن شاعر آزاده،انسانی را صاحب نظر می داند که در این دنیا ی بی ارزش خاکی دست نیاز به سوی کَس و ناکَس دراز نکند و ازمناعت طبع برخوردار باشد از دید او ،انسانی که دست نیاز در مقابل درگاه الهی درازکند ، اومتعالی است.

صاحب نظر کسی که دراین پست خاکدان دست از سوی نیاز سوی این و آن نداشت(همان ،53:1365)

پروین معتقد است که آن چه انسان را درتنگنا قرارداده است ،زندگی زودگذر دنیاست و انسان چون کبوتری می داند که عاجز و ناتوان است که در چنگال باز دنیا گرفتار شده است و دیو دنیاست که مسیر اصلی انسان را منحرف می کند و خود به راه دیگری می رود.دنیاست که انسان را از صراط مستقیم دورخواهد کرد پس انسان باید لحظه به لحظه وقت و فرصت را غنیمت بشمارد و بکوشد تا نفس فرومایه رااز خود دورکرده و برآن تسلط یابد.آن چه برای آن شاعر مشهورمهم به نظر می رسد،این است که انسان نور است و با روی آوردن به اژدهای نفس و مادیات و علقه های نفسانی ذات نور خود را به نارتبدیل خواهد کرد و غفلت انسان را در شاگردی کردن عُجب و هوای نفس بیان می نماید.

هفته ها کردیم ماه و سالها کردیم پار نوربودیم و شدیم از کارناهنجارنار(همان ،79:1365)

او راه سعادت و خوشبختی و تعالی انسان را در«عرفان»قلم داد می نماید زیرا دراین مسیر و طریق است که باشناخت خداوند،انسان دِین و وظیفه ی اصلی خود را به ادا می رساند و به جایی می رسد که باید برسد.پروین اعتصامی سرمنزل انسان را رسیدن به قاف اردات برمی شمارد .

همچو طاووس به گلزار حقیقت شو همچو سیمرغ سوی قاف ارادت پَر(همان ،79:1365)

او انسانی پاک و بی آلایش می خواهد و همه را به پاکی فرا می خواند زیرا با پاکی دل،می توان به حقّ و حقیقت نگریست.هرچند انسان در این دنیا خُرد و ناتوان به نظر می رسد چنانچه به الطاف الهی روی بیاورد؛حتّی مقامش از مِهر و ماه فراتر می رود و افسوس پروین از آن است که چنین گُلی باید درکنار خارنفس به سر بِبَرَد.

تو بدین بی پَری و خُردی اگر روزی بِپَری،بگذری از مِهر و مَـهِ انور

زتو حیف ای گُل شاداب که روییدی با چنین پرتو رخسار به خاراندر(همان ،82:1365)

این شاعر معاصر،انسان را مرغ سعادتی می شمارد که می تواند با دوری از نفس و علقه های نفسانی،عاقبت از قفس جسم ودنیا رهایی یابـد،از این رو شیرژیانی می خواهد که:

آخرای شیرژیان،بندزپابگسل آخرای مرغ سعادت،زقفس برپَر(همان ،82:1365)

او انسان همچون خرچنگی نمی داند که از راه راست به راه کج بیفتد و مسیر انحرافی را انتخاب کند بلکه از انسان عاجزانه می خواهد که با قدمی استوار،گام در راهی نهد که راست و مستقیم است ودر نهایت ازدیدگاه پروین اعتصامی،پیمودن راه راست تنها از طریق دانش و عرفان میسّر است.

خواهی اگر راه راست:راه نکویی خواهی اگر شمع راه:دانش و عرفان(همان ،106:1365)

این شاعر معاصر و توانا، انسان را کُشته شده ی نار پندار می داند از دید او انسان گنجی است که دل، گنجوَر آن است و این گنج با ارزش در ویرانه ی تن مدفون شده است و عاقبت گرفتار طوفان قضا و قدر خواهد شد .

نــــور بــودی،نــارپندارت بکُشت پیش ازاین چون بودی،اکنون چون شدی

گنــج امکــانــی و دل، گنجورتست درتــن ویــــرانه زان مـدفـــون شدی

زورقـــی بـــودی بـه دریای وجود کـــه زطــــوفـــان قضــا وارون شدی(همان ،120:1365)

حرف آخر این که انسان در این دنیای خاکی و بی ارزش چون زرِ دل افروز است که روشنی بخش دنیاست و چون شقایقی است که زیبایی دشت و چمن دنیا را فراهم کرده است.

تو در این خاک سیه زرِدل افروزی تو دراین دشت و چمن لاله ی نعمانی(همان ،125:1365)

http://rezahatafi.blogfa.com/post/148

منبع مقاله 👆👆

پیشنهاد برای جابجایی اوقات فراغت دانش آموزان

سلام
از همه ی والدین محترم و مربیان گرامي، درخواست می شود، با توجه به اهمیت کلاس ها و جلسات انجمن ادبی ناغان در رشد و توسعه شخصی دانش آموزان و ثابت بودن برنامه زمان بندی جلسات انجمن
✅ چهار شنبه هر هفته از ساعت ۴ تا ۶ عصر...
برنامه های پر نمودن اوقات فراغت دانش آموزان خود را طوری تنظیم نمایید که فرزندان تان بتوانند در جلسات انجمن حضور یابند.
با سپاس
ناصر حسين پور
دبیر انجمن ادبی ناغان