سرچشمه یِ زلال اندیشه
مَیَر"داراب" وُرگُرنِس که شعرس
صفایِ چشمه یِ کُهرنگ داره
نشر دو کتاب شعر بختیاری " گلبانگ بختیاری و دوبیتی های بختیاری" در دهه 70 و فراگیرشدن و دست به دست شدن این دو مجموعه - ازنگاه نویسنده این سطور- نزد علاقمندان تشنه ی ادبیات بختیاری ، شور و شوقی برابر با اشتیاقِ زمانِ ورود کاست موسیقی بختیاری "مال کنون" اثر جاودانه زنده یاد استاد بهمن علاءدین را بوجود آورده بود. در زمانی که دسترسی به کتاب اشعار زنده یاد "داراب افسر" – به علت عدم تجدید چاپ – آرزوی خیل علاقمندان فرهنگ مدار به ویژه جوانان بختیاری و دیگر لرزبانان بود ، ورود این دو مجموعه ی شعر علاوه بر استقناع ذائقه مخاطبان درگستره ی جغرافیایی گویشوران علاقمند ، با نگاهی نو و تجربه ی شعر روایی ، طیفی از مضامین نوستالوژیک عاشقانه و اجتماعی و اعتقادی آشنا با ذهن و واقعیت زندگی مخاطبان را به تصویر کشیده بود . چنانکه شعر داراب سهم قابل توجهی به جان بخشی دوباره به شعر نورسته و نوظهور کلاسیک بختیاری بخشید . این نگاه به هیچ وجه مبین نادیده انگاشتن تاثیر دیگر شعرای بختیاری سُرا نیست . بلکه ورود این دو مجموعه در این برهه از زمان - که دوره ی فترت بین به بازار آمدن ونایاب شدن دیوان شعر زنده یاد " داراب افسر" بوجود آمده بود - حائز اهمیت می نماید. عرضه و استقبال گسترده از اشعار داراب رئیسی در گستره ی مناطق لرنشین ، از یک سو نقطه ی عطفی در ترویج و رویکرد و اقبال علاقمندان و گویشوران به شعر لری بختیاری و از سوی دیگر با ایجاد جذبه بین جوانان مستعد- با جهت دهی و گرایش آنان به سُرایش شعر به زبان لری - بوجود آورد. غالب شعرای صاحب سبک سه دهه ی بعدی به توالی و تعالی ، شعر و اندیشه خود را مرهون این شاعر و دیگر شعرای بختیاریِ حلقه انجمن ادبی داراب افسر اصفهان( استاد قائد بختیاری، قهرمان محمدی ، جواد خسروی نیا ، عباس ارشاد و...) می دانند. اگر چه استاد داراب رئیسی بعد از این دو مجموعه شعرِ تاثیرگذار مانند هر شاعر پیشرو دیگر ، متاثر از گذر زمان و نگاه نو به شعر ، رویکردهای تازه و متفاوت کمی و کیفی دیگری را با چاپ مجموعه ی شعر آوای ایل ، بچه های ایل ، فریاد خاک ، خوننامه علیداد رستم بختیاری تجربه نموده است .
از مهمترین خدمات و فعالیت های قابل توجه این شاعر پیشکسوت ، مدیر داخلی فصل نامه ی سراسری ذخائر انقلاب ، مدیر مسئولی انتشارات ایل به عنوان اولین انتشاراتی استان چهارمحال و بختیاری و صاحب امتیاز و مدیر مسئول ماهنامه وزین کهرنگ و دهها مسئولیت فرهنگی دیگر – که مانند دیگر آثار استاد نقش بسزایی در نشر و ترویج فرهنگ و ادب و هنر بختیاری داشته است- را می توان نام برد.
داراب شاعرِ عاشقانه ها ، باورمندی ها و دغدغه مندی های ایلوندان و شعرش غالباً توصیفی ، روایی و طبیعت گراست . وی خالق و راوی مضامین سرشار از عواطف ایلیاتی ، عِرق به ایل و روایتگر شادی و رزم و بزم ، حوادث و عشق و اندوه ، آرمان خواهی و... بصورت کلی زبان نوستالوژی قوم خویش است . صادقانه و رو در روی خدای لر می نشیند. گله گزاری می کند ، از حال و روز لر می گوید و در نهایت سپاسگزار الطاف بی شائبه خدای خویش است . شعر داراب نمایه ای از دلدادگی یک لر به ائمه هدی (ع) است.
بنوم او خداوندی که جون داد شعور و فهم و عقل و آرمون داد
به یَه کَمچه گِل و یَه پاله ی او کمال وقُریَت و نطق و بیو داد ....
لَر بازفت نهادی سی مو به هو صد کاخ به شمرون دادی
با همه حال هزارون شکرت که به ایما لوِ خندون دادی...
ای افتو و مه به زیر چوقات ای پاک ترین پیا محمد ...
جونِ خُم با تپه تیلون همه قربون علی کاش او دورون موبیدوم ز سوارون علی ....
به اهل کوفه او فشناد هی جار که نی بینُم به دشت
او در پی آن است تا با همتبارانش از دوردست ها تا
همین حوالی بگوید . از سالیان دورِ دور تا زندگی امروزی ِمحصور بین دیوارهای سیمانی.
بُگُن سیمون پیایل وانُمِ دل ز فتح قندهارِ بختیاری
ز جنگِ شاه قاجار و اسدخون ز عزم استوار بختیاری و...
سیاهی بید و تاریکی بید و شو بید علازنگی سرِ تختِس به خو بید.....
ز ایل و مال جز اسمی نمنده پیا خُس مرده و اسمس بلنده
کاش ایمُردم و نیویدوم به شهر کاش نیکردُم ز بوم و دام قهر
کاش ایمَندُم مِنِ ایلِ خمون تی تش و اولاد و فامیل خمون...
داراب در شعرش بدون پرده و صمیمی دوره کودکی خود ، اِلمان ها ، نمادها ، آرمان ها و اسطوره ها وشخصیت های قومی را در حیطه های گوناگون با بسامد واژگانی که ریشه در تار و پود تاریخ و فرهنگ و زندگی و جغرافیای زیستی پر راز و رمز آنان دارد را با صفای باطنی و زلالی اندیشه خود روان و ساده در قالب هندسی واژگان اصیل می ریزد و شعر می سراید. بسامد واژه گان شعر داراب هر آنچه ایل داشته و دارد و سینه به سینه به او رسیده است را شامل می شود. از کوه و چشمه و رود و جنگل و... تا کاراکترهای عاشقانه ، حماسی و اسطوره ای ، آداب و سنن و روزمرگی های زندگی ، دنیای پیرامون ایلوندان را در بر می گیرد . شعر او بازتاب بدون لایه و بدون پرده ی صیادان ، برزگران ، زنان و ایلمردان ، ایلخانان و طبیعت واقعی بختیاری است . چنان زیبا ایل را به تصویر می کشد که خواننده و مخاطب خود را شخصیت های از فرنام های ساده و ایلیاتی ، همزاد یا همدرد و همراه شاعر در واژه واژه و مصرع به مصرع شعر تصور می کند. داراب در شعر خود قالب پند و حکمت و طنز دغدغه های ایل را با کُر و دهدر و دالو و پیر و پیا و زینه ی مال در میان می گذارد، با چوپان هم سفره می شود.
بده دستت به دستم ای تو چی خوم بریم وایَک دیار بختیاری
صدای قهقهه شادی به یَشنیم ز کوگِ کوهسار بختیاری
چویل و بَلهُر و ریواس و هَرکول کل و قارچ و بن سُهر و اواندول ...
ملاقه رهد و خورده وُر ته دیگ ندارم قاطر و میش و بز و بیگ ...
دوازده سالِ که شونِ علی باز مِنِ ای مال مهمونِ علی باز...
خووی و گوگری و مهروونی .... خدا دونا نخورده گوشتِ اَوکی ...
تاته شهواز پیرِ ای مالِ عمر او بیشتر ز صد سالِ
بِریَلِ دورِ مال زفت ای کُنه ماشالا تِنگ و رِنگ و سرحال
تیشترِ زون گُشونِ خَردین وا خُشحالی و شادی و واتُم ....
صد نفر اِی رِه هزارتاسون اِیا دهدر و کُر ، دالو پیر و پیا
ردپای احساس داراب را در هر واژه میتوان دید . چه صمیمی مخاطب را با شعر خود همسفر می کند. طبع بلند و بی قرار شاعر در قید اقلیم بیدکان نیست ، بازفت ، شیمبار ، کوهرنگ ، چغاخور ، اردل ، دینارون و لالی ، اندکا ، مالمیر و... زرده ، تاراز، منار ، لیله ،آسماری ،کلار و سبزکوه و ... جغرافیای سردسیر و گرمسیر ایل را مرور می کند . با هوشیاری سرزمین های جدا افتاده از هم را بهم نزدیک و به این بهانه مضمونِ توصیفی یا مقصود و بارمعنایی کلام را در همنشینی واژگان به خوردِ شعر می دهد. هم از خود و هم از سرزمین ها کوچ می کند و همراه و همگام با مضامین شعرش ، در سرما و در گرما ، در باران و برف ، با غم و غصه و شادی و طنازی های ایل تغزل می سراید.
جوونی و سوار اسب نیله ز لالی تا مُنار و کُهِ لیله ....
منِ چلگرد و دینارون و بازفت...
... ز بازفت اِیرِون تاراز و شیمبار
دیار دیمه و چلگرد و اردل...
بهار اندکا و دشتِ لالی...
به دشتِ جونکی من ماه خرداد...
چغاخور من عروسی آ سیاوش...
بیو وایک بریم تا چشمه سرخون ....
مُنار و زرده و کلار و سوزون به اوره آسمون گردن اِساهن ...
دلم چی دشت لاله لاله زاره...
قسمتی از بسامد واژگان شعر شاعر بیانگر اخلاقمندی ، ایمان ، وطن پرستی ، دغدغه مندی و عِرق وصف ناپذیر وی به بختیاری است.
نه مال و مُلک سی آدم اِمهنه ....
بفا اَر بو ، صداقت هم ایاهه..
رفیق روز ناچاری تفنگه....
کر خو افتخاره ایلِ و مالِ...
همه سی حفظِ خاکِ پاک ایرون خیالِ جنگِ وا بیگونه دارن ....
اَیَر سی یه بِلِستِ خاک ایرون همه خین خوم و گویل بریسه
ز یو بهتر که چار اُنگُست زی خاک به خاک کشورِ بیگونه دیسه
او در شعر خود "گوگری" ، "گهپ و کوچیری" ، صفا و صمیمت ایلی ، دوری از نیرنگ و تزویر و ریا و سترگی ایلوندان را فریاد می زند. او در بیت بیتِ شعرش به رسالت معلمی خویش پای بند است . انسانی که تعالی جامعه را می خواهد . از سر دل سوزی و اندیشه ورزی هفت وچهار را یکی می خواهد. او با شعرش به جنگ ظلم و جهالت می رود.
بهار گوگری عمری نداره....
درخت گوگری بیشتر اِده بار...
خدا سیچه محبت ره به غربت ....
ز خشم و کینه و نامهروونی دلم هم پیر و هم دلگیر آبید...
درخت بختیاری پیر نیبو هر آهن کهنه ای شمشیر نیبو
کهستون بلند بختیاری دمونی بی پلنگ و شیر نیبو.
درخت گوگری صد ریشه داره دلس خال و هوای بیشه داره
یه عمری لشگ و بالِس درسِ عبرت ز زحمِ جون ستونِ تیشه داره .
ندونی مُر ، که دشمن کرد نیرنگ نُها بین دوتا گو سالها جنگ
به اسم ذهنی چالنگ و هفلنگ سر هفت پشتمونه کُفت وُر سنگ .
شعرهایش آیینه ای تمام نما از اندیشه اوست ، زلال چون زلالی چشمه ساران بختیاری . او مانند هر شاعر دیگر عاشق پیشه است و درد فراق دارد و با دل خود واگویه و با یار خود عالمی دارد . عاشقانه هایی عاشقانه و تغزلی
دلم واخوم سرِ نیرنگ داره خیالی لیش و بد آهنگ داره.... (نیرنگ دل)
باز ای دل یادِ دلدار ایکُنه باز یاد پار و پیرار ایکُنه
تا ایوفته یادِ شوگار تیاس روز ایمانه چی شوگار ایکُنه .... (یاد دلدار)
....................................................ص ۴
بهار اندکا و دشتِ لالی...
به دشتِ جونکی من ماه خرداد...
چغاخور من عروسی آ سیاوش...
بیو وایک بریم تا چشمه سرخون ....
مُنار و زرده و کلار و سوزون به اوره آسمون گردن اِساهن ...
دلم چی دشت لاله لاله زاره...
قسمتی از بسامد واژگان شعر شاعر بیانگر اخلاقمندی ، ایمان ، وطن پرستی ، دغدغه مندی و عِرق وصف ناپذیر وی به بختیاری است.
نه مال و مُلک سی آدم اِمهنه ....
بفا اَر بو ، صداقت هم ایاهه..
رفیق روز ناچاری تفنگه....
کر خو افتخاره ایلِ و مالِ...
همه سی حفظِ خاکِ پاک ایرون خیالِ جنگِ وا بیگونه دارن ....
اَیَر سی یه بِلِستِ خاک ایرون همه خین خوم و گویل بریسه
ز یو بهتر که چار اُنگُست زی خاک به خاک کشورِ بیگونه دیسه
او در شعر خود "گوگری" ، "گهپ و کوچیری" ، صفا و صمیمت ایلی ، دوری از نیرنگ و تزویر و ریا و سترگی ایلوندان را فریاد می زند. او در بیت بیتِ شعرش به رسالت معلمی خویش پای بند است . انسانی که تعالی جامعه را می خواهد . از سر دل سوزی و اندیشه ورزی هفت وچهار را یکی می خواهد. او با شعرش به جنگ ظلم و جهالت می رود.
بهار گوگری عمری نداره....
درخت گوگری بیشتر اِده بار...
خدا سیچه محبت ره به غربت ....
ز خشم و کینه و نامهروونی دلم هم پیر و هم دلگیر آبید...
درخت بختیاری پیر نیبو هر آهن کهنه ای شمشیر نیبو
کهستون بلند بختیاری دمونی بی پلنگ و شیر نیبو.
درخت گوگری صد ریشه داره دلس خال و هوای بیشه داره
یه عمری لشگ و بالِس درسِ عبرت ز زحمِ جون ستونِ تیشه داره .
ندونی مُر ، که دشمن کرد نیرنگ نُها بین دوتا گو سالها جنگ
به اسم ذهنی چالنگ و هفلنگ سر هفت پشتمونه کُفت وُر سنگ .
شعرهایش آیینه ای تمام نما از اندیشه اوست ، زلال چون زلالی چشمه ساران بختیاری . او مانند هر شاعر دیگر عاشق پیشه است و درد فراق دارد و با دل خود واگویه و با یار خود عالمی دارد . عاشقانه هایی عاشقانه و تغزلی
دلم واخوم سرِ نیرنگ داره خیالی لیش و بد آهنگ داره.... (نیرنگ دل)
باز ای دل یادِ دلدار ایکُنه باز یاد پار و پیرار ایکُنه
تا ایوفته یادِ شوگار تیاس روز ایمانه چی شوگار ایکُنه .... (یاد دلدار)
تا کی بنشینُم سَرِ دِر رهنه بوینُم تا کی به دمِ مال به یادت بِنشینُم ...( تی به ره)
هر کس که نبو لیوه ی عشق از حال دلم خور نداره .... (لیوه عشق)
بیو بیو که دلم سخت بی تو غمگینه زمین ز خینِ دلم چی بهار رنگین...( قندِ پرپین)
مخاطبان شعرش به احساس و درک مشترکی با وی رسیده اند. به همین دلیل اشعارش بر دل و زبان مردمان بختیاری ساری و جاریست. مجالست و حضور بی تکلف وی در محافل تخصصی ادبی و مجامع عمومی ، راهنمایی و همراهی با جوانان شاعر مستعد ، رویکرد اجتماعی و ارتباط تنگاتنگ با مردم به ویژه علاقمندان ، اقبال عمومی به شعر او نتیجه یک عمر فعالیت در عرصه فرهنگ بختیاری و مبین کارکرد شخصیتی شاعر و شعر او در جامعه هدف است .
داراب و شعر داراب مجالی دیگر می طلبد.
نویسنده: استاد فیضالله طاهری اردلی
12/ خرداد ماه / 97
متن فوق بمناسبت آیین نکوداشت استاد داراب رئیسی _ فرهنگسرای ارسباران تهران _ در ویژه نامه نکوداشت چاپ گردید.
https://eitaa.com/vargah