بیا جامی ز لبهایت بنوشانم ببینم
مرا دلبسته‌ی دنیای خود کن آخرینم

در این شبهای پاییزی بیا آرامشم باش
کجایی تا در آغوشت بمانم همنشینم

پریشان کرده مهتاب نگاهت خاطراتم
به حکم عهد و پیمانم به پایت می‌نشینم

قسم بر شبنم چشمم که ریزد درد و غم‌ها
هنوز اینجا به راهت قایق بی سرنشینم

نگارا از لبت قندی به هرجا خنده کردی
کجا پیدا کنم شادی بگو ای بهترینم

ترنم های آرامت دلم را زیر و رو کرد
تویی رویای شیرینم تویی شورآفرینم

شراب چشم شهلایت چه مست و فتنه انگیز
همیشه بعد دیدارت به هر جایی قرینم

به فریادم برس خاتون مرا از خود نراندی
نظر کردی به این بیچاره و کردی شرمگینم

#بیژن_عظیمی: مدیر عامل شرکت خمیرمایه ناغان
۲۴۶
۰۲.۰۸.۱۰
مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن فعولن

############

کار قلبم با دلی پاک و نجیب افتاده‌است

در دلم از یاد او عشقی عجیب افتاده‌است

خانه‌ی جان را به یادش نورباران می‌کنم

با دلی که زیر پایش بی‌رقیب افتاده‌است

در خیالم می‌رسد هر لحظه عطری دلنشین

در هوایی‌ این‌چنین دل بی‌حبیب افتاده‌است

دست در دستم نهاد و لب به لبهایم گذاشت

روی لبهایم ببین تصویر سیب افتاده‌است

دوستت دارم، عزیزم، نازنین... این واژه ها

مثل یک آسیمه‌سر اینجا غریب افتاده‌است

مژده وصلم نداد از گلشن عشق و امید

دل قرار از دست داد و بی‌نصیب افتاده‌است

من به سان عاشقی هستم که در قرآن عشق

خواهشش بر آیه‌ی امن یجیب افتاده است

آه ای بیژن به پا خیز و ببین آن نازنین

دیر جُنبیدی و در تور فریب افتاده‌است

#بیژن_عظیمی: مدیر عامل شرکت خمیرمایه ناغان

۲۶ اَمُرداد ۰۲

فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلان

۲۰۱