با هم بخوانیم و بشنویم؛ شعر با صدای شااعر؛ ایرج فتاح پور
((رنگها و رنجها))
اصل من بنیادمن بود ونبودم ایل من
از فراق شعری برایت می سرودم ایل من
از جور زمانه رنگ ها و رنج ها برقامتم
همچون غمت آمیخته درتاروپودم ایل من
کاش اشکهایم مرحمی بود برتن رنجورتو
و غبار خستگی را می زدودم ایل من
گر میان هفت و چارت فتنه ای برپانبود
اینچنین از هجرتو محزون نبودم ایل من
میرسد ازره دوباره های وهوی فصل کوچ
دیریست با تو درفراز ودرفرودم ایل من
دشت خالی بود از نوای نغمه برزگری
تا دمی بر وارگهت بنشسته بودم ایل من
بشنوم هردم ز نجواهای کارون قصه ای
و به هر برگ بلوطی در سجودم ایل من
خونابه های زردکوهت از سپاهان هم گذشت
من داغدار غصه های زنده رودم ایل من
آتشگهت پرنور از شعله های آتش عشق
کی شوی باز همدم گفت وشنودم ایل من؟
" ایرج فتاح پور"
برای شنیدن شعر بالا با صدای شاعر روی متن زیر کلیک نمایید:
+ نوشته شده در شنبه نوزدهم آبان ۱۴۰۳ ساعت 20:48 توسط ناصر حسین پور
|