زندگی نامه ی استاد جواد خسروینيا
﷽
*استاد جواد خسروینيا*
(نگارنده شاهنامه بختیاری)
میگويد:
«در دامنهی كوهستان زاده شدم، روز، ماه و حتی سال تولدم را باد برد! در سال یکهزار و سيصد و سی و يک خورشیدی كه به مركز بخش جانكی (باغملک) در خوزستان كوچيديم، برای اين كه به مدرسه بروم تولدم را سال هزار و سيصد و بيست و پنج رقم زدند و به ميل مأمور آمار روزم را پنج و ماهم را پنجم و سالم را بيست و پنج نوشتند!!! ۱۳۲۵/۵/۵
يادم هست پشت دفترچه های مشقم عكس مصدق بود.»
در پايهی چهارم ابتدايی بود كه كليد صندوقچه عقدههای پدر بيسوادش شد و میبايست شاهنامه را (كه مردم عشاير به عنوان جنگنامه يا هفت لشكر میشناسند) هر شب برايش میخواند!
غلط هايش را پدر میگفت و برای همسايهها نيز تفسير میكرد.
پدرش داستان اميرارسلان، حيدربيک، فلکناز و حسين كرد شبستری را بسيار دوست میداشت و استاد خسروینيا هنوز هم احساس میكند كه شور و زيبايی آن آثار در خونش جاری است.
پس از اخذ گواهينامهی ششم ابتدايی، از نظر ادبی خود را بسيار غنی احساس میكند، اما به دليل عدم بضاعت، موفق به ادامه تحصيل نمیشود و با همان مدرک ابتدایی، بنابر نياز منطقه در سال ۱۳۴۱ خورشیدی، به جمع آموزگاران میپيوندد و راهی روستاها میشود.
(ایشان در اوایل دههی ۴۰ خورشیدی، در دبستان سعدی میداود، معلم پدر اینجانب و در اواسط دههی ۶۰ خورشیدی، در دبستان هفدهشهریور باغملک جانکی، معلم پایههای دوم و سوم بنده بوده است.
معلمی بسیار خوشاخلاق و نیکوسرشت، هیچگاه در کلاس ایشان احساس خستگی نمیکردید و بیشتر وقت کلاس ایشان، با نصایح اخلاقی، پند و حکمتهای دیرین ادبیات پارسی و شعر و شاهنامهخوانی میگذشت...)
در طول خدمت آموزگاری، تحصيلات متوسطه را دنبال میكند، در سالهای ۵۳-۱۳۵۲ به مركز بخش منتقل میشود و بنابه علاقه و ذوق هنری درونی، برای اولين بار، چشمان مردم منطقه را با صحنههای تئاتر آشنا میكند و سپس مدارس مركز بخش را به جد زير پوشش سرود و تئاترهای منظوم و منثور درمیآورد.
در دهههای اول انقلاب عهدهدار كانون پرورشی مركز بخش میشود و هنر را در ابعاد مختلفش به دانشآموزان دختر و پسر میآموزد.
در سال ۱۳۷۲ به شهر اصفهان منتقل میشود و در سال ۷۳ بازنشسته میگردد.
در مبارزات نهانی و آشكار مبارزان فرزانهی ادب پارسی، طی سی قرن جدال از يونانيان تا افغانيان، اقوام لر (لر بزرگ و کوچک) و كردها كه شاخههای اصلی زبان پارسی را تشكيل میدهند، همواره نقش بسزايی داشتهاند...
در مناطق بختياری (لر بزرگ) كه فرهنگ آن مورد نظر است، افرادی خودجوش در پويايی فرهنگ اصيل ايرانی كوشيدند و با گويش لری بختياری و فارسی، فرهنگنامهها، تاريخها و ديوانهای شعریِ قابل توجهی را در دسترس علاقه مندان به شعر و ادب پارسی به ويژه بختياریها فراهم آوردند...
استاد خسروینيا در ابتدای اوقات فراغتش به انجمن ادبی فرهنگی بختياریهای مقيم اصفهان راه میيابد و براساس نيازی كه در خودش حس میكند، برگرداندن شاهنامه را به گويش بختياری بنا مینهد.
در اين اثر، كه جلد اول آن منتشر گرديده به صورت خلاصه و گلچين داستانها را با استفاده از دو فضای ايلی و ملی بازسازی نموده كه مهمترين هدفش حفظ و احيای واژه های منسوخ شده است كه از سالهای نوجوانی دريافت و يادداشت مینمود.
در اين اثر كه حتماً مورد انتقاد بعضی از طوايف بختياری قرار میگيرد، نهايت دقت در هماهنگی لهجهها شده است.
با همهی تلاشی كه معمول شد باز هم خود میداند كه به علت مواج بودن لهجهها در طايفه و تيره های مختلف بختياری، ممکن است در هنگام قرائت، اشكالاتی ایجاد شود!
هماكنون جدای از پايگاه قومی فرهنگی خود، در انجمنهای جوان اصفهان در زمينهی شعر سپيد جوان فعال است...
بعد از عشق وافر خودش و تشويق خانوادهاش، عامل ديگر اشتياق او در ايجاد اثر شاهنامهی بختياری، به هيجان آمدن مردم ايل بختياری از خواندن شاهنامه به زبان اوست كه آن را با آوای ايل، حماسی و محزون میخواند!
استاد جواد خسروینیا، از فرهیختگان کهندیار جانکی میباشد که نقش بسزایی در علاقمندی جوانان بختیاری به شاهنامه و شاهنامهخوانی داشتهاند.
با احترام؛ مهدی داودی
# مطالب بالا توسط استاد جواد خسروی نیا در گروه مجازی واتساپ ادب و هنر ناغان منتشر شده است.