امشب سررسید سال ۱۴۰۲ را ورق زدم؛ چقدر به روزنوشت پایبند بودم از نوشتن حساب و کتاب های مالی تا رخدادها و ملاقات ها؛ از نوشتن اهداف سالیانه تا اهداف ماهیانه.اما امسال انگار قلم با من قهر کرده و بیشتر برگ های دفتر سر رسیدم تا امشب یا سفید هستند یا هر برگی یک خط نوشتم. نمی‌دانم چرا؟ ولی علت بی انگیزه گی ام هر چه باشد باشد این نمی شود دلیل ؟ باید روزنوشت روزانه را نوشت حتی وقتی که حوصله نداری. برخی مواقع که حس نماز خواندن را ندارم اما باز هم می خوانم و به خدا می گویم حیف که خدای مهربان تر از تو نیافته ام مطمئن باش اگر پیدا می کردم تو را عبادت نمی کردم و در این مواقع از سر تکلیف باز هم نماز می خوانم و یاد این جمله حضرت امام علی علیه السلام می افتم که فرمود گاهی دل انسان ها به سمت عبادت خدا گرایش پیدا می کند و گاهی هم دور می شود وقتی میل پیدا کرد علاوه بر واجبات مستحبات را انجام بدهید و وقتی که میل نداشت واجبات را ترک نکنید. و من نماز را در بی میلی به عبادت ترک نکردم. و روزنوشت را جزو واجبات من باید باشد که هيچ گاه نباید آن را ترک کنم.هر چند گاهی مرور روزنوشت داغ خاطرات آدمی را تازه می کند اما باید نوشت و از گذشته آموخت من از گذشته آموختم که نداشتن توکل از نداشتن پا هم ضررش بیشتر است. بدون پا می شود با دستگاه حرکت کرد ولی بدون توکل حتی نمی شود به فکر و احساسات بال و پر داد.